شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۱۲۴۲۲
تاریخ انتشار: ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۳:۳۴
شوشان ـ پژوهشی از  محمد شریفی :

چکیده: مقاله‌ی پیش‌رو به بررسی پیوند میان سیاست‌های کشاورزی در عهد ناصری، به‌ویژه توسعه کشت تریاک و پنبه، با بحران قحطی سال‌های ۱۲۴۹ تا ۱۲۵۱ خورشیدی در ایران می‌پردازد. تمرکز این پژوهش بر دهستان ابوالعباس (بلواس) از توابع باغملک خوزستان است؛ منطقه‌ای با سابقه کهن کشاورزی و باغداری از دوره ایلامی تا در نیمه دوم قرن سیزدهم خورشیدی دستخوش تغییرات عمده‌ی اقتصادی، زیست‌محیطی و جمعیتی شد.در این مقاله جاذبه های گردشگری و فرهنگی آن مورد تحلیل قرار می گیرند۔

مقدمه: در نیمه دوم قرن سیزدهم خورشیدی، ایران با بحران‌هایی چندلایه مواجه شد؛ از خشکسالی‌های متوالی و قحطی گرفته تا سیاست‌های اقتصادی ناسنجیده. یکی از مهم‌ترین تحولات این دوره، گسترش کشت تریاک و پنبه به‌ویژه در مناطق فاریاب و حاصلخیز کشور بود؛ تحولی که در پی تقاضای روزافزون بازارهای خارجی، به‌ویژه بریتانیا، در چارچوب سیاست‌های اقتصاد صادرات‌محور عهد ناصری تشویق شد. نیویورک هرالد در گزارشی تاریخی، قحطی ایران را ناشی از ترجیح کشت پنبه به جای غلات دانسته که منجر به کاهش عرضه مواد غذایی و افزایش قیمت‌ها شد. شوکو اوکازاکی، ایران‌شناس دانشگاه اوساکا، نیز معتقد است که افزایش تولید تریاک و پنبه همراه با خشکسالی‌های پی‌در‌پی، سهم به‌سزایی در تشدید این قحطی ایفا کرد. همچنین، مورخ اقتصادی ایرلندی، کورماک او گرادا، این تحلیل را تأیید کرده است.

سفرنامه‌نویسان و منابع تاریخی: عبدالغفار نجم‌الدوله در سال ۱۳۰۸ قمری (مطابق با ۱۲۶۹ خورشیدی) به دستور ناصرالدین‌شاه از خوزستان بازدید کرد. وی در گزارش خود، به‌وضوح از کشت گسترده تریاک و پنبه در برخی از قراء بلوک جانکی و باغملک از جمله ابوالعباس سخن می‌گوید. در کنار او، لیارد انگلیسی که چند نوبت در جریان نزاع‌های محمدتقی‌خان چهارلنگ در ابوالعباس بیتوته کرده بود، جمعیت این منطقه را بسیار زیاد توصیف کرده است.

وضعیت کشاورزی ابوالعباس: دهستان ابوالعباس، به علت برخورداری از رودخانه‌ای دائمی، جدول‌های بزرگ آبیاری، صدها هکتار زمین فاریاب و باغستان‌های انار کهن، در دهه‌های میانی قرن سیزدهم خورشیدی بسیاری از مناطق بلوک جانکی و از جمله ابوالعباس که نگارنده به صورت خاص به آن پرداخته است، به زیر کشت تریاک و پنبه رفت. این تغییر در الگوی کشت، بر ساختار اقتصاد معیشتی منطقه تأثیری عمیق نهاد. بنا بر مطالعات میدانی نگارنده، در خلال سال‌های ۱۲۴۸ تا ۱۲۵۳ خورشیدی، بین ۷۵ تا ۸۰ درصد جمعیت این ناحیه به نقاطی چون شوشتر، رامهرمز، کهگیلویه، بویراحمد، ملاثانی، دزفول و دیگر مناطق مهاجرت کردند. بر پایه قباله‌ها و بنچاق‌های تاریخی و گفته‌های بزرگان محلی، این مهاجران دارای ساختار ایلیاتی منظم با تش، تیره و چاله‌های مستقل بوده‌اند و در هر منطقه به‌نام ابوالعباسی یا بلواسی شناخته می‌شوند.

نقش مهاجرت: بیشتر مستشرقان و خاورشناسان اروپایی و مورخانی نظیر لسان الملک سپهر و عبدالغفار خان نجم‌الدوله و دیگران در گزارش‌ها و مشاهدات میدانی خود، جمعیت ابوالعباس را در اوایل قاجاریه (بدون احتساب قراء تابعه) بین ۶۵۰ تا ۸۰۰ خانوار تخمین زده‌اند. بررسی‌های میدانی و تطبیقی نشان می‌دهد که در اثر فشارهای ناشی از بحران غذا، تغییر الگوی کشت، خشکسالی و ضعف دیوان‌سالاری محلی، این منطقه بخش عمده‌ای از جمعیت خود را در خلال کمتر از پنج سال از دست داد؛ مهاجرتی که آثار فرهنگی، اجتماعی و زبانی آن هنوز در مناطق مقصد قابل ردیابی است.

نتیجه‌گیری: قحطی سال‌های ۱۲۵۰ خورشیدی، نه تنها نتیجه خشکسالی، بلکه حاصل سیاست‌های نادرست کشاورزی و توسعه کشت‌های صادرات‌محور مانند تریاک و پنبه به قیمت کنار نهادن غلات و کاهش امنیت غذایی بود. مطالعه موردی دهستان ابوالعباس، که به‌سان کانون کشاورزی در دامنه زاگرس می‌تپید، نشان می‌دهد چگونه الگوهای جهانی‌شده اقتصاد و مدیریت ناکارآمد داخلی می‌توانند جامعه‌ای روستایی را تا آستانه فروپاشی برسانند.

تریاک، پنبه و آسیاب‌های آبی؛ روایت کشاورزی و معیشت در ابوالعباس

در گستره‌ی کوهپایه‌های منگشت، در جایی که رودخانه‌ی ابوالعباس نخستین آغوش‌های خود را به خاک جانکی می‌سپارد، دهستان ابوالعباس با تاریخ، طبیعت و معیشتی شگفت‌انگیز قد برافراشته است. این ناحیه که امروزه با سه هزار نفر جمعیت ثابت و بیش از دوازده هزار نفر جمعیت روستاهای تابعه یکی از قطب‌های گردشگری، کشاورزی و حیات فرهنگی زاگرس جنوبی به شمار می‌رود، در تاریخ معیشتی جنوب ایران نقشی بسزا ایفا کرده است. آب، خاک، و زحمتِ انسان در اینجا پیوندی پنهان و مقدر دارند و در میان این پیوند، تریاک، پنبه، و آسیاب‌های آبی، سه نماد از حیات اقتصادی و زیستی آن‌اند.

۱- تریاک؛ طلای تلخ در زاگرس سبز
کشت تریاک در بلوک جانکی و از جمله ابوالعباس از دوران قاجار تا نیمه‌ی نخست قرن چهاردهم خورشیدی، به‌منزله‌ی یکی از ستون‌های اصلی معیشت و تجارت به شمار می‌رفت. بنا به اعمال سیاست‌های عصر ناصری در تشویق به کشت پنبه و تریاک در بیشتر نقاط ایران، کشاورزان ابوالعباس که بهره‌مند از جداول و نحرهای جاری و زمینی هموار و حاصلخیز بودند، اقدام به کشت تریاک و پنبه نمودند. احتکار غلات، کمبود گندم و دیگر غلات، و خشکسالی منجر به قحطی بزرگ ۱۲۵۰ خورشیدی شد. قحطی که باعث مهاجرت زیادی از ساکنان این خطه شده بود. ابوالعباس به‌عنوان قطب کشاورزی جانکی در سه پی‌در‌پی اتفاق بزرگ، بخش زیادی از جمعیت خود را از دست داده است. تهاجم شیرالی‌ها به منطقه جانکی در اوایل سلسله صفویه  که باعث تضعیف ساکنان اولیه ایل جانکی شده بود، همین عامل باعث مهاجرت اولیه تعداد زیادی از ابوالعباسی‌ها به دیگر نقاط خوزستان و ایران شد. مهاجرت دوم در پی سقوط محمدتقی خان چهارلنگ، ایلخان کل بختیاری بوده است. یکی از پایگاه‌های عظیم محمدتقی خان ابوالعباس بوده است و جلسات مهم ایلخان بختیاری به دلیل موقعیت کوه‌پایه‌ای و ییلاقی و باغستان‌های انار و ساکن بودن یکی از مشاوران ارشدش، در ابوالعباس برگزار می‌شد. لیارد انگلیسی به چندین مصداق در سفرنامه خود اشاره می‌کند.

۲- آسیاب‌ها؛ سازه‌های آب‌اندیش تمدن بومی

از برجسته‌ترین نمادهای زیستی ابوالعباس، شبکه‌ی منحصربه‌فرد آسیاب‌های آبی آن است. در دوران صفوی و قاجار، این دهستان دارای ۲۱ آسیاب فعال بود که شبانه‌روز به گردش در می‌آمدند. تا سال ۱۳۶۱ خورشیدی، سه آسیاب همچنان فعال بودند. اسامی بسیاری از آن‌ها هنوز بر زبان‌ها جاری‌ست و تنوره های هر ۲۱ سازه آبی با آثار و ویرانه هایشان رخ می کشند: آسیاب لک پتی، بید، بنیاب، جفته، گل، سنبل، بلبل، پلنگ، یوزپلنگ، کَل‌کَل، ملا احمد و... این آسیاب‌ها نه تنها بنای مهندسی بسیار پیشرفته داشتند،بلکه نشانه‌ای از معماری معیشت، رونق بازار، توسعه کاروانسرا، مدیریت آب، و همبستگی اجتماعی بودند.

دلیل تمرکز این تعداد آسیاب در ابوالعباس، در دو نکته نهفته است: نخست، قرارگیری این منطقه در فاصله‌ی نزدیک به سرچشمه‌ی رودخانه، و دوم، هم‌سطح بودن زمین‌های کشاورزی با جریان رودخانه. در حالی‌که در دهدز (دژپارت)، به‌سبب دره‌ی عمیق رودخانه ، امکان بهره‌برداری از آب کارون برایشان وجود نداشت، در ابوالعباس با حفر پنج جدول و نحر بزرگ، از جمله نحر رودبال، چُک، محمد بیگ،دزکی ،دورک  میسا، آب به‌راحتی به باغ‌ها، شالیزارها و آسیاب‌ها هدایت می‌شد.
بنابر مشاهدات میدانی نگارنده، ساختار و طراحی پیچیده‌ی برخی از جداول و نحرهای و سازه های ابی  ابوالعباس، احتمال قدمت بسیار کهن آن‌ها را مطرح می‌سازد. شیوه‌ی حفر، انحنای کانال‌ها، مصالح به‌کاررفته و میزان دقت در انتقال آب، یادآور سازه‌های آبی ایلامی و قنوات هخامنشی است. اگرچه پژوهش علمی جامعی در این‌باره انجام نشده، اما شواهد میدانی و موقعیت جغرافیایی منطقه، چنین گمانه‌ای را بی‌راه نمی‌داند. ثبت و بررسی این سازه‌ها، می‌تواند افقی نو در شناخت تمدن‌های زاگرسی بگشاید.

۳-اکنون؛ پیوستگی حیات و باغستان انار

در روزگار ما، جداول ابوالعباس همچنان جاری‌اند. آب همچنان در رگ‌های نحرها روان است، باغ‌های انار و زمین‌های شالیزاری، رونقی درخور دارند. انار ، و برنج چمپای ابوالعباس، سبزیجات معطر و صیفی‌جات مرغوب همچنان رونق دارند۔ این منطقه، به واسطه‌ی طبیعت بکر، جاذبه‌های تاریخی و سبک زندگی اصیل، اکنون به‌عنوان یکی از مقاصد بوم‌گردی و گردشگری فرهنگی خوزستان شناخته می‌شود.

نتیجه و پیشنهاد

ابوالعباس، سرزمینی‌ست که در تلاقی تاریخ، طبیعت، و تدبیر انسانی، الگویی از زیست پایدار را به تصویر می‌کشد. از آسیاب و انار، هر برگ این سرزمین کتابی‌ست برای خواندن، دیدن، و الهام گرفتن.

پیشنهادات:

۱- ثبت جداول آبی و آسیاب‌ها در فهرست آثار ملی؛
۲- راه‌اندازی موزه کشاورزی و آبیاری سنتی ابوالعباس؛
۳- مستندسازی تاریخ شفاهی کشاورزان کهن‌سال؛
۴- تقویت برندهای بومی نظیر « برنج چمپای ابوالعباس» و «باغستان های بزرگ انار
۵- گسترش گردشگری فرهنگی با تمرکز بر مسیرهای کاروانی و آسیاب‌ها.

منابع:

نیویورک هرالد، گزارش قحطی ایران (۱۲۵۰ خورشیدی)

شوکو اوکازاکی، دانشگاه مطالعات خارجی اوساکا

کورماک او گرادا، تاریخ اقتصادی قحطی‌ها

گزارش سفر عبدالغفار نجم‌الدوله، ۱۳۰۸ قمری

سفرنامه لیارد انگلیسی، بخش خوزستان

قباله‌ها و بنچاق‌های خانوادگی دهستان ابوالعباس

مشاهدات میدانی نگارنده در مناطق ابوالعباسی‌نشین در بعضی از شهرها و مناطق خوزستان
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار