همه چیز ازیک تماس تلفنی شروع شدجوانی پشت خط بود سراسیمه مطلبی به من گفت که درباورهایم نمیگنجید زنی از روی فقرو تنگدستی می خواهد جنین ۷ ماه اش را در مقابل کمک هزینه زندگی اهدا کند.

به سراغش رفتیم دریک خانه خرابه همراه با خانواده برادرش که معلول جسمی هست زندگی می کند برادرش در عین معلولیت بعضی اوقات کارهای سخت ساختمانی انجام می دهد تا بتواند هزینه زندگیش را تامین کند.

هنگامی که وارد اتاقش شدم عرق شرم از جبینم نازل شددو پسربچه سه وشش ساله به همراه مادرحامله شان دریک اتاق کوچک بدون پنکه و کولر در این گرمای سوزان تابستان زندگی می کردند

از زندگیش گفت از درد و رنجی که در غیاب همسر معتادش می کشد برایمان تعریف کرد همسری که چند سال دیگری را باید در کنج زندان سپری بکند از دو پسرش برایمان گفت که در روز عید درب حیاط را بر آنها بسته بود که مبادا دوستان شان را با لباس نو ببینند و حسرت عید در دل آنها باقی بماند.

درباره جنین هفت ماه اش سوال کردم گفتم که این خبر صحت دارد که میخوای بچه ات را اهداء بکنی سرش را پایین انداخت نتوانست احساساتش را کنترل کند. اشک بر روی گونه هایش جاری شد چند لحظه سکوت کرد درحالی که اشک هایش را با مقنعه کهنه و چرکین خود پاک می کرد با صدای گرفته گفت کدام زنی دوست دارد جگر گوشه اش را ببخشد ولی چه کنم نمی توانم از پس مخارجش بربیایم باور بکنید از شدت نداری ما در روز یک وعده غذا میخوریم تازه دوتابچه دیگر دارم آنهارا اگر بزرگ بکنم باید خداوند راشاکر باشم

باچشمان اشکبار با مادر خانواده خداحافظی کردیم ولی دلم پیش جنینی ماند که قرار است دوماه دیگر به این دنیا لبخند بزند کسی نمیداند که عاقبت این نوزاد چه میشود ممکن است این نوزاد هیچ وقت لبخند واقعی رادر زندگیش تجربه نکند.

اهم نیازهآی این زن یخچال کولر رهن خونه به مبلغ سی ملیون ریال واجاره ماه سه ملیون ریال

حاج هادی سواری 09163157526

X Share

Stumble Upon Delicious Cloob

Digg

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به شوشان است و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.

طراحی و تولید: ایران سامانه