شوشان - شهاب زمانی :
با نگاهی جامع به فرهنگ ملت ها و جوامع بشری ، آنگونه که مشخص است ، بسیاری از انسان ها برداشت های انسانی و ذهنی تقریبا مشابه و یکسانی از خوبی ها ، بدی ها ، ارزش ها ، هنجارها ، دوستی ها ، دشمنی ها و سایر کلید واژه های موجود در فرهنگ خود دارند.
با این وجود دولت ها در مسیر عملکرد فرهنگی خود ، تلاش دارند تعاریف خاص خود را در اذهان مردم دستکاری نموده تا فرهنگ خصوصی و عمومی جامعه را سازماندهی و به نوعی ساماندهی نمایند.
اما این نظر در حوزه های تخصصی ، گاهی جنبه ای غیر انسانی به خود گرفته و چنین دولت هایی ، با دستکاری تعاریف ذاتی انسان ها ، موجب ایجاد فضایی مورد دلخواه و گاها خشونت بنیان می شوند که نه تنها مردم خود ، بلکه ملت های دیگر را نیز وارد تخاصم و منازعاتی سلسله وار و زنجیری می نمایند که با تفکر و تامل نیز نمی توان، به لزوم وجود چنین منازعاتی در روابط انسان ها پی برد.
نمونه روشن چنین فرایند و اقدامی ، کتابچه ها و جزوه های آموزشی است که در اختیار سربازان و نظامیان کشورهای مختلف و مخصوصا ارتش های قدرت های بزرگ قرار داده می شود ، تا ذهنیت و برداشت آنها را نسبت به دیگران و مخصوصا کسانی که دشمن تصور می شود ، آنگونه که مد نظر است ، دستکاری و در مسیر دلخواه هدایت شوند.
در واقع این سربازان با چنین روندی ، اعمال خشونت و بی اعتنائی به نوع دوستی ، در انجام هر اقدامی و یا به کارگیری سلاح های مختلف و حتی ممنوعه (هسته ای ، میکروبی ، شیمیایی و … ) را برای خود نه تنها تعریف ، بلکه توجیه و به بازخورد غیر انسانی آن نیز توجه چندانی نخواهند نمود !
شاید نمونه مشخص چنین فرایندی ، « پاول تیبت » خلبان پرتاب کننده بمب اتمی بر سر مردم هیروشیمای ژاپن باشد که وقتی در سال ۱۹۸۱ با یکی از بازماندگان حمله اتمی به هیروشیما دیدار کرد ؛ وقتی از وی پرسیدند که از این اقدام که به مرگ بیش از ۱۴۰ هزار زن، مرد و کودک منجر شد پشیمان است؟ در آرامش کامل چنین عنوان نمود : « نه ، به جهنم » !!!
این چنین است که گاها نظامیان در این رابطه ، چنان روح و روان خود را در اختیار تبلیغات و تحلیل های مشخصی قرار می دهند ، که دیگر در انجام هر عمل خشونت آمیز و یا به کارگیری هر نوع سلاحی ، درنگ نمی کنند بلکه این کار خود را آرمانی ، انسانی و حتی شرافتمندانه نیز تلقی می نمایند!
چنین بازخوردی است که جهان شاهد جنایاتی بس غیر انسانی از طرف کسانی است که انسان های دیگر را مات و مبهوت می نماید و در انسان بودن رهبران و مجریان آن ، شک و تردید می نمایند!
در انجام چنین جنایاتی ، فرد به رباطی بدل می شود که با اطلاعات دستکاری شده قبلی که روح و ذهن انتقامجو و محصورش را تسخیر نموده ، دیگر امکانی برای تامل و تعقل در عملکرد خود نمی بیند.
لذا تاکید صرف بر راهبردهای خشونت آمیز و فرهنگ نظامی گری در عرصه روابط انسانها و ملت ها ، بدون توجه به پیامدهای زیانبار آن و همچنین اشاعه چنین فرهنگ ستیزه جویانه توسط دولت ها ، موجب خلق وقایع و رخدادهای خطرناکی چون جنگ ها و یا نسل کشی های مختلفی است که ارزش های انسانی را لگدمال و از انسان ، گرگی درنده در مقابل انسان دیگر که شاید هموطن یا انسان دیگری باشد ، نمایان خواهد ساخت .
از این رو تشدید منازعات موجود در عرصه های مختلف و جهانی ، گاها نه واقعی که برساخته ای از افکار کسانی است که منافع وجودی خود را در موجودیت آنها و نه حل و فصل آنها بر مبنای منفعت ملتها می بینند.
جهان امروز در کنار سازمان های بین المللی ضعیف و زدو بند های پنهان قدرت های بزرگ ، که به وجه المصالحه شدن کشورهای ضعیف منجر شده است ، به صحنه بازی شطرنجی می ماند که مهره های آن ، دولت هایی هستند که حرکت نمی کنند ، بلکه حرکت داده می شوند!
به نظر می رسد دولت هایی ، با دستکاری برداشت های ذهنی سربازانشان ، آنها را از انسانیت ذاتی خود منحرف می نمایند ، تا به گمان خود به نتایج ملموس تری در رسیدن به اهداف خود نائل آیند . مسئله ای که با تامل و تعقل انسانی ، منافاتی بس خطرناک برای آینده بشریت و بدون مستثنی شدن کشوری از تبعات زیانبار آن دارد !