شوشان - نوید قائدی :
هرگاه صحبت از توسعه سياسی يا اجتماعی میشود، قضاوت بسيار سخت خواهد بود زيرا برای سنجش ميزان توسعه اقتصادی بهراحتی میتوان باوجود شاخصههای تعریفشده و قرار دادن ارقام در فرمولهای مشخص ميزان رشد اقتصادی و سرانههای توليد را محاسبه و به وضعيت كلی اقتصاد يك كشور پی برد. اما به دليل گستردگی مؤلفهها و عوامل تأثیرگذار سياسی و اجتماعی و عدم اجماع و همنظر بودن كارشناسان حوزههای مختلف علوم انسانی بررسي وضعيت و شرایط سياسی و اجتماعی كشور ما بسيار سخت است.
در تمامی كشورهای جهان بدون شك مردم در پی بهرهمندی از نعمتهای مادی و معنوی جهان خلقت هستند. امروز تمامی نخبگان سياسی و اجتماعی میدانند كه زندگي بهتر و موفق درگرو آزادیهای فردی و اجتماعی و رعايت حقوق اساسی انسان است، اين موفقت درگرو اصلاح صحيح قوانين و ساختارهای سياسی و اجتماعی است که همگی را میتوان در توسعه سياسی كشورها توصيف نمود. در تاريخ مدرن جهان در تمامی قارهها تجربه نشان داده كه مردم در پي كسب آزادیهای مشروع و به دست آوردن حقوق اساسی خود در برابر رژیمهای اقتدارگرا (چه چپ و چه راست) هستند، دراینبین موانع بسياری وجود داشته كه میتوان به مواردی همچون وجود سنتها، هجوم و غلبه مدرنيته، رهبران و احزاب، بنيادهای فكری و عقيدتی، آرمانگرایی ملی، بروز بیاخلاقیها مانند فسادهای اخلاقی و مالی، عدم احترام به آرای مردم و .... صدها مورد ديگر اشاره کرد.
خلاصه كلام مردم بايد در كشور خود احساس امنيت و آرامش داشته باشند چيزی كه شايد امروز حلقه مفقوده در سياست بسياری از كشورها باشد. مردم اين عصر ميان سختی در زندگی و احساس آرامش تفاوت قائل هستند اگر در سختی زندگی میکنند ولی دوست دارند آرامش روحی و روانی داشته باشند. بهطور مثال در كشور ايران در دوران جنگ تحميلی همين مردم بزرگ خوزستان گرچه در سخن تریم شرايط جنگ در حال زندگی بودند اما در آرامش روحی بیشتری زندگی میکردند و اینهمه دغدغههای روزمره را نداشتند البته برای اثبات میتوان با برگزاری يك نظرسنجی ساده به اين نكته مهم پی برد، پس مردم از دولتها حمايت و پشتيبانی میخواهند، برنامهریزی میخواهند، احترام به روی و نظر عمومی را میطلبند. شاهکلید توسعه سياسی در كشورها را شايد به توان در نوع و ميزان ارتباط ميان مردم و دولتها و حکومتها بررسی نمود، چنانچه اين ارتباط به هر دليلی كمتر و کمرنگتر يا قطع گردد ديگر دولت و حكومت براي مردم معنا و مفهوم خود را از دست خواهد داد و نسبت به آن بیتفاوت خواهند شد. اگر اين سرخوردگی ادامه يابد وضعيت عدم شركت مردم در انتخابات و دیگر کنشهای قانونی تعریفشده در بستر سیاسی و اجتماعی کشور رخ خواهد داد و مردم ممكن است احساس نمايند كه مشاركت آنان در تصمیمگیریهای مهم و اساسي بر وضعيت رفاه و آرامش آينده آنان بیمعنی است و يا اين انتخابات نمیتواند تغييری در وضع آنان ايجاد نمايد و در چنين وضعيتی كه ميزان مشاركت مردم كمتر باشد اقتدار دولت هم زير سؤال میرود، زيرا دولت مقتدر را مردم مقتدر تشکیل میدهند.