شوشان - دکتر مسعود زالی زاده :
صدا و سیما در ایران در گیر تعارض های عجیبی است. از یک سو تبلیغ ارزش های دینی و انقلابی می کند و از سوی دیگر بهترین فرصت ها را در اختیار کسانی قرار می دهد که هیچ نسبتی با این ارزش ها ندارد. سیاست این نهاد به ویژه در برنامه های طنز و سرگرمی، جذب مخاطب و پنهان کردن دغدغه های واقعی مردم است، و هر کسی که این وظیفه را به خوبی انجام دهد به راحتی تریبون در اختیار او قرار داده می شود. در جامعه ای با انبوه مشکلات اقتصادی و اجتماعی نمی توان با طنز و صحبت شادی را به جامعه تزریق کرد، چرا که عوامل ساختاری ناامیدی و افسردگی هم چنان فعال هستند و خلق و خوی مردم را تلخ می کنند.
وقتی مجری برنامه ی پر بیننده ای هم چون خندوانه مرتب اعلام می کرد" که برای شاد بودن نیاز نیست کار خاصی انجام دهیم و با کوچک ترین چیزها هم می توان شادی را تجربه کرد و از ایران و عشق به ایران سخن می گفت"، حال خود برای کارهای اولیه به امریکا سفر می کند، باید گفت که مردم به بازیچه گرفته شده اند و این افراد به عبارتی به ریش مردم می خندند. اتفاقا سفر به خارج از کشور در این وضعیت ارزی و زندگی های آن چنانی نشان می دهد که تجربه شادی برخلاف نظر این مجری، تجربه ای ساده و فردی نیست و نیازمند مقدمات و پیش زمینه های مشخصی است. به طور کلی نوعی تعهد نانوشته بین صدا و سیما و این سلبریتی ها وجود دارد، صدا و سیما در پی مخاطب بیش تر است و این افراد نیازمند شهرت و به تبع آن ثروت بیش تر. آن چه مهم نیست حال و روز مردم است.
البته سمت دیگر این بحث به خود جامعه باز می گردد. استقبال از چنین برنامه ها و شخصیت هایی بیانگر ضعف فرهنگ انتقادی در جامعه است، فرهنگی که توانایی چندانی در تشخیص نیازهای واقعی از کاذب نداشته و درگیر مسائلی می شود که هیچ نسبتی با شرایط ذهنی و عینی آن ها ندارد. به همین خاطر است که وقتی یکی از چهره های محبوب آن ها در زندگی معمولی خود آن گونه رفتار می کند، سریعا دچار شوک می شوند. راستی آقای رامبد جوان حال جامعه خوب نیست، اما بنظر می رسد حال شما خیلی خوب باشد.