شوشان - عبدالرحمن نیک سرشت:
امروز اول فروردین خدمت یکی از مسوولین دل سوخته که سیاستمداری جوان و مستعدی بود برای عید دیدنی رفتم که آن بزرگوار منطق گفتاری منسجمی داشت.
ایشان معتقد بودند که هرچند در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 مردم خوزستان رای اول را به فرزند خوزستان جناب آقای دکتر رضایی دادند ولی نباید اختلاف رای او با دکتر روحانی سیصد هزار رای می شد و کلا مردم خوزستان با وجود نامزد بومی خودشان نباید این همه رای به نامزد کویر نشین انتخابات ریاست جمهوری می دادند، حتی اگر با علم و آگاهی از این مسأله، که می دانستند، فرزند خوزستان رئیس جمهور نمی شود ولی نباید، عظمت یکپارچگی مردمی خود را از دست می دادند زیرا، با این رای بالا به روحانی در حقیقت، میزان قدرت چانه زنی خوزستانی ها در نزد پیروز انتخابات برای وصول مطالبات شان کمتر گردید، بطوریکه بعدها بخوبی دیدیم، چطور، عملا، از سال 92 به بعد، با پیروزی روحانی در دو دوره ی انتخابات تا 1400، اعتدالیون و اصلاح طلبان خوزستانی در آتش تنش عجیبی بین امارت مقتدایی و شریعتی با هم در چالش و رقابت منفی برای کسب شأن اجتماعی، منصب و رانت در تفرق کامل بسر می بردند و اصولا، نمایندگان اصولگرای خوزستانی هم چه در مجلس دهم و یازدهم نیز بجای تمرکز بر اتحاد مبتنی بر ازدیاد قدرت چانه زنی، در گرداب این بازی مخرب گرفتار شدند.
القصه، به نظر می رسید که آن مسوول دلسوز خوزستانی درد دل های زیادی برای گفتن داشته باشد و چنان رنجور از شعار روحانی ما که هوا نداریم اما هوای ترا داریم مخلص کلامش این بود که سران سیاسی در خوزستان برای کسب منافع شخصی و شأن اجتماعی خود، رای مردم مظلوم خوزستان را به سمت سایر نامزدهای ضعیف رانت پناه اصولگرا و دیگر نامزدهای کویری کارون خوار اصلاح طلب سوق می دهند و حتی بعضی از اطرافیان آنها، ناجوانمردانه دکتر محسن رضایی فرزند خوزستان را در فضای مجازی تخریب می کنند.