فرزند با صفای شوشتر که با لبخند به پیشوازت می آمد و سلام می داد خداحافظی کرد و رفت حسین زراعتکار که سرشار از محبت و رفاقت بود و آنجایی که غمی می دید قلم را بدست می گرفت و همراهش گریه می کرد و دردها را می نوشت و امروز باید از درد نبودنش بنویسیم.
شوشان - عبدالرحیم سوار نژاد :
شب هجران چه دراز است خصوصا این شب
کاش روزی ز پس این شب هجران بودی
در دل تاریک شب ۲۲ اردیبهشت سال ۱۳۹۱ صدای پیامک از تلفن همراه خواب را از سرم پراند نمی دانم چرا برای دیدن متن پیامک عجله داشتم! ، سراسیمه گوشی را برداشتم تا پیامک را بخوانم کلمات این پیامک با همه پیامکها تفاوت دارند خیلی سنگین و همانند پتک بر سندان می کوبند و از غرش صدای پتک چشم هایم را می بندم ، اندکی غمگینانه به آن روزها سفر می کنم ،گاهی زیر باران جلوی درب باغ ، گاهی در کوچه های قدیمی و از زیر سابات ها عبور می کنم و لحظه ای به خیابان های اهواز می آیم و او را در کنارم می بینم و چشم باز می کنم و رویایی بیش نیست و مروری بر آنچه بود و گذشت ! و پیامک را دوباره می خوانم و با ارسال کننده پیامک تماس می گیرم، آری حسین زراعتکار و همسرش غزل رفتن را خوانده اند و عمرشان تا همین جا بود!
با ماهور غزلش سخت به گریه می افتند. در شب دردها بیشتر خود را نشان می دهند و درد حسین چه سوزی دارد ! صبح که می شود در شهر می پیچد فرزند با صفای شوشتر که با لبخند به پیشوازت می آمد و سلام می داد خداحافظی کرد و رفت حسین زراعتکار که سرشار از محبت و رفاقت بود و آنجایی که غمی می دید قلم را بدست می گرفت و همراهش گریه می کرد و دردها را می نوشت و امروز باید از درد نبودنش بنویسیم او که با نشریه بهار سبز مرهمی بر دل های شکسته همشهریان می گذاشت و زبان گویای شوشتری ها شده بود از ما جدا شد ولی یادگاری هایی جای گذاشت که باید پاس داشته شوند ،به مطالبه گری توجه داشت ، به فرهنگ و هویت تاریخی شوشتر حساس بود و ظرافتمندانه به آن می پرداخت ، سرمایه های انسانی را ارج می گذاشت ، به ورزش اهمیت می داد ، در بیان مواضع تعارف نداشت و رودربایستی نمی کرد ،شجاعت و صراحت در بازه زمانی خاص داشت ، همراه با انتقاد راهکار اصولی ارائه می داد.
حسین زراعتکار با این ویژگیها با در نظر داشتن این که هنوز شبکه های اجتماعی به امری فراگیر تبدیل نشده بود و محدودیت در امکانات آگاه سازی و به روز رسانی خبری جامعه را دشوار نموده بود ولی توانست اعتماد اجتماعی را جلب کند و در انتقال اخبار و رویدادهای اجتماعی موفق عمل نماید و به همین دلیل است که هنوز خلایی بزرگ در عرصه اطلاع رسانی و انتقال مفاهیم فرهنگی و شناخت دردهای اجتماعی و تقویت روحیه مطالبه گری و ارائه راهکار برای حل معضلات و نارسائی های عمومی در شوشتر احساس می شود و حسرت فراق او چون داغی بزرگ تن هر منصف و دلسوز این شهر را می سوزاند و نبودنش مانند بار سنگین و حجیم بر دوش مردم و اهالی شوشتر مانده است.
او رفت و به رسالت و تعهدی که نسبت به جامعه اش داشت عمل کرد اما ما ماندیم با الگوهایی که دیگران گذاشتند تا رسالت مان را بدانیم و به آن عمل کنیم ، مردان و زنان ماندگار کسانی هستند که به خوبی نیازهای زمانه خویش را شناختند و جهت تامین آن نیازها با روش و شیوه های مناسب حرکت کردند ،
حرکت در این راستا تکریم پیشینیان و تعظیم شعائر و ساختن فردااست . و من آن روز صدای شکستن دلها را می شنیدم و کاسه چشمان لبریز از اشک و گونه های خیس را می دیدم و باور می کردم که حسین زراعتکار رفته است و نباید صدای این مردم خاموش شود و صداها باید برای زندگی بلندتر شوند به یاد همه حسین هایی که با زندگی وداع کردند. باید بپذیریم که بهار سبز دیگر نیست و باید بهار سبزهای دیگر بسازیم هر چند هر بهار سبزی بی زراعتکار صفا ندارد و چه بد به بی صفایی عادت کرده ایم نکند به بی وفایی هم تن دهیم و بی وفا شویم!! ،
به راهش وفادار بمانیم و به یاد او مطالبات مردم را جار بزنیم ،که زبان عاشقی همین است ، روحش شاد و یادش گرامی و ماندگار باد