امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
شوشان - عبدالرحمن نیک سرشت :
صاحب این نوشتار در واکاوی نقد اخیر عباس عبدی، تحت عنوان "اعتراضات متحول شده" به کالبد شکافی جریان شورش های مردمی که جنبه های اجتماعی-سیاسی داشته به پرسشگری می پردازد.
1) به چه علت در فاصله ی كمتر از دو سال، معترضان خشنتر و ناشناختهتر از قبل به صحنه آمدند.ا؟
2) چرا، اعتراضات مدنی مردم حاشیه نشین که متضرر از سیاست های اقتصادی هستند، بشدت سرکوب شده و به هیچوجه برسميت شناخته نمی شوند و چرا، پاسخ مناسبی از سوی حاکمیت دريافت نمی کنند، یعنی چگونه است که مجوز رسمی و قانونی مربوط به اعتراض صادر نمی شود. !؟
محكومكنندگان شورش، مانند دفعات قبل، چرا واکنشی از خود نشان نداده و سكوت پیشه كردند، و از نظر منطقی، چرا، آنها دچار ابهام شدهاند. اهداف و اقتضائات آنها چرا صورت نمی پذیرد.!؟
3) تفاوت اعتراضات اخير (96،98) و گذشته یعنی، شورشی هایی که اوايل دهه ۷۰ و نیمه دوم آن یعنی سال 76 و متعاقب آن سال 88 اتفاق افتاده بود، در واقع چیست.!؟
4) شناخت آناتومی هر چهار شورش با توجه به آگاهی های مربوط به گستره ی از دیدگاه عباس عبدی ، دست اندرکاران شورش 78 (وقایع کوی دانشگاه) و حوادث 88 از حیث هویتی و ماهیتی؛ نسبت به معترضان نیمه اول دهه 70 تفاوت اساسی داشتند.
5) نحوه ی نادرست مقابله با شورش ها، که بدون تردید، شركتكنندگان آن مردم عادی و بعضا حاشيهنشين شهر ها و افراد دست از جان شسته هستند، چرا، کارکرد همه ی آن شورش های اعتراضی به خشونت و اعمال غیر متمدنانه انجاميدند.
لذا،
معترضین، خواهان استيفای حقوق خود بودند پس دامنه و محدوده ی شورش قابل کنترل
بود.این سخنان هر چند بعنوان زینت المجالس محافل ممکن است، شنیدن آنها قابل تحمل
باشند ولی بدون تردید نمی توانند تامل انگیز باشند ، زیرا، شاخصه ی آن شورش های
اعتراضی هم از خشونت کلامی و هم از اقدامات تخریبی ابزاری تبعیت می نمودند.
زیرا،
از جمله احزاب شناخته شده محسوب و جزو جریانات اسم و رسم دار مسووليتپذير بودند،
براین اساس پرسشگری بر مبانی گزارشات اولیه ی تاریخی خلاف این ادعا را ثابت می
نماید که اولین اعمال خشونت بار را خود جریانات سیاسی درون نظام دامن زدند. همین
طور عباس عبدی مدعی شده که این دو شورش(76،88)، چون مدنی و غیر خشونت بار در دوره
آزادی مطبوعات و بهار احزاب و اصلاحات رخ داده است.
عباس
عبدی می گوید؛ ۸ سال بعد که مصادف با
اعتراضات ۹۶، در خلاء نيروهای سياسی شناسنامه دار و مطبوعات
و رسانههای داخلی تضعیف شده و با آزادی عمل رسانههای رسمی، اينبار عده قابل
توجهی وارد عرصه شدند، جرقه را تندروهاي اصولگرا در مشهد زدند، ولي آتش را در
خرمن جامعه ايرانی انداختند. تعداد حاضران در صحنه زياد نبود ولی مردم منفعل
بودند. خيلیها آن رفتار را نقد كردند و به سرعت ورق برگشت.ولی در نهايت مسوولان
صاحب قدرت، درس لازم را نگرفتند. ابتدا نشان دادند كه آماده درسگيری هستند ولی
خيلي زود فراموش كردند.
عباس
عبدی؛ همینطور در توضیح مدیریت کنترل اعتراضات ۸۸ كه
پس از اتمام دوره ی ۴ ساله ی اول، ریاست
جمهوری احمدی نژاد رخ داده بود نیز می گوید؛ چون احزاب و شخصيتها میدان دار این
دو شورش بودند، بنابراین، کنترل بر اوضاع میسرتر گشته، اما بعد از خروج نيروهای
شناسنامهدار، جريانی تند و بی هویت، فضای اعتراضی را وارد فاز امنیتی نمود.که
مدارک و شواهد موجود نشانگر عکس این شهادت تاریخی است. نتیجه گیری؛
برخلاف تعبیرات سیاسی عباس عبدی، در شورش های 70 ،96 و 98 عامل ناکارآمدی دولت ها در اعمال عدم حاکمیت مطلوب بر منابع مدیریتی و اقتصادی بوضوح دیده می شود که ایشان بدون توجه به این مولفه ی اساسی صرفا به نتایج سیاسی تحلیل توجه داشته، در هر حالیکه مقوله ی ناکارآمدی بطور کم و زیاد فصل مشترک همه ی دولت های عصر جمهوری اسلامی بوده است.