شوشان - داریوش توسلی - دکترای مدیریت آموزشی : بی تردید آموزش و پرورش با اهمیت ترین، پیچیده ترین و ظریف ترین نهاد اجتماعی است و در کشورهای توسعه یافته، انتخاب مدیران آن با حساسیت و دشواری های بسیاری همراه است؛ چرا که نیک فرجامی و سقوط سایر سیستم ها و بخش های جوامع بی ارتباط با خروجی این نهاد مولد و نخبه پرور نیست.
اگر قرار باشد به صراحت ضعف های بزرگ نظام آموزشی کشورمان را رتبه بندی نماییم، به ناچار باید ضعف مشهود ِ "خطای انتخاب" یا ناآگاهی نسبت به تبعات غلط گزینی مدیران عالی سازمان آموزش و پرورش را با فوریت و وزن بیشتری در اولویت نخست لحاظ نماییم.
متخصصان آموزش و پرورش بر این باورند که اگر قرار باشد تحولی در سیستم تعلیم و تربیت کشوری صورت گیرد این تحول باید از راس و مدیریت آموزش و پرورش شروع شود.
بی توجهی به ضوابط علمی و حرفه ای در انتخاب مدیران آموزش و پرورش و دهن کجی به اصول تخصص گرایی و شایسته گزینی یعنی عدم آگاهی از رسالت، آرمان ها و اهداف این سازمان و چشم پوشی آشکار از اصل تعهد حرفه ای سازمانی.
چنین انتخابی عواقب و پیامدهای نامطلوب آنی و آتیِ بی شماری برای سازمان آموزش و پرورش کشور به ارمغان می آورد که مهمترین آنها عبارتند از: هدر دادن منابع یا سرمایه های انسانی(مهمترین عامل یا مزیت رقابتی سازمان های عصر حاضر)، مادی، مالی و اطلاعاتی سازمان، کیفیت و راندمان پایین منابع بالقوه و مورد انتظار دیگر سازمان های جامعه و ذینفعان، نارضایتی مشتریان درونی و بیرونی این سیستم، ناکارآمدی یا بحران مشروعیت سازمان و القای حس عدم نیاز به وجود چنین سازمانی در شهروندان و جامعه.
شوربختانه باید اذعان نمود که در دو دهه اخیر سیاستگذاران، برنامه ریزان، مسئولین و متولیان امور از جمله دولت ها، با انتخاب های غیراصولیِ مدیران، ناهمسویی خود را با چشم انداز و غایت مطلوب این سیستم نمایان نموده اند یا بر اثر عدم آگاهی از فلسفه وجودی این سازمان، همچنان با اصرار بر رویکردهای ناصواب ِ حزبی- جناحی، سیاسی کاری، باندسالاری و قوم گرایی، موجبات یاس روز افزون جامعه علمی و دلسوزان آموزش و پرورش را فراهم می نمایند.