یافتن کار در ایران و حفظ آن فقط به تخصص و مهارت برنمیگردد، در بسیاری از موارد در بازار کار ایران روابط بر ضوابط و ژنهای خوب بر تحصیلکردگان ترجیح داده میشود.
دل کندن و رفتن از سرزمین مادری تصمیم سختی است، اما از هر ۳۰ نفر در جهان یک نفر این تصمیم را گرفته و تن به مهاجرت داده است. آمارهای جهانی نشان میدهد در کل جهان ۲۶۰ میلیون مهاجر وجود دارد. با وجود اینکه مهاجرت ایرانیان به خارج از کشور حساسیتبرانگیز است و اخبار و اظهارنظرهایی که در این باره انجام میشود، اغلب مورد توجه قرار میگیرد، آمارهای رسمی، وضعیت ایران در این زمینه را آنقدرها هم بحرانی نشان نمیدهد. اختلاف آماری فاحشی نیز میان آمار رسمی و غیررسمی ایرانیان مهاجر وجود دارد. برخی منابع رسمی تعداد ایرانیان مهاجر را یک میلیون و ۵۰۰ هزار نفر اعلام میکنند، حال آنکه اعداد شش و هفت میلیون هم برای این دسته از افراد اعلام شده است. جالب این است که هر کدام از این آمارها را که بپذیریم باز ایران در رتبههای نخست مهاجرفرست نیست، اما چرا اینقدر این موضوع حساسیتبرانگیز شده و بسیاری با آه و حسرت از این حرف میزنند که همه دارند میروند؟
آمار رسمی نشان میدهد ایران رتبه ۳۱ را در مهاجرفرست دارد و در زمینه مهاجرت تحصیلی هم بعد از هند، فیلیپین و آمریکا- کانادا، در رتبه چهارم قرار دارد. بر این اساس مثلا آمریکاییها باید بیشتر نگران فرار مغزها باشند.
مهاجرت نخبگان
اگر در گوگل «مهاجرت نخبگان»، «فرار مغزها» و تعابیری مانند اینها را جستوجو کنید به نتایج نگرانکنندهای میرسید. حتما با این آمار برخورد میکنید که سالانه ۱۵۰ تا ۱۷۰ هزار نخبه ایرانی بار سفر را میبندند و به آمریکا، کانادا، اروپا یا هر جا که پیش آید، میروند. این آمار و بیشتر از آن، تعابیری مانند مهاجرت نخبگان و فرار مغزها کمی اغراقآمیز است.
شهریور سال گذشته، معاون حوزه بینالملل معاونت علمی ریاست جمهوری در یک میزگرد خبری گفت: در یک سال اخیر برخی از مسئولان اعلام کردند که سالی ۱۵۰ هزار نخبه از کشور خارج میشوند، یا یک و نیم میلیون نفر در صف مهاجرت به کانادا هستند.
علی مرتضی بیرنگ با بیان اینکه باید قبول کنیم خبرهای منفی درباره مهاجرت همه را درگیر میکند و وقتی خبر منتشر شد، خیلیها دیگر به تکذیبیهها اهمیتی نمیدهند، عنوان کرد: برای همین الان ما فکر میکنیم مهاجرت نخبگان بیشتر از قبل شده است. منظور من این است که موضوع مهاجرت وجود دارد، اما ما از عرف معمول جهانی کمتر هستیم.
آمار رسمی نشان میدهد ایران رتبه ۳۱ را در مهاجرفرست دارد و در زمینه مهاجرت تحصیلی هم بعد از هند، فیلیپین و آمریکا- کانادا، در رتبه چهارم قرار دارد. بر این اساس مثلا آمریکاییها باید بیشتر نگران فرار مغزها باشند، اما چرا ما بیشتر نگران هستیم. دلیل این نگرانی را احتمالا باید در اظهارنظری پیدا کرد که بهرام صلواتی (عضو هیات علمی موسسه مطالعات مدیریت جامع و تخصصی جمعیت کشور)، دی پارسال در نشست «مهاجرت، تمنای رفتن» در دانشکده فنی دانشگاه تهران بیان کرد: ۹۰ درصد دانشجویان ایرانی پس از اتمام تحصیل در آمریکا میمانند.
ماندگاری مهاجران ایرانی در خارج از کشور نرخ بالایی دارد مثلا به نسبت تایوان که دانشجویان زیادی در آمریکا دارد، ایرانیان مهاجر دو درصد بیشتر تمایل به ماندن در خارج را دارند و از طرف دیگر، جاذبههای کشورهای آمریکایی و اروپایی بر جاذبههای ایران میچربد و مهاجران بازگشته به فکر مهاجرت مجدد میافتند.
بازگرداندن نخبگان
امیدها برای بازگرداندن نخبگان به کشور با حصول برجام بیشتر شد. سازمانهای دولتی به دنبال گشایشهای اقتصادی ایجاد شده بعد از این توافق طرحهایی را برای بازگرداندن ایرانیان مهاجری که به خارج رفته و در دانشگاههای معتبر تحصیل کرده بودند، ارائه دادند. معاونت علمی ریاست جمهوری یکی از نهادهای پیگیر در این زمینه بود. به دنبال اجرای طرحی که در این معاونت اجرا شد بیش از ۱۰۰۰ نفر از نخبگانی که در دانشگاههای معتبر خارجی درس خوانده بودند به ایران بازگشتند، اما آیا باید بازگشت این نخبگان را موفقیتی در زمینه جذب مهاجران متخصص و تحصیلکرده دانست؟
مهاجران هر قدر هم در کشور مقصد شرایط خوبی داشته باشند، دلبستگیهایی در وطن خودشان دارند. همین دلبستگیها در سالهای اخیر باعث شده دستهای از ایرانیان مهاجر به کشور بازگردند، اما بسیاری از آنها بار دیگر رخت بربستند و به خارج سفر کردند. ما با یک واقعیت مواجه هستیم: ماندگاری مهاجران ایرانی در خارج از کشور نرخ بالایی دارد و مثلا به نسبت تایوان که آن هم کشوری است که دانشجویان زیادی در آمریکا دارد، ایرانیان مهاجر دو درصد بیشتر تمایل به ماندن در خارج را دارند و از طرف دیگر، جاذبههای کشورهای آمریکایی و اروپایی بر جاذبههای ایران میچربد و مهاجران بازگشته به فکر مهاجرت مجدد میافتند.
سیمین بیگی (پژوهشگر اجتماعی) میگوید: حتی اگر کلیشه مهاجرت برای کسب تجربه و تنوعبخشی به زندگی را بپذیریم، بازهم مهاجرت ریشه در یک نیاز دارد؛ مهاجران در جایی که زندگی میکنند چیزی کم دارند و به هر دلیل فکر میکنند میتوانند آن را در جایی دیگر بیابند.
او در گفتگو با ایلنا ادامه میدهد: من نمیخواهم به صورت مصداقی درباره نیاز مهاجران ایرانی یا حتی درستی ذهنیت آنها مبنی بر اینکه آنچه را ندارند میتوانند جای دیگری بیابند، حرف بزنم. اگر در میان ایرانیان میل به مهاجرت هست، دلیل آن ذهنیت بسیاری از شهروندان ایرانی مبنی بر این است که میتوانند در جایی دیگر چیزهای بیشتر و بهتری به دست بیاورند.
این پژوهشگر اجتماعی با بیان اینکه به نظر میرسد ارتباط مستقیمی بین واقعی بودن ذهنیت مهاجران مبنی بر یافتن موقعیت بهتر در کشور مبدا و ماندگاریشان در جایی که به آنجا مهاجرت کردهاند وجود دارد، اینطور نتیجهگیری میکند که جواب سوال اینکه چرا شهروندان ایرانی تمایل زیادی به مهاجرت دارند مشخص است؛ همین افراد در جاهای دیگر موقعیتهای بهتری به دست میآورند و اگر قرار است میزان مهاجرت را کم یا مهاجران را تشویق کنیم به کشورشان بازگردند، باید فرصتهای لازم برای ماندن نخبگان را فراهم آوریم.
سد بزرگ کنکور برای ورود به دانشگاه و کیفیت دورههای تحصیلی، وضعیت شغلی، نبود فرصتهای شغلی و سطح حقوق و دستمزد انگیزههای مهاجرت ایرانیان است. ۷۵ درصد مهاجران شاغل بوده و ۵۰ درصدشان قرارداد ثابت سالانه داشتهاند. میتوان نتیجه گرفت که خیلیها در مواجهه با مشکلاتی که وجود دارد، بهرغم تلاشی که برای تطبیق خود انجام دادهاند، مهاجرت میکنند.
نخبگان حوصله بوروکراسی ندارند
برای یافتن دلایل نماندن نخبگان جذب شده در ایران باید به ریشههای مهاجرت این افراد برگردیم. وضعیت شغلی، میزان دستمزد، بوروکراسی و نبود حمایت از نخبگان، تبعیض، جاذبههای کشورهای خارجی، عدم نیاز به برخی از تخصصها در ایران و فشارهای بینالمللی مهمترین دلایل مهاجرت نخبگان از ایران هستند.
نتیجه یک پژوهش که موسسه مطالعات مدیریت جامع و تخصصی جمعیت کشور روی ۴۲۵ مهاجر ایرانی کرده نشان میدهد ۷۵ درصد از پاسخدهندگان با انگیزههای تحصیلی و پژوهشی برای تحصیل در مقطع دکتری از کشور خارج شده که بیشتر آنها از میان رشتههای فنی بودهاند. بر اساس این پژوهش یکی از اصلیترین دلایل مهاجرت، سد بزرگ کنکور برای ورود به دانشگاه و کیفیت دورههای تحصیلی است. وضعیت شغلی، نبود فرصتهای شغلی و سطح حقوق و دستمزد نیز انگیزههای بعدی مهاجرت میان ایرانیان است. این پژوهش یک نتیجه تامل برانگیز دارد: ۷۵ درصد این مهاجران شاغل بوده و ۵۰ درصدشان قرارداد ثابت سالانه داشتهاند. میتوان چنین نتیجه گرفت که خیلیها در مواجهه با مشکلاتی که وجود دارد، به رغم تلاشی که برای تطبیق خود انجام دادهاند، مهاجرت میکنند.
نخبگانی که در حِرَف پزشکی هستند چون هزینهها را هم مستقیم از مردم دریافت میکنند، وقتی به کشور بازمیگردند ماندگار میشوند. اما عمدتا فرصت شغلی برای نخبگانی که دنبال تحقیقات صرف هستند در ایران به وجود نمیآید. همچنین کسانی که دنبال ارایه محصول تحقیقاتشان در ایران هستند، ممکن است مورد حمایت قرار نگیرند. عمده این افراد که بیشتر تحصیلات فنی و مهندسی دارند، امکان بازگشت به کشور را ندارند یا اگر برگردند زیاد دوام نمیآورند.
همان مشکلاتی که باعث مهاجرت میشود، ممکن است نخبگانی را که به کشور بازگشتهاند، مجبور کند بار دیگر از کشور بروند.
هادی حقشناس (کارشناس اقتصادی و مدرس دانشگاه) با بیان اینکه وقتی از مهاجرت و بازگشت نخبگان حرف میزنیم باید آنها را به چند دسته تقسیم کنیم، به ایلنا میگوید: نخبگانی که در حِرَف پزشکی هستند چون خدماتشان مستقیم به مردم میرسد و هزینهها را هم مستقیم از مردم دریافت میکنند، وقتی به کشور بازمیگردند ماندگار میشوند.
او ادامه میدهد: عمدتا زمینه و فرصت شغلی برای نخبگانی که دنبال تحقیقات صرف هستند در ایران به وجود نمیآید. همچنین کسانی که دنبال این هستند که محصول تحقیقاتشان را در ایران ارائه دهند نیز ممکن است مورد حمایت قرار نگیرند. هزینه تحقیقات برخی از نخبگان مهاجری که به ایران بازگشتهاند خیلی زیاد است و ممکن است دستگاههای اجرایی یا مراکز دانشگاهی نتوانند هزینه تحقیقات آنها را تامین کنند و به این ترتیب امکانات لازم برای آنها فراهم نمیشود. عمده این افراد هم که بیشتر تحصیلات فنی و مهندسی دارند و لزوما در حوزه علوم انسانی هم تحصیل نکردهاند، امکان بازگشت به کشور را ندارند یا اگر برگردند زیاد دوام نمیآورند.
این کارشناس اقتصادی یکی از مشکلات جدی در ایران را این میداند که تحقیق و توسعه در مراکز تولیدی جدی گرفته نمیشود.
حقشناس ادامه میدهد: در دنیا مراکز تحقیق و توسعه جایگاه ویژهای دارند و بسیار پرکار هستند و بودجههای زیادی دریافت میکنند. در قانون برنامههای توسعه و همچنین در بودجه سالانه مرتب گفته میشود که بین ۲.۵ تا چهار درصد بودجه سازمانها باید به تحقیق و توسعه اختصاص یابد، اما عمدتا این بودجهها جذب نمیشوند. دلیل آن هم این است که مراکز تحقیق و توسعه در ایران فعال نیستند.
او با تاکید بر اینکه تامین نشدن هزینه و امکانات کاری نخبگان، آنها را از کشور فراری میدهد، میگوید: نباید با نخبگان مانند کارمند برخورد کرد. این افراد نمیتوانند فرآیند بوروکراسی را تحمل کنند و مثلا منتظر تصویب طرح خود و تامین بودجه بمانند. سیستم بوروکراسی عریض و طویل در حوصله نخبگان نیست.
حقشناس با بیان اینکه در مواردی عنوان میشود فشارهای بینالمللی دلیلی برای گرایش نخبگان به بازگشت به کشورهای خارجی است، عنوان میکند: این موضوع میتواند بر نماندن نخبگان جذب شده تاثیر بگذارد. محدودیتهایی که برای تردد این افراد گذاشته میشود، طبیعتا تاثیرگذار است، اما باید به یک نکته توجه کرد و آن هم این است که فشارهای بینالمللی همیشه نبوده است.
این مدرس دانشگاه ادامه میدهد: یک سال است که شاهد فشارهای شدید هستیم. پیش از این و به تناوب فشارهایی وجود داشت و همواره در این زمینه مشکلاتی داشتیم، اما این فشارها در یک سال اخیر و با تحرکات آمریکا بسیار شدید شده است. باید پرسید اگر فشارهای بینالمللی را دلیل نماندن نخبگان جذب شده میدانیم، چرا قبلا که این فشارها به این شدت نبود بازهم شاهد بودیم که نخبگان در کشور نمیماندند؟ واقعیت این است که فشارهای بینالمللی یک عامل است و عوامل دیگری که برخی از آنها بیان شد، دلیل نماندن نخبگان جذب شده در ایران هستند.
خیلیها عنوان میکنند کار برای نخبگان و متخصصان هست، اما واقعیت این است که یافتن کار در ایران و حفظ آن فقط به تخصص و مهارت برنمیگردد. در بسیاری از موارد در بازار کار ایران روابط بر ضوابط ترجیح داده میشود و این ساختاری نیست که نخبگانی که در دانشگاههای بزرگ تحصیل و در شرکتهای چندملیتی کار کردهاند، با آن آشنا باشند.
ساختار نخبهگریز
نگرانی از رفتن نخبگان از کشور که برای آن از تعبیر فرار مغزها استفاده میشود، باعث شده ارائه برنامه برای جلوگیری از این اتفاق اهمیت یابد. آنقدر این موضوع در جامعه حساسیت ایجاد کرده که در جریان تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری اخیر شاهد بودیم که نامزدهای مختلف وعدههایی در این زمینه میدهند. با این وجود، برخی بر این باورند که ما جای جذب نخبگان آنها را فراری میدهیم. شاید اینطور نباشد که رسما جلوی کار نخبگان و بازگشتشان به کشور را بگیریم. اتفاقا روی کاغذ و در حرف همه دنبال این هستند که جلو مهاجرت نخبگان را بگیرند و مهاجران نخبه را به کشور بازگردانند اما عواملی که در این زمینه مشکلساز میشوند، ساختاری هستند.
همه میدانیم که بازار کار در ایران تعریف چندانی ندارد. نرخ بیکاری در ایران ۱۲ درصد است.خیلیها عنوان میکنند کار برای نخبگان و متخصصان هست، اما واقعیت این است که یافتن کار در ایران و حفظ آن فقط به تخصص و مهارت برنمیگردد. در بسیاری از موارد در بازار کار ایران روابط بر ضوابط و ژنهای خوب بر تحصیلکردگان ترجیح داده میشود و این ساختاری نیست که نخبگانی که در دانشگاههای بزرگ تحصیل و در شرکتهای چندملیتی کار کردهاند، با آن آشنا باشند یا آن را بپسندند. در مجموع باید گفت تامین نشدن هزینه و امکانات برای نخبگان جذب شده و ساختار بیماری که آنها قادر به تطبیق با آن نیستند، دلایل اصلی نماندن آنها در کشور است.