یک مترجم ادبیات کودک و نوجوان معتقد است: خلاقیت در ترجمه کتاب کودک و توانایی مترجم در بیان ساده مفاهیم و روایت داستان بسیار تعیینکننده است.
مهتاب مهرآرا اظهار داشت: اگر کتاب سلیس و روان نباشد و بچهها با آن ارتباط برقرار نکنند به سراغ بازیهای کامپیوتری و تلویزیون میروند و جایگاه کتابخوانی در زندگی او از دست میرود، ازین رو ترجمه کتاب کودک دشوارتر از کار برای مخاطب بزرگسال است.
کتابها به دنیای کودکی من رنگ پاشیدند
وی ادامه داد: از کودکی و زمانی که خواندن و نوشتن را شروع کردم با ادبیات و کتاب های ادبی آشنا شدم. تصاویر رؤیایی رنگارنگ کتابها و خواندن جملههای تازه برایم مسحورکننده و لذتبخش بود. زمان کودکی، تمام روزهای هفته را به مدرسه میرفتیم و آخر هفتهها، پدر و مادرم ما را به سینما، کتابخانه، پارک و رستوران میبردند. معمولاً آخر هفتههای خوبی داشتیم. کتابخانه «نیوساید» یکی از مجهزترین کتابخانههای اهواز بود. مخصوصاً بخش کتابهای ادبی کلاسیک و معاصرش. من هم بعد از سه ـ چهار سال آمدم به قسمت بزرگسالان. وقتی کلاس چهارم پنجم بودم دیگر آماده خواندن کتابهای ادبی بودم و شروع کردم به خواندن «دزیره»، «ربکا»، «بربادرفته» با ترجمههای عالی بزرگان ترجمه و همچنین کتابهای تاریخی در زمینه تاریخ معاصر ایران.
او افزود: چیزی که از کتاب خواندنهای دوران بچگی به یاد دارم، این بود که خواندن کتابهای کتابخانه را به کتابهای درسی ترجیح میدادم! و البته هنوز هم همین نظررا دارم. کتابهایی که به دنیای کودکی من رنگ پاشیدند و آرزوهای بزرگسالیام را رقم زدند و سنگ بنای وسیع و محکمی شدند برای تصمیمات آینده من. آن زمان همه جور کتابی میخواندم، در واقع هرآنچه در دسترسم وجود داشت. ازادبی تا تاریخی، از سیاسی تا مذهبی. این همه تنوع برایم شگفتانگیز بود، به علاوه در حال شناخت و آشنایی با خودم و دنیای پیرامون بودم.
مهرآرا بیان کرد: در مورد آینده باید بگویم هرگز به مترجمی فکر نکرده بودم، برایم جالب بود که کسی زبان دیگری بهجز زبان مادریاش بداند، اما به عنوان حرفه، هرگز. پدر و مادرم هر دو انگلیسی میدانستند، بنابراین فکر نمیکردم شغل باشد. اتفاقاً همیشه درسم خوب بود و چند شغل هم انتخاب کرده بودم. هنرپیشگی در دوران راهنمایی که خیلی شوق دیده شدن داشتم و پزشکی در دوران دبیرستان که پرستیژ و کار سخت و کمک توأمان وسوسهام میکرد، اما دوران یک ساله پیشدانشگاهی برای اولین بار نام منحصراً زبان را شنیدم که میشود بنابر علاقه و آشنایی نسبی با یک زبان، در کنکور سراسری پذیرفته شوم. البته زمان بُرد تا پدرم این رشته را به عنوان رشته تحصیلی پذیرفتند. تا مدتها ایشان اصرار داشتند خب حالا بعد از اتمام درس، کنکور پزشکی شرکت کنم و به قول معروف آن را به عنوان شغل آینده کافی نمیدیدند. اما حالا دیدشان تغییر کرده است.
ترجمه کتاب کودک از کار برای مخاطب بزرگسال دشوارتر است
این مترجم ادبیات کودک و نوجوان تصریح کرد: آموزش در گروه سنی کودک و نوجوان، باید حساس و دقیق باشد. به این معنی که آنها مشتاق یادگیریاند و جملهها و تصاویر و پیام مخاطبشان (کتاب) را میبلعند. من فکر میکنم سرمایهگذاری در این حوزه کم شدهاست. به دلیل گرانی چاپ رنگی و محدودیتهای فرهنگی و نشر و شاید تغییر رویکرد مردم به زندگی.
باید از کتابی که ترجمه میکنم لذت ببرم
مهرآرا همچنین گفت: نویسندگان هر دو کتابی که در حیطه کودک ترجمه کردهام هندی هستند. "کتابی برای پوچکو" از خانم دیپانجانا پال و شهر قصهها" از خانم روکمینی بانرجی. هر دو با زبانی کودکانه و ساده به مقوله کتابخوانی میپردازند. در "شهر قصهها" نویسنده از نادیده گرفته شدن اهمیت قصهگویی برای کودکان از سوی بزرگسالان در رشد شخصیت و اجتماعی آنها میپردازد. در آن شهر عشق دختری به قصه سبب ارتباط صمیمانهتر انسانها به یکدیگر و سرانجام به تعطیلی کشاندن شهر میشود و «کتابی برای پوچکو» هم داستان دخترکی عاشق کتاب است که لذت خواندن را به بازی کردن با دوستانش ترجیح میدهد.
وی اظهار کرد: معیار من از کتابی که برای ترجمه انتخاب میکنم این است که خودم از کتاب لذت ببرم و فضای ذهنی نویسنده را درک کنم. در سوی دیگر، دوست دارم نویسندههای جدیدی را به مخاطب فارسی زبان معرفی کنم. تکرار مکررات (ترجمه مجدد) یا تکرار افکار و آرای یک عده نویسنده محدود به محدوده جغرافیایی با خطمشی خاص را دوست ندارم. خیلی به پلورالیسم و تأثیرش بر بلوغ اجتماعی معتقدم. معیار دیگرم، مفید فایده بودن مطلب است، یعنی آخر کتاب مخاطب نگوید خب که چه؟ دوست دارم حرفی برای گفتن و انتقال وجود داشته باشد و مخاطب پس ازخواندن آن احساس بهتری داشته باشد.
مترجم را خالق دوم اثر میدانم
به باور وی: در ترجمه کتاب برخی به وفاداری به متن اعتقاد دارند و برخی به شیوایی مفاهیم توجه دارند. به هر دو باید پای بند بود. سلیس و شیوا بودن و همزمان دقت در واژهگزینی برای وفاداری به متن و چهارچوب ذهنی نویسنده دو روی یک سکه هستند و به یک ترجمه موفق کمک شایانی میکند. البته این به معنای ترجمه کلمه به کلمه نیست. نباید درک و لذت خوانش را به بهانه وفاداری به متن مبدأ از بین برد.
مهرآرا تصریح کرد: مترجم باید همان حسی را انتقال دهد که نویسنده خواهان آن بوده. مترجم را خالق دوم اثر میدانم زیرا به اثر روح تازهای میبخشد ترجمه فرآیندی ساده و درعین حال پیچیده است که تسلط به فرهنگ و زبان مبدأ و مقصد را میطلبد و با توجه به شیوه نگارش و درک احساس و زاویه دید نویسنده باید واژهها را بهگزین کرد و درعین وفاداری به متن مبدأ آن احساس و نگاه را به خواننده منتقل کرد و اصول و ظرایف خودش را میطلبد.
همه کتابهایی را که ترجمه کردم دوست دارم
او افزود: در آذر ماه امسال احتمالاً سه کتاب دیگر منتشر شود که دو کتاب کودک دیگر به نامهای "مودی میمونه، دزد دریایی شجاع" اثر هیس رابرتز و دیگری "چرا جیرجیرک جیرجیر میکند؟" اثر دنیل اریکو هستند و همانطور که قبلاً گفتم هر دو آموزشی هستند. کتاب "مودی میمونه، دزد دریایی شجاع"، به مسئله ترس کودکان از آمپول و دکتر میپردازد و کتاب «چرا جیرجیرک جیرجیر میکند؟» به یک اصل علمی ثابت شده به نام اصل دالبردر قالب داستان اشاره دارد. البته کتاب سوم تألیف است و مجموعه شعرمن طی ده سال گذشته است به نام "زندگی جای دیگریست".
وی گفت: همه آثاری که ترجمه کردهام را دوست دارم، اما از میان آنها رمان پرفروش آمریکایی اثر خانم امیلی بلیکر که سال 1396 به نشر کولهپشتی کار کردم را بیشتر می پسندم. بنابر دلایلی که در بازار نشر ماست ترجیح میدهم تا زمان انتشار نامی از آن نبرم، اما همینقدر بگویم که روایت پرفراز و نشیب دو نسل از چند خانواده بود که از بازی روزگار به هم گرهخورده بود و بسیار پر کشش و روان است. شیوه روایت خانم بلیکر را هم دوست داشتم.
هر ترجمه خاطرهای دلنشین و تکرار نشدنی است
مترجم کتابهای کودک و نوجوان یادآوری کرد: از خاطرات بد من از ترجمه، این که بعد از سفری که داشتم کتابی از دیدگاههای عرفان بودا در زمینه دوری از تجملات و رسیدن به آرامش را جالب دیدم و وقت بسیاری برای پژوهش و ترجمه آن صرف کردم. اما متأسفانه با گذشت پنج سال هنوز از وزارت ارشاد مجوز انتشار نگرفته. کلاً این پروسه اخذ مجوز پربیم و امید است! هر زمان کاری به اتمام میرسد، منتشر میشود و خواننده به من میگوید از خواندن آن راضی است برای من بسیار دلگرمکننده و مایه مباهات است و خاطرهای خوب و دلنشین که تکراری نمیشود.
دلمشغولیها
وی ادامه داد: قسمتهای پایانی مجموعه سه جلدی "در تبعید" اثر لیون فویشت وانگر، یک کتاب قدیمی از ترجمههای درخشان زندهیاد خانم روشنک داریوش که اثری عمیق و انسانی درباره آوارگان یهودی جنگ جهانی دوم است که همانطور که میدانید بخشی ازآنها، مخصوصاً لهستانیها به ایران آمدند و در اهواز ماندند. اتفاقاً دو سه هفته پیش آرامستان کلدانی ـ آشوری کاتولیکهای اهواز میزبان دو گروه از گردشگران لهستانی بود که به مناسبت گرامی داشت پایان جنگ جهانی دوم و برای ادای احترام و تشکر از مهماننوازی اهوازیها آمده بودند.
ادبیات و فضای مجازی
مهرآرا تاکید کرد: از نظر من که طرفدار نسبیگرایی هستم، خیر و شر مطلق وجود ندارد. سوای نقصانهایی که در فضای مجازیهست، استفاده کاربران ایرانی را خوب میبینم. نویسندههای نوپا، مترجمان و شاعران و عکاسان و حتی زنان خانهدار تریبونی برای ابراز خود یافتهاند و این زیباست، مخصوصاً برای نسل جوانی که میخواهد وارد بازار کار شود با کارکردی که رسانههای اجتماعی در اختیار آنهامیگذارند، همفکران خود را مییابند و با اعتمادبهنفس و دید بازتری آینده خود را پیریزی خواهند کرد.
دلخوشیها
وی یادآوری کرد: مادامیکه تأثیری سازنده ولو اندک بر دیگران داشته باشم، مشتاق ادامه هستم. این تأثیر میتواند منبعث از ترجمههایم، تدریسم، شعرم، نوشتههایم یا گاهی از حضورم نشات بگیرد. برای مثال، چند وقت پیش که مراسم رونمایی از کتابهایم بود، چند خانم به همراه دخترخانمهایشان آمده بودند و در پایان از من تشکر کردند و میگفتند مراسم کتاب بعدیتان کی است؟ میگفتند دخترها خیلی از شما و رشته شما و این مراسم خوششان آمده. میخواهند مترجم شوند. خب، من درک میکنم. چون دانش آموزان نوجوان در سن الگوبرداری هستند. برای من باعث خوشوقتی است که کسی بخواهد آینده کاریاش را به یادگیری و ترجمه و خواندن گره بزند و بخواهد لذت یادگیری یا فهم و آشنایی با افکار دیگران را مثل یک مترجم سخاوتمندانه در اختیارهم نوعانش قرار دهد. اینها برایم با ارزش است.
آرزویهای بزرگ
وی گفت: در این لحظه بزرگترین آرزوی من آرامش و تندرستی برای همه انسانها است. آرزوی صلح و سلامتی و آمدن روزهای بهتر برای همه.
به گزارش ایسنای خوزستان، مهتاب مهرآرا شاعر، مترجم متولد اهواز و دانشآموخته کارشناسی مترجمی انگلیسی است. وی هماکنون دانشجوی ارشد رشته زبان انگلیسی گرایش teaching در دانشگاه دولتی رشت (گیلان) است. کارنامه ادبی او نشان از پرکاری و علاقهمندی وی به ادبیات است. این گفتوگو به بهانه انتشار دو اثر تازه وی «شهر قصهها» و «کتابی برای پوچکو» که در حیطه ادبیات کودک ترجمه کرده انجام شده است.