شوشان - علی عبدالخانی :
" بنا به تعهد، تخصص و تجارب ارزشمند شما، حضرتعالی را به سمت ... منصوب می نمایم ".
این عین عبارت کلیشه ای، از قبل طراحی شده و تکراری مورد استفاده در انتصاب عالیترین مقامات تا ریزترین آنها در شهرستانها و حتی دهستانها است. جالب اینکه نهادهای انتخابی که علی القاعده باید منافع انتخاب کنندگان را در هرگونه انتخاب لحاظ و امین آنها باشند نیز رویه ای شبیه به رویه ی بالا را در پیش گرفته اند، با این تفاوت که در اینجا، واژه انتصاب به انتخاب تغییر می کند وگرنه جوهر و ماهیت هر دوی آنها از جهت اینکه آیا این مدیر منصوب یا منخوب!!!!! واقعا توان و لیاقت علمی و عملی اداره حوزه ی واگذار شده را دارد یا خیر؟ اساساً دغدغه آنها نیست.
معمولاً مدیران واقعاً مُجرب و متخصص و کارآشنا و آنهایی که با پوپولیسم و عوام فریبی فاصله ی بسیار دارند و بطور طبیعی و قانونی به پُست فعلی رسیده اند، معمولاً زیاد حرف نمی زنند و اگر هم در ابتدای دوره مدیریتشان سخنی بگویند آن سخن متضمن برنامه ی شفاف و مبتنی بر زمان مشخص برای اجرای آن است. مدیران حرفه ای معمولاً در فواصل زمانی ۶ ماهه، یک ساله و در پایان دوره ی مدیریتیشان لب به سخن می گشایند و اقدام به اعلام نتایج اقدامات صورت گرفته آنهم با عدد و رقم می کنند.
در مقابل مدیرانی هستند که اساس شکل گیری شخصیت کاری آنها و ذره ذره ترقی اداری آنها مشتبه به شبهات رانت و وعده و وعید بوده و از چنین رهگذری به سرعت رشد کرده و برخلاف حجم علمی، تجربی و حتی معنویشان در جایگاهی به مراتب حجیم تر و بزرگتر از خودشان قرار گرفته و می گیرند. اصولا این قماش از اشخاص، (در مقام عمل و نه انچه ادعا می کنند)، برنامه محور، مسئولیت پذیر و پاسخگو نیستند و بیشتر کلی گو بوده و شعار و عوامفریبی را بر شفافیت و عمل صادقانه ترجیح می دهند.
بعنوان مثال یک مدیر حرفه ای که از صفات لازم تخصص، تجربه و تعهد لازم به قدر کافی بهره می برد، با تکیه بر توانمندیهای علمی و عملی خود و مجموعه اش با قدرت از امکان افزایش درآمد و ایجاد منابع جدید درآمدی یا هر برنامه ی اصلاحی دیگر سخن می گوید و بنا به تعهدی که در برابر افکاری عمومی سپرده است، در سقف زمانی تعیین شده روبروی مردم قرار می گیرد و با زبان آمار میزان تحقق وعده هایش را (با عدد و رقم) اعلام می کند و چنانچه بخشی از برنامه ایشان اجرا نشده، با ذکر دلایل از مخاطبان پوزش می طلبد. معمولا مدیران حرفه ای مدیرانی صادق و شجاع هستند و تحت هیچ شرایطی خطاهای عملکردی خود را توجیه نمی کنند یا به گردن دیگران نمی اندازند.
اما مسئولی که کلیت وجود اداری و مدیریتیش بر اساس شبهه های متعدد شکل گرفته و اساس آمدنش به حوزه جدید مدیریتی بر اساس مفهوم شایسته سالاری نیز نبوده است، چنین شخصی به هیچ عنوان نمی تواند برنامه ای شفاف و قابل اجرا ارایه کند زیرا می داند معنای برنامه یعنی ایجاد تعهد در برابر افکار عمومی است و خواه یا ناخواه روزی فرا می رسد که باید پاسخگوی برنامه ی محقق نشده خود باشد لذا به انحاء مختلف به عوام فریبی و پوپولیسم رسانه ای روی می آورد و حرفه ای گری مدیریتی که به تعهد و مسئولیت پذیری گره خورده است را به کناری می نهد. این شیوه مدیریتی بسیار خطرناک و در میان مدت آثار منفی خود را نشان می دهد.
تجربه ی ممتد سالیان گذشته نشان می دهد که مدیران راه یافته به حوزه های بزرگتر از حجمشان (که راقم نام مدیران اتصالی - محفلی را برایشان مناسب می بیند)، بدلیل عدم اشرافشان بر حوزه ی عملکردی و ناآشنائیشان به حساسیتها و ظرافتهای کاری همچنین بدلیل شکل گیری لایه هایی از منفعت طلبان در حاشیه ی مدیر منخوب!! یا منصوب، معمولاً نیروهای کارآمد مورد توجه قرار نمی گیرند و مدیر جدید در صدد تضعیف و تسویه آنها بر می آید.
اما مدیران لایق که هدفشان ارتقای شاخصهای عملکردی است اتفاقا وارد فضاهایی از قبیل تسویه حساب یا خط و نشان کشیدن های غیر ضروری و منم منم گفتن های خودمحورانه نمی شوند و فارغ از هر نوع اختلاف سلیقه همه را به تلاش در جهت ارتقای شاخصهای کمی و کیفی عملکرد دستگاه یا موسسه فرا می خواند و دعوت می کند.
باید توجه داشت که مشکل اصلی سقوط شاخصهای عملکردی بسیاری از دستگاه ها و موسسات بویژه نوع خدماتی آنها، دقیقا ناشی از عدم وجود واقعی ۳ صفت یا واژه ی " سوابق، تخصص و تجارب " در منصوبان و منخوبان (منتخبان) است که اگر هر ۳ صفت فوق یا حداقل ۲ مورد از آنها در وجود برخی مدیران وجود می داشت ، حال و روز شهر و موسیات مختلف آن بمراتب بهتر از آنچه هست می بود.
توضیح؛ واژه نامأنوس منخوبان!! عمداً از سوی نگارنده بکار گرفته شده که منظور از آن " منتخب " می باشد.