شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۹۸۰۵۹
تاریخ انتشار: ۱۱ مرداد ۱۳۹۸ - ۱۷:۱۹
شوشان - مجتبا حلالی :
از سال 1383 افتخار دارم در عرصه مطبوعات فعالیت داشته باشم.
آغاز بکارم با توزیع بود و وصول مطالبات. پس از آن تحت آموزش استادم امید حلالی برای یادگیری خبر و گزارش قرار گرفتم. میثم برادر بزرگترم نیز همواره متن هایی که می نوشتم را ویرایش می کرد. پر بود از اشتباه های تنظیمی و جمله بندی و منظم نویسی. بیشتر وقت ها میثم بر کارم نظارت داشت و گاهی حاج امید.
اولین گزارشم از بازار میوه 30 متری بود، آن زمان که حالت فعلی را نداشت و بازار از چند دالان تشکیل شده بود و وضعیت فوق العاده آشفته تری از اکنونش داشت. از نظرم که شاهکار بود، آنقدر ذوق زده بودم که گویی در ابرها سیر می کردم، آنقدر شادمان بودم که حدی برایش قایل نیستم اکنون. آنقدر آن روز را دوست دارم که پس از گذشت یه دهه و اندی همچنان با خود مرورش می کنم. با خود مرور کردم، این نام و عکس من است که در گوشه ای از گزارش به چاپ رسیده است؟
انگیزه ای دوچندان و تلاش و سرانجام شدم این. مجتبی حلالی. خبرنگار و گزارش نویس آن روزهای روزنامه فرهنگ جنوب و پایگاه خبری شوشان.
رفته رفته بهتر شدم، سبک نوشتارم شکل گرفت. نه اینکه عالی، اما خوب شده بودم. با میثم گزارش های میثم و مجتبی حلالی را در روزنامه و سایت راه اندازی کردیم. هر کدام مسوولیتی در گزارش را برعهده می گرفتیم، هرکدام مقدمه و نتیجه گیری می کردیم و تلفیق اینها می شد گزارشی با کیفیت.
در کنارش گزارش های اختصاصی نیز تهیه می کردیم و اینگونه رقیب هم شده بودیم. هر روز گزارش، هر روز خبر و هر روز مصاحبه و نشست.
فرخوان جشنواره منطقه ای مطبوعات رسید. هر دو شرکت کردیم. تا اینکه روز اختتامیه دوستی که بسیار هیجان و استرس مرا دیده بود، آمد و گفت تبریک، در گزارش اول شده ای، فقط خواهشا جایی مطرح نکن و بگذار تا مراسم.
در دلم نماند، همه خبر دار شدن، کلی هم مهمان دعوت کردم تا جانانه تشویقم کنند، تشویقم کنند تا ماحصل روزها، ماه ها و سالها گزارش نویسی ام را ببینند.
همه بخش ها خوانده شد، برترین ها معرفی و تشویق می شدند، حال بخش گزارش است، شلوغ ترین بخش. و من مغرور و باد قپ قپ کنان در انتهای سالن نشستم که پس از خواندن نامم از میان جمعیت گذر کنم و جواب تبریک ها را بدهم. استاندار خوزستان (جعفر حجازی) هم بود. با هم سلام علیکی هم داشتیم. خواستم نشانش دهم که این منم، همان که سلام علیکی دارد با شما.
نفر سوم، نفر دوم و اکنون نفر اول. زیر چشمی میثم را دید زدم، او خوشحال بود که برادرش مقام آورده و من همچنان مغرور . قبل از خواندن نام مقام اول براه افتادم.
شوک اینجاست که شخصی که لوح را دید فقط حلالی را خواند و نام کوچک را ندید. آری این میثم بود که اول شد. حق به حقدار رسید. قبل از ذکر نام من از جایم برخاسته بودم و به روی صحنه رفتم، لوح و جایزه را دریافت کردم. در دلم اما آن شوق و غرور دیگر نبود. از میان جمعیت هم گذر کردم، اما هیچ کدام از تبریک ها را نشنیدم که بخواهم پاسخ دهم. خاطره ای طنز اما در پایان غمگین بود.
بگذریم. باری حال و روز اینروزهای مطبوعات خوب نیست. دلایل متعدد است، صرفنظر از دلایل جورواجور اما آن جوش و خروش دیگر نیست، به چالش کشیدن ها دیگر رنگ باخته اند، اهالی مطبوعات در گیر و دار مشکلات اقتصادی حسابی گیر کرده اند، همینکه عشق و انگیزه به مثابه قبل ترها وجود ندارد، یعنی ارشاد نتوانسته آنگونه که باید هوای اهل قلم را داشته باشد، اگر هم می نویسند و کار می کنند از همان عشقی است که در دل هر نویسنده هست و صرفنظر کردن از شوق نوشتن بسیار سخت است.
حال که روز خبرنگار رسیده یاد می کنم از مرحوم علی اویسی عکاس فقید ایسنا خوزستان که دیگر نیست، از حادثه تروریستی 31 شهریور سال گذشته یاد میکنم که اگر عکاسان و خبرنگاران نبودند، هیچ گاه بازتابی در این سطح  از ظلم و جفایی که به مردم عادی و تعدادی از نظامیان خوزستانی شد، درکار نبود.
یاد می کنم از هرآنکه برای کارون بی جان قلم زد، از آنانکه برای گرد و غبار نوشتند، از آنانکه لحظه به لحظه حرکت زورا اربعین حسینی (ع) را روایتگری کردند، یاد می کنم از هرآنکه در بحران سیلاب ویران گر تصویر تهیه کرد و گزارش های دردناک نوشت و یاد می کنم از هرآنکه در روزهایی که کارگران خوزستانی از بی حقوقی ها گریان بودند نوشت.
ظرفیت رسانه این است. حال به هر طریق، از مکتوب گرفته تا سایت و یا فضای مجازی.
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار