شوشان - علی میلاسی - روزنامه نگار / نوروز۹۸ :
به جویی که روزی بگذشت آب
نسازد خردمند از او،جای آب.
فردوسی پاک زاد،هزاران سال پیش این شعر را گفته که؛جوی آب یا رودخانه ای که سال ها مسیر خود را شناخته و راه خود را داشته و می رفته،هیچ انسان دانا و خردمندی،نمی تواند،آن را ببندد.بارندگی ها و سیل نوروز ۹۸ در گلستان،شیراز، و...؛نشان داده که،طبیعت مهربان است و زنده و با باران زایی،راهی و مسیری که خود داشته،می رود و می گذرد،تا مهر دهد و شادابی و زندگی و جان بخشد.
اما انسان ها،با نامهربانی و ناسازگاری باطبیعت،و برای بهانه ی کار و رفتار نابخردانه خود،آن را خشم می پندارند و قهر و غضب،می دانند.اگر جنگل های گیلان،بریده نمی شدند،تا حوزه و شهرک و ویلا ساخته شود و یا نمی سوزاندند،تا منقل ها و شومینه ها و گرما خانه های شان،پرذغال شوند،این باران ها و جوی ها و رودخانه ها در دل طبیعت آرام می گرفتند!و جنگل،آب های باران را به مهر،در آغوش می کشید تا با هم زنده بمانند و حرکت کنند و به انسان ها طراوت و زندگی دهند!وقتی مسیر آرام و طبیعی جوی ها،دره ها و رودها به دست های نامهربان و ناسازگار،بسته شوند،چاره و راهی جزو،حرکت به خانه ها و روستا ها و شهرها برای ویران کردن و جان ستاندن،ندارند.وقتی دره ی ورودی به شیراز،که مسیر طبیعی آب باران و آبرفت کوهستانی بود،بسته و پر شده برای پارک و امام زاده سازی،آب باران یک ساعته ی بالادستی،از کجا باید می رفت!؟آیا باران یک ساعته ی کوهستانی شیراز، که طبیعت و انسان،سال ها در انتظارش بودند،مهر و زندگی و جان بخشیدن بود و یا خشم و قهر و جان گرفتن!؟
فرض را هم بر این می گیریم،که در این چهل سال گذشته،هر بلای طبیعی را قهر و خشم بدانیم و آن را بازخورد گناه بدکاران در این سرزمین ببینیم.برای کنترل آن چه کرده ایم!؟اگر خشک سالی بیاید،آسیب می بینیم.اگر باران بیاید،سیل می بردمان و خانه خراب می شویم.اگر زلزله بیاید،آواره می شویم.و در برابر هر پدیده ی طبیعی و غیر طبیعی ناتوان و آسیب پذیر شدیم. به این سرزمین پرتوان و بااستعداد و پر انرژی با طبیعت شاد و آرام گذشته،چه کرده ایم که تاب هیچ پدیده ی را نداریم.پدیده ی ال نینو و یا همان فعال شدن ابرهای باران زای اقیانوس آرام به سوی آسمان ایران،در مهرماه گذشته،از خرداد،از سوی هواشناسی های معتبر جهانی پیش بینی شده،و بارندگی های نوروزی سال ۹۸نیز،از ماه ها پیش،قابل پیش بینی بود،که به جای برنامه های خردمندانه و علمی و حرکت های عملی پیش گیرانه،برای حادثه های احتمالی،ستاد مدیریت بحران کشور در تهران بزرگ،تفاهم نامه ای با حوزه ی علمیه می بندد،تا با دادن اعتبار پولی،برای جلوگیری از سیل،دعا بخوانند.این تفاهم نامه ما را به یاد یک اتفاق تاریخی مشابه ای در حمله محمود افغان به اصفهان،انداخته است.
گفته اند؛شاه سلطان صفوی در واکنش به حمله محمود افغان،روحانیون دربار و غیر دربار را جمع کرده و از آن ها راه و حل خواست.روحانیون نیز،با خشم و غضب،رو به سلطان کردند و گفتند؛این نابخردان کافر چگونه جرات،جسارت دست درازی به ملک شاه را دارند.الساعه با خواندن ورد و دعا،دود هوای شان می کنیم.و برای استحکام دعا،دستور پخت آش نذری را دادند.چیزی نگذشت که خبر آوردند،افغان ها به دروازه ی اصفهان نزدیک شدند.به دنبال علت بی اثری دعا و آش بودند،که عنوان کردند،هنگام پاک کردن مخلفات آش،بادی از یکی از خادمان،بدر شده.و دنباله ماجرا که افغان ها،۸سال در این سرزمین حکومت کردند.
حال،اگر بگوئیم که چرا دعای تفاهم نامه ستاد بحران با حوزه کارساز نشد،تاسیل،کودکان را جلوی چشم پدران،با خود نبرد،شاید بگویند که،یکی ازپول های شان،گوشه و یا زاویه نداشت.
بارندگی ها و سیل نوروزی ۹۸ در شمال و شیراز و جنوب،اگرچه دشمنان طبیعت را رسوا کرده،اما دل پر درد مردم این سرزمین رابار دیگر،دردمند تر،کرده.مردمی که سال های سال،بی پناه شدند و آسیب پذیر ماندند.
شبا آهسته می گریم که شاید کم شود دردم
تحمل می رود اما،شب غم سر نمی آید