شوشان - دکتر مسعود زالی زاده :
این روزها در محافل عمومی و خصوصی، رسانه ها و فضای مجازی بیش تر صحبت هایی که رد و بدل می شود، وجهی منفی و ناراحت کننده دارند و کم تر کسی از امید و امیدواری سخن می گوید. در این شرایط انسان هایی که کم تر تحث تاثیر این فضای ناامید کننده قرار دارند و زندگی روزمره خود را دنبال می کنند، معمولا به عنوان انسان های بی تفاوت شناخته شده و با واکنش "بابا دلت خوشه" مواجه می شوند.
اما این رنجی که امروز در جامعه مشاهده می شود، به چیزی برمی گردد و یا به عبارتی منشا این رنج و ناراحتی چیست؟ قطعا در این شرایط وضعیت اقتصادی نقش بسزایی دارد، چرا که گرانی و تورم، پیشرفت و تلاش برای داشتن یک زندگی بهتر را بی معنی کرده، به نابرابری های اجتماعی دامن زده و دستیابی به حداقل های زندگی را برای قشر وسیعی از جامعه ناممکن کرده است. طبیعی است که اقتصاد نابسامان کنونی بر شادی و نشاط جامعه اثر می گذارد، آن هم در دوره ای که خرید و مصرف به عامل هویت بخش انسان ها تبدیل شده است.
اما این رنج و ناراحتی فارغ از نقش تعیین کننده اقتصاد به تحولات فرهنگی و ارزشی جامعه ما نیز برمی گردد. از نظر پیتر برگر نظام ارزشی هر جامعه باید تفسیری قانع کننده از رنج ها و ناملایمت های زندگی ارائه دهد تا زندگی برای انسان معنادار تلقی شود.
به نظر می رسد در ایران امروز نظام فرهنگی هم چون گذشته قادر به ایفای کارکردهای خود نیست و تا حد زیادی، توانایی اعتبار بخشی به زندگی اجتماعی را از دست داده است. جامعه ایرانی دوره های سخت زیادی را پشت سر گذاشته ولی هیچگاه بدنه اجتماعی مانند شرایط کنونی از نظر روحی و روانی آسیب ندیده است. در برهه های گذشته روح جمعی توانایی بیش تری جهت اقناع مردم برای مواجه با رنج ها و سختی ها داشت و جامعه به راحتی می توانست خود را با چنین شرایطی سازگار کند.
پیامد افول این نظام فرهنگی رنج و ناامیدی است. فاصله گرفتن از سنتی که سال ها معنابخش و جهت دهنده زندگی بوده و تضعیف همبستگی اجتماعی شرایط سختی را برای جامعه ما رقم زده است. در این فضا انسان ها قادر به فراتر از رفتن از "خود" نیستند و فردگرایی انسان ها را روز به روز به سمت تنهایی و انزوا می کشاند و حتی در صورت حضور در جمع، احساس در کنار هم بودن نمی کنند. همان طور که دورکیم می گوید جامعه ای که قادر به بازتولید ارزش های جمعی خود نباشد، پیامدهای منفی زیادی در انتظارش خواهد بود.