نوید قائدی
اغراق نیست اگر گفته شود تمامی هنرمندان در خلق آثار سمعی، بصری، منظوم و منثور و... خود از طبیعت محل زندگی یا به قول زیستمحیطیها زیستگاه خود بهره میگیرند. زندگی در میان همین عناصر جاندار و بیجان طبیعت و روابط و تأثیر بین آنها است(تعریف یک اکوسیستم در بوم زیستی) که سبب میگردد یک هنرمند خلاق آثار نقاشی، عکاسی، موضوع فیلمنامه و تئاتر و مفاهیم شعری و داستانی را متصور و خلق نماید.
با هرگونه حسابوکتاب معلوم میشود هنرمند به محیطزیست ( محل زندگی) یعنی همان اقلیم و طبیعتی که در آن رشد و نمو یافته و اندیشه و ایدههای درونی آن شکلگرفته و احساسات خود را بروز داده بدهکار است.
شکی نیست که بار این احساس دین و تعلقخاطر نسبت به محیط زندگی بر دوش تمامی هنرمندان سنگینی میکند.لذا این احساس باید در قالب تکلیف و بخشی از رسالت هنرمند متبلور شود تا بهواسطه زایش عناصر هنری بتواند برای حفظ و بقای محیطزیست خود ادای دین و تکلیف کند. هنرمند باید بدون هیچگونه چشمداشت مادی و بیمزد و منت و فقط بهواسطه شکرانه نعمت و حس غیرت برای محیطزیست خود قدم بردارد.
اقرار به این اعتراف سخت است که گفته شود هنرمندان خوزستانی در این حیطه کمکاریها داشتهاند. این حرف با آه دل و عرض شرمندگی بیان میشود و نگارنده از پیش پوزش میطلبد.
مگر نه بسیاری از هنرمندان با وصف هور و تالاب و نی و شرجی در قالبهای شعری یا ذکر داستان و یا نمایشهای تئاتری معروف شدهاند، مگر نه فیلمهای ماندگاری در خطه خوزستان ساختهشده که افتخار آن بر دوش هنرمندان نشسته است. میخواهم بگویم رابطه بین هنرمند و طبیعت رابطهای دوسویه و جداییناپذیر و البته لازم و ملزوم یکدیگر است.
هنرمند باید درد طبیعت و زبان طبیعت و حالوروز طبیعت را درک کند و بهتر از همگی ما شهروندان عادی و مسئولان اجرایی و سیاسی آنها را بیان نماید. هنرمند خوزستانی باید دین خود را به طبیعت استان ادا نماید. باید با زبان گویا و ماندگار و تأثیرگذار هنری کمیها و کاستیها و بایدونبایدهای زیستمحیطی را به تصویر بکشد.
جایی که لازم باشد عکس بگیرد، جایی که لازم باشد شعر و مرثیه بسراید و جایی که لازم باشد برای حفظ و ترویج روشهای زیست و محیطی و فرهنگسازی قصیده سرایی کند.
باید برای هورها و تالابهای خوزستان تئاترهای غمبار ساخت و در جایجای کشور و جهان بر روی صحنه برد تا وجدانهای خاموش و کمکار و بیخیال را بیدار کرد.
باید فیلم ساخت و حتی کتاب نوشت تا مردم این نسل و روزگار آتی شرححال این قصههای پر قصه و درد را بدانند. اگر احمد محمودها ماندگاران عرصه هنر در این دیار شدند چون در آثار خود از طبیعت و زیستبوم خود بهرهها گرفتند و البته جایی که لازم بود از آن دفاع جانانه کردند و حرمت طبیعت را پاس داشتند.
مزد این احترام، ماندگاری در عرصه هنری کشور و جهان بود. کوتاهسخن هنرمند نسبت به طبیعت بومی خود دین دارد که باید آن را ادا نماید. ولی تاکنون کمکاری شده که اگر نشده بود هماکنون وضعیت محیطزیست خوزستان اینگونه نبود. ای جماعت هنرمند بیایید انرژی و توان و قدرت تأثیرگذاری خود را دستکم نگیرید.
در پایان شعری جهت تسلای دل دردمندان باید گفت که - ابروباد و مه خورشید و فلک در کارند تا تونانی به کف آری و بهغفلت نخوری، همه ازبهر تو سرگشته و فرمانبردار شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری-پس انصاف نیست که نمک خورد و نمکدان شکست و انصاف نیست که یک هنرمند بهسادگی از کنار مصائب زیستمحیطی که بر طبیعت خوزستان میگذرد عبور نماید.