شوشان - فاضل خمیسی:
گفته میشود وقتی بردگان سیاه پوست هزاران هکتار نیشکر را کاشت و برداشت میکردند تا اربابان سفید پوست ، چای و شیر کاکائوی عصرانه خود را شیرین بنوشند، از شیرینی و سفیدی شکر به جز تلخی معیشت و سیاهی روزگار برای خود هیچ برداشتی نداشتند ، و چه بسا مرگ هزاران کارگر این مزارع که بر اثر انواع بیماریها ناشی از شرایط کار جان خود را از دست میدادند ، نه تنها وجدان ربابان را بیدار نکرد بلکه روز به روز بر طمع شان افزود.
خیلی زمان ها گذشت و خونهای زیادی ریخته شد تا اینکه برای اقتصاد نیز مثل سایر بخش ها الزامات اخلاقی و قانونی تعریف گشت.
الان الزام اقتصادی در آن است که با سود بیشتر سرمایه دار ، این تغییر بصورت موج مثبت کارگر کارخانه را در بر گیرد ، و سود بیشتر کارخانه نمودش در زندگی کارکنان آن نمایان گردد.
اگر منزل سرمایه دار بر اثر سود کارگاه یا فعالیت تولیدی اش از پانصد به هزار متری ارتقا کند، کارگرش حتما باید بتواند خانه ی صد متری اش را به صد و بیست یا پنجاه متری تغییر دهد. همه باید از کیک اقتصاد و ثروت جامعه ای که در آن بسر میبرند بهره ای ببرنند ، نمیشود این کیک نصیب
عده ای معدود و بقیه فقط ناظر بر خوردن و بردن آنها باشند.
باید دانست که مفاهیم سرمایه داری و ثروتمندی با یکدیگر تفاوت فاحش دارند، در سرمایه داری منابعی مثل پول و کالا و خدمات در جهت تولید و افزایش ثروت و مجدداً تزریق در چرخه تولید و ایجاد ساختار: تولید- سود- تولید بیشتر و ...
مد نظر قرار گرفته بطوریکه ثروت ناشی از تولید باعث ایجاد کارخانجات بیشتر و این افزایش کارگاهها موجب نیاز به نیروی انسانی و استخدام بیشتر میگردد ، از جهتی پایداری در تولید و تثبیت در چرخه ی افزایش سود ، رضایت مندی شاغلان را بیشتر ضروری مینماید که این ضرورت با انگیزه مندی کارکنان بصورت همراهی و همگامی آنان با موفقیت کارخانه تبیین میگردد یعنی همراه با افزایش سرمایه ی سرمایه دار ، سود و دستمزد کارگر بیشتر میشود، در این حالت بنوعی یک عدالت توزیعی ایجاد شده که کارگر، مسیر دست یابی به رفاه و دستمزد بیشتر را خویش را در کار و سود بیشتر کارخانه دانسته و کارفرما را دشمن خود نمیداند.
اما ثروتمند کسی است که مالش نه برای تولید، بلکه برای فعالیت های بی ثمر هدر میدهد ، فراعنه های ثروتمند در خصوص ساخت اهرام و بهره کشی از بردگان هیچوقت نمیتوانستند سرمایه داران خوبی باشند، زیرا باعث افزایش سود و بهره مندی کارکنان نمیشدند.
یک سرمایه دار هیچوقت بخود اجازه نمیدهد ولخرجی و مصرف گرایی یک ثروتمند را انجام دهد ، زیرا سرمایه برای سرمایه دار یک عنصر تولید و سود بیشتر و شاید بخاطر همین نقش مثبت اقتصادی سرمایه داران است که جایگاه اجتماعی آنها بسیار بالاتر از ثروتمندان ِمحض است.
حتی این نظر جاریست که مشروعیت دارایی ثروتمندان همیشه جای سؤال است.
اما ثروتمندانی که مایلند ثروتشان نه از تولید بلکه از ساخت و پاخت کردن با قدرت بیشتر گردد بالاترین مفسده ی اجتماعی بشمار آمده که در برخی جوامع فعالیت تبهکارانه آنان نقض حاکمیت کشورها بشمار رفته و بالاترین مجازات ها را برای آنان در نظر میگیرند.
البته هر چند اکنون اعتماد به پول و حلّال مشکلات پنداشتن آن از اعتماد به همسایه و فامیل بیشتر شده و یک بازیگر قهار روابط بین انسانها بشمار میآید ، اما باید پذیرفت که بنیان جوامع انسانی و خانواده ها بر اصولی از قبیل ؛ وفاداری، اخلاق ، وجدان ، عشق و انسانیت بنا شده که غیر قابل فروش یا دادو ستد بوده و مثل یک سد عمل میکند ، البته بسیاری از ثروتمندان و بخصوص آنانی که میخواهند سفر صد ساله را در یک شب بپیمایند ، همواره تلاش دارند از شکاف های این سد نشت و همواره در تلاش برای نفوذ به این حریم ها بوده اند، آنان برای اهداف شومشان مسوولان را به لطائف الحیل آلوده و سپس مورد بهره کشی قرار میدهند ، آنها بجای رونق بخشی اقتصاد و اشتغال بیشتر، کارخانه ها را تعطیل و کارگران را بیکار میکنند ، آنها به سودهای مشروع قائل نیستند بخاطر همین به سراغ آلوده کردن و از بین بردن سرمایه اجتماعی میروند، حالا دیگر باید وفور «پدیده ی ثروتمندی غیر مولد» را یکی از بزرگترین خطرات برای اقتدار حاکمیت دانست زیرا این گروه با حذف و از بین بردن «سرمایه داری تولید ثروت و اشتغال» نه تنها موجب فقر و فلاکت مردم را رقم میزنند بلکه باعث میشوند که خودباوری و اعتماد بین بخشی از بین رفته و اضمحلال اجتماعی رقم بخورد.