شوشان - هوشنگ نوبخت:
بی شک بحران کرونا یکی از ابر چالش های دنیا در دهه های اخیر بوده است.
چالشی که عیار خیلی از دولت ها و ملت ها و فرهنگ ها و مدیریت ها را مشخص کرد.
در اینکه کدام کشور و کدام رئیس جمهور و یا کدام سیاست و تدبیر در مقابل این ویروس چموش، ناشناخته و مرگبار بهتر عمل کرده اند، سوالی است که آیندگان به پاسخ واقعی آن خواهند رسید اما چیزی که عیان است و همه شاهد و ناظر آن هستیم، مشکلات، معضلات و چالش های بزرگ فرهنگی از سوی ملت و بی تدبیری از سوی دولت است.
ما ایرانی ها به واسطه ی خصلت هایی که داریم، کمتر جرات می کنیم که خودمان را به نقد بکشیم و ایرادات اساسی جامعه مان را علنی کنیم چون می دانیم از سمت و سوهای مختلف چنان مورد تهاجم قرار می گیریم که از اصل ماجرا دور و به ناچار به سمت حاشیه هایی خواهیم رفت که طرفداران کمی هم در بین ملت و دولت ندارد.
از بحث ها و نقدهای جامعه شناسانه بگذریم و اکتفا کنیم به این موضوع که یکی از خصلت های نه چندان خوب انسان ها و جوامع بشری، عادت کردن های نامطلوب است.
شما اگر در بهترین جای دنیا باشی و بزودی و به راحتی به آن محیط عادت کنی، دیگر بسیاری از لذت ها و تغییرات را حس نمی کنی و دچار روزمرگی می شوی.
این مثال متاسفانه در مورد دولت و ملت ما در مقابله با بحران کرونا صدق کرده است.
عادت کرده ایم که به راحتی و هر روز در اخبار بشنویم که دویست هموطن مان را از دست داده ایم و با کلی شوق و ذوق هم این اخبار شوم و ناخوشایند را تازه به اسم خودمان و رسانه مان منتشر می کنیم این در حالی است که اگر این آمار به سیصد و پنجاه هم برسد به واسطه ی همان خصلت عادت، واکنش چندانی را در جامعه شاهد نیستیم.
اینکه ویروس کرونا ناشناخته است، اینکه داروی آن کشف نشده، اینکه خیلی عوامل باید جلوی انتشار آن را بگیرند، اینکه در همه دنیا پراکنده شده است، درست و به کنار اما اینکه چه باید بکنیم که برادر،. خواهر،. همکار، همشهری، هموطن و عزیزان مان را به این راحتی از دست ندهیم و جان آدم ها اینقدر برای مان مفت نباشند، سوالی است که خیلی از مسئولینی باید پاسخگو باشند که خودشان، بچه ها و خانواده هایشان را در هفت لایه ی امنیتی در محافظت قرار داده اند.
راهکار برای به حداقل رساندن تلفات انسانی زیاد است ولی چرا همت، اراده، تدبیر و عزم جزمی در این خصوص از سوی دولت اعمال نمی شود، سوالی است که شخص رئیس جمهوری باید پاسخگو باشد که ماه هاست از کاخ سعد آباد بیرون نیامده است.
همه می دانیم که زیربنای فرهنگی بسیاری از مردم ما گوش شان به بخشنامه و مصوبه و خبر تلویزیون و پذیرش تغییر سبک زندگی نیست و متاسفانه باید از جبر، قوانین و اراده های قویتری برای حفظ سلامت خودشان و دیگران بهره برد.
التماس و بخشنامه ها و دستورها و هنرهای فراوان شانزده ساله برای بستن یک کمربند ساده در اتومبیل را هرگز فراموش نمی کنیم که تا کار به جریمه های سنگین نکشید، هضم و پذیرش فرهنگی این کار برای جامعه ی پر از تناقض و چالش رفتاری ما میسر نشد.
شرایط سخت است ولی سخت تر از آن جان دادن بسیاری از شهروندان و هموطنان مان در خانه ها و بیمارستان ها ست که به یک سوژه ی عادی خبری برای خیلی از ما تبدیل شده است.
و من دلم برای خیلی ها می سوزد و البته برای خودم و اطرافیانم که می توانیم سوژه ی خبری روزهای آینده ی فضای مجازی و آمارهای خانم سخنگو باشیم.
دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید به غیر از گفتن و گفتن.