شوشان - حسن دادخواه:
اگر راه اندازی دانشگاه تهران در سال ۱۳۱۳ را آغاز وجود دانشگاه و آموزش عالی مدرن در ایران بدانیم، تا سال ۱۳۵۷ و پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، چهل سال از تاسیس آن می گذشته است و از سال ۱۳۵۷ تا ۱۳۹۷ و دوره حاکمیت نظام جمهوری اسلامی، این نهاد آموزشی، دومین دوره چهل ساله از عمر خود را پشت سرگذاشته است.
توصیف وضعیت دانشگاه ها بطور جداگانه در هر دو برهه چهل ساله، کاری نسبتا آسان است و در صورت در دسترس بودن اطلاعات آماری، می توان به توصیف حال و روز آن نشست ولی چنانچه پس از ارزیابی، قصد سنجش و مقایسه میان وضعیت دانشگاه ها و آموزش عالی در دو برهه یاد شده را داشته باشیم، کار تا حدودی دشوار می شود زیرا برای مقایسه و تطبیق و سنجش میان دو پدیده از جمله دانشگاه ها آنهم در دو رژیم حکومتی با رویکرد های کاملا متفاوت، نیاز به دخالت دادن آیتم ها و در نظر گرفتن مجموعه ای از شرایط در دو برهه می باشد.
در دهه های فجر و جشن های سالگرد پیروزی انقلاب، آنگاه که مسئولان و مدیران اجرایی کشور و بلندپایگان نظام و دستگاه های تبلیغاتی دولتی در مقام مقایسه و سنجش میان عملکرد دو حکومت در پیش و پس از انقلاب برمی آیند، متاسفانه بدون بهره گیری از شیوه های روشمند و اصول علمی سنجش و مقایسه میان دو پدیده، بعضا گزارش هایی عوامانه و بظاهر دلپسند ارائه می دهند. بارها مشاهده شده است که یک مدیر آموزش عالی کشور در دفاع از کارنامه سازمانی خود، می گوید : " تعداد دانشجویان پس از انقلاب، بیست برابر شده است."، بدون اینکه آیتم های دیگر در این زمینه را در دو دوره پیش و پس از انقلاب لحاظ کرده باشد. در ادامه به بیان برخی شاخص های دانشگاه ها در دو برهه پرداخته می شود:
ا_ دانشگاه ها پیش از پیروزی انقلاب:
در بیان وضعیت دانشگاه ها و آموزش عالی در برهه چهل ساله پیش از پیروزی انقلاب باید به چند نکته اشاره شود:
۱ _ راه اندازی دانشگاه از نقطه صفر شروع شد، به زبان روشن تر امتیاز بنیانگذاری آموزش عالی مدرن در ایران به مدیران و مقامات وقت، تعلق دارد و کوشش های راه اندازی و حرکت در گسترش آموزش عالی از سوی آنان بوده است.
۲_ تعداد دانشگاه ها، متناسب با جمعیت کل کشور و میزان نیازمندی کشور به تحصیلکردگان و تکنوکرات ها و ابزارمندان بود ضمنا آنکه توزیع جغرافیایی ساخت و راه اندازی دانشگاه ها تقریبا در مراکز استان های مهم آن روزگار رعایت شده است.
۳ _ در بسیاری از رشته های فنی و تجربی، کشور از نداشتن زیرساخت ها رنج می برد.مانند نبودن استاد و مدرسان خبره و ابزار و آلات لازم و از جمله کتاب درسی. این نیازمندی با اعزام دانشجویان به خارج و بازگشت آنان و استفاده از مدرسان خارجی در دانشگاه های داخل، و ترجمه کتاب و تبدیل جزوات به کتاب به مرور تا حدودی مرتفع گردید.
۴ _ با توجه به گسترش بی سوادی و روستا نشینی در ایران، دانشگاه ها در اختیار نخبگان قرار داشت و عملا نیروهای مستعد و علاقمند به دانش به دانشگاه ها راه می یافتند و این فرصت در اختیار گروه محدود قرار داشت.
۵ _ راه اندازی دانشگاه ها با چند حادثه مهم جهانی و منطقه ای در ایران و ناپایداری سیاسی اوضاع داخلی ایران همزمان بود و افزون بر این، فقر گسترده و فقدان منابع ثروت زا مانند نفت و هزینه های بالای حاصل از آن اتفاقات سیاسی، نقش زیادی در عدم توسعه دانشگاه ها و معدود بودن آن داشت.
۶_ دارندگان مدرک دیپلم، برای گذران زندگانی، فرصت های زیادی برای اشتغال در اختیار داشتند و لذا از ادامه تحصیل و دریافت مدرک تحصیلی بالاتر، فقط برای سیراب کردن روحیه علمی و نه به منظور یافتن فرصت شغلی استقبال می شد.
۷ _با توجه به تعداد کم استاد و دانشجو و محدود بودن فرصت ادامه تحصیل، طبعا دانشگاهیان از جایگاه ویژه اجتماعی نزد حکومت و مردم برخوردار و از نظر اقتصادی نیز متناسب با این جایگاه، از رفاه بیشتری بهره مند بودند.
ناگفته پیداست که سیاست های کلی آموزش عالی و دانشگاه ها از سوی دولت و حکومت طراحی می شد و فضای فرهنگی و سیاسی حاکم بر دانشگاه ها، به جز حرکت های فرهنگی و سیاسی مخفیانه و محدود از سوی گروه های دانشجویی مخالف رژیم، همگی و تماما در راستای اهداف کلان رژیم سلطنت قرار داشت. البته به رغم این وضعیت، استادان متعهد و مردمی در دانشگاه ها کم نبودند و دانشجویان شایسته ای که پس از انقلاب، طیف هایی از آنان، بنیانگذاران نهادهای انقلابی شدند، از همین دانشگاه ها فارغ التحصیل گردیدند.
ب_ دانشگاه ها پس از پیروزی انقلاب:
دانشگاه ها پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مانند دیگر نهاد ها و تشکیلات ها، تابعی از مجموع اهداف و سیاست های کلان و نانوشته دولت و حکومت درآمد. این در حالی بود که به جهت جایگاه ویژه دانشگاهیان و اعتبار اجتماعی آنان و در ادامه نقش بسزایی که در پیروزی انقلاب اسلامی داشتند، همچنان دانشگاه ها، مرکزی تاثیرگذار در تحولات پس از انقلاب بود.
متاسفانه شروع اقدامات مسلحانه و براندازانه برخی گروه های سیاسی مخالف جمهوری اسلامی، که پایگاه و ریشه های آن، در دانشگاه قرار داشت، به فاصله کمتر از دو سال پس از پیروزی انقلاب، موجب تعطیل شدن دانشگاه ها و آغاز انقلاب فرهنگی گردید. با شروع جنگ تحمیلی بر انقلاب نوپای ایران و تاثیر آن بر گفتمان رحمانی و صلح جویانه انقلاب اسلامی، شرایط ناپایداری در دانشگاه ها پدید آمد. در ادامه به وضعیت دانشگاه ها و آموزش عالی در برهه پس از انقلاب اسلامی می پردازیم:
۱ _ شرایط ویژه ایران پس از انقلاب و رویکرد های سیاست خارجی نظام و درک آنروز مسئولان کشور و انقلاب از اصل" استقلال"، موجب خالی شدن دانشگاه ها از استادان غیر ایرانی و دسته هایی از استادان ایرانی گردید و از این رو، تعطیل شدن دانشگاه ها و شرایط جنگی صدمات زیادی به برخی دانشگاه های وارد نمود.
۲ _مجموعه دیدگاه های مقامات عالی نظام نسبت به دانشگاه و برخی رشته های آن و سیستم آموزشی و نوع تربیت فرهنگی و سیاسی حاکم بر دانشگاه ها و نبودن احزاب قوی سیاسی و رسانه های غیر دولتی در سال های نخستین انقلاب، وزن فعالیت سیاسی و سیاست ورزی در دانشگاه ها را سنگین تر از گذشته نمود. از این رو، دانشگاه ها و شیوه اداره و گزینش روسا و مدیران دانشگاه و استادان آن، بیش از گذشته مورد توجه و اهتمام و کنترل دولتمردان قرار گرفت. به زبان دیگر، بعد اجتماعی و مردمی دانشکاه به شکل پررنگ تر در کانون خواسته ها و انتظارات دولت ها از دانشگاه قرار گرفت و استقلال دانشگاه ها و آموزش عالی با دخالت های نهادهای بیرون از آن، سست و بی رمق شد.
۳ _با کاهش توان اشتغال زایی دولت های پس از انقلاب از یک سو و افزایش رده سنی جوانان و بالا رفتن جمعیت کشور و رونق شهرنشینی، پذیرش دانشجو با هدف هدایت سرریز جوانان و جمعیت به دانشگاه ها، موجب خارج شدن دانشگاه ها از وضعیت نخبه گرایی و ورود دسته هایی از جوانان محروم از مناطق کمتر توسعه یافته، به دانشگاه ها شد. در پی آن، گسترش آموزش عالی و تاسیس دانشگاه ها و بویژه موسسات غیر دولتی، خود به خود دانشگاه ها را از اداره متمرکز، به شکل پراکنده و سازمان نایافته و نامتناسب با نیازهای تخصصی کشور در آورد. به زبان دیگر، کیفیت دانشگاه ها قربانی کمیت گرایی و گسترش نامتوازن تحصیلات تکمیلی در داخل کشور گردید ، بدون آنکه بخش های صنعتی و کشاورزی همپای رشد کمی دانشگاه ها، پیشرفت نماید.
۴_ گر چه توجه به کمیت به همراه نگرش معیوب تبدیل دانشگاه ها به محلی برای اعطای امتیاز به طیف هایی از مردم و تاسیس یک یا دو دانشگاه نمونه در کشور، می تواند نشانگر توجه دولتمردان به آموزش عالی باشد ولی بار سنگین هزینه های اداره دانشگاه ها در کنار تعهدات جدید مالی دولت های پس از انقلاب و کسادی اقتصادی آنها، موجب سستی بنیان های معرفتی و بی انگیختگی خیل فراوان از راه یافتگان به دانشگاه ها و پایین آمدن جایگاه و اعتبار اجتماعی ویژه دانشگاه و دانشگاهیان در جامعه شد.
۵_ از سویی دیگر با گسترش دانشگاه ها و تعداد دانشجویان تحصیلات تکمیلی، ازدیاد مجلات دانشگاهی و تالیف و ترجمه کتاب های درسی و کمک درسی و درخشش های حاصل از کوشش ها و علاقه مندی های فردی نخبگان در کشور، موجبات اعتلای جایگاه علمی ایران در زمینه هایی خاص و هدفمند فراهم گردید.
این رونق علمی البته در فقدان فرصت های برابر شغلی و شایسته سالاری و رفاه اجتماعی و آزادی های مطلوب، نتوانست به گفتمانی فراگیر در فضای عمومی کشور تبدیل گردد و در کنار سست شدن پایه های اعتماد اجتماعی و نابسامانی اقتصادی، نخبگان را رهسپار دیارها و کشورهای دیگر نمود و در چرخه رقابت های خودساخته میان دانشگاه های داخلی، زمینه های تقلب و تخلف علمی و سست شدن اخلاق حرفه در میان دسته هایی محدود از دانشکاهیان فراهم شد.
در دو برهه چهل ساله در قبل و پس از انقلاب اسلامی، ضمن بیان اینکه متاسفانه دانشگاه ها مانند پیش از انقلاب، همچنان بار سنگین" سیاسی بودن" را بر شانه های خود احساس می کنند و نهادسازی ها در دانشگاه، آموزش عالی را از انجام ماموریت های خود بازداشته است، در یک ارزیابی، نمره و معدل قابل قبول و بالایی به آموزش عالی و دانشگاه های کشور نمی توان داد و البته همه اسباب و عوامل دریافت این معدل غیر قابل انتظار را نمی توان به داخل دانشگاه ها مربوط ساخت.