شوشان - پژمان موسوی:
روز پنجشنبه میهمانِ جمعی بودم که اتفاقا دو تن از مدیرانِ روابط عمومی نیز میهمان آن جمع بودند؛یکی از #بخش خصوصی و دیگری از #بخش دولتی.گرمِ صحبت بودیم که بحث از دغدغههای عام،به نسبتِ روابطعمومیها و خبرنگاران/روزنامهنگاران رسید/۱
من که همواره منتقد عملکرد #روابطعمومیها بودم،بادی در غبغب انداختم و در نقد موقعیت و شیوهی تعامل روابطعمومیها و خبرنگار/روزنامهنگاران داد سخن سر دادم.حرفهایی که آن دو مدیر در پاسخ به من بر زبان آوردند اما،به تمامی عرق شرم بر پیشانیام نشاند و مرا به #سکوتی_طولانی واداشت/۲
البته که همان لحظه در ذهن خود،بخشی از سخنان آن دو مدیر را توجیه عملکردشان در عدم توانایی برقراری یک رابطه حرفهای با #خبرنگاران تفسیر کردم اما با خود فکر کردم که اگر 50 درصد ادعاهای آنها هم درست باشد،باید #شرم کرد و به فکر چارهای اساسی برای این بحران کرد.اما این ادعاها چه بود؟/۳
مدیری که از بخش دولتی سخن میگفت،از #بیسوادیِ بخش زیادی از خبرنگارانِ حوزهتخصصیاش در #وزارتخانه مربوطه گله میکرد،اینکه برخی خبرنگارانِ حوزه،حتی الفبا و مقدمات موضوع را هم نمیشناسند و فقط #میرزا_بنویسِ روابطعمومیِ آنها شدهاند/۴
میگفت حتی پیش میآید که برای یک #گفتگوی_اختصاصی هم،خبرنگار از روابطعمومی، مهمترین محورهای قابل بحث را میپرسد و گاه حتی پرسشها را هم از آنها میگیرد.با افتخار میگفت ما خبرنگاران را طوری تربیت کردهایم که هر چه میخواهند درباره ما بنویسند را قبل از انتشار با ما #چک میکنند/۵
مدیرِ بخش خصوصی اما،از این هم پا را فراتر گذاشت و به صراحت از #پولیشدن و #پولینوشتن بخشی از روزنامهنگاران گفت؛میگفت کافی است هر از چند گاهی 200 تا 500 تومن کارت هدیه به خبرنگاران بدهیم تا اصلا ما را نقد نکند،یا به زعمِ او «نزنند»!«این کارههای» #رسانهها را به خوبی میشناخت/۶
اما یک نکتهی مهم در حرفهای آقا و خانمِ مدیر بود؛هر دو به صراحت از رسانهها و خبرنگار/روزنامهنگارانی نام بردند که هم «کارشان را بلدند» و «حرفهای هستند» هم به هیچ وجه نه تنها نمیتوان آنها را «خرید»،کسانی که حتی در مراسمهای دورهمیِ سالیانه #کارت_هدیه هم قبول نمیکنند/۷
احترامی که آنها برای خبرنگارانی از این جنس قائل بودند،در نهایت بود.در میان آن همه شرم،حس سربلندی کردم؛پیش خود گفتم خبرنگار/روزنامهنگار یعنی این.یعنی آنقدر در کار خودت #حرفهای باشی و آنقدر #شرافت داشته باشی که حتی کسانی که دنبال خریدن تو هستند هم در خلوتشان تو را تحسین کنند/۸
نمیدانم ما خبرنگار/روزنامهنگاران کجای راه را اشتباه رفتیم،کدام مفهوم برایمان دچار بدفهمی شد،#تاریخ را چگونه دیدیم،راهِ پیشکسوتانِ روزنامهنگاری را چگونه تحلیل کردیم،تجربیات جهانی را چگونه برای خودمان ترجمه کردیم که کارمان به اینجا کشید؟/۹
باید #واقعیت را پذیرفت؛واقعیت هم این است که تعداد زیادی از ما خبرنگار/روزنامهنگاران حوزه کاری خود را نمیشناسیم،اصول کار حرفهای را بلد نیستیم،#بلهقربانگوی سازمان و نهادها هستیم،نگاهِ انتقادی و موشکافانه خود را از دست دادهایم و قدرت #روایتگری مستقل خود را فراموش کردهایم/۱۰
آن طرف هم با روابطعمومیهایی مواجهیم که نه تنها تحمل نگاه #انتقادی و #مستقلِ خبرنگار/روزنامهنگاران را ندارند که حتی کار حرفهای روابطعمومیِ خودشان را هم بلد نیستند و روابط عمومی را تنها و تنها در توجیه عملکردِ #مدیران میدانند/۱۱
به #روابطعمومیها امیدی ندارم اما فکر میکنم ما #روزنامهنگاران به قید فوریت میبایست مسیر حرفهایگری را بپیماییم و جز در مسیر شرافت،در مسیر دیگری قدم نگذاریم.هر آنچه جز این، بیراهه و مایهی بیآبرویی حرفهای است که تمام اعتبارش را از آبرویش میگیرد/۱۲