شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۰۵۱۳۱
تاریخ انتشار: ۲۸ فروردين ۱۴۰۰ - ۱۴:۰۱
شوشان : کریم مارگیر روایت فردی است که در شرکت شهر میانکوه دوره ای از زندگی اش را گذراند. این روایت بر اساس نقل قول های مردم ساکن در میانکوه، در کتاب سنتریلی(2) تالیف حسن خادمی به رشته تحریر درآمده است. کتاب سنتریلی(2) در ادامه کتاب های تاریخ منطقه نفت خیز آغاجاری به زودی چاپ و در اختیار علاقه مندان قرار خواهد گرفت. 

  میانکوه شرکت شهری است که انگلیسی ها آن را بنا کردند. در واقع شرکت شهر میانکوه به واسطه وجود چاه های نفت و گاز و برای اسکان کارکنان شرکت نفت ساخته شد. شهری مهاجر نشین که مردم از گوشه و کنار ایران برای کار و زندگی به آنجا مهاجرت کردند. به مرور زمان، بخش های غیر شرکتی نیز در کنار این شرکت شهر، رشد کرد. افراد غیرشرکتی با اینکه در استخدام شرکت نفت نبودند، اما به طور غیر مستیم وابسته به درآمدهای نفتی بوده و زندگی شان از طریق درآمدهای نفتی تامین می شد. کریم که از اهالی روستای "آرو" در استان کهگیلویه و بویر احمد بود، از جمله این افراد به شمار می رفت. او به خوبی انگلیسی صحبت می کرد، چون مدت ها به همراه خارجی ها به عنوان مترجم کار کرده بود. زمانی که در میانکوه ساکن شد، 40 سال از عمرش می گذشت. کریم قدی کوتاه و کله ای گرد داشت. وی بسیارخنده رو، و آدم افتاده حالی بود. هیچ وقت کسی او را با ریش ندید، زیرا همیشه صورتش را با تیغ می زد. چون جایی برای خواب نداشت در تمام مدتی که در میانکوه ساکن بود، در خانه مش مراد دانشیار، سرایدار دبیرستان فاریابی میانکوه، که در منازل سه اتاقی های لین فرهنگیان واقع شده بود، زندگی می کرد و خورد و خوراکش را نیز خانواده مش مراد تامین می کردند. خانه ای که مش مراد در آن زندگی می کرد، دارای دو درب ورودی بود. یک درب آن به کوچه و درب دیگر به یک باغچه کوچک راه داشت. درب ورودی خانه او از طرف باغچه دالانی داشت که مش مراد آن را به صورت اتاق کوچکی برای زندگی کریم درآورده بود. کریم بیشتر اوقات در خانه ضیا اروجی که نزدیک حمام مش قدمعلی بود، کار می کرد. مردم میانکوه به کریم سه لقب داده بودند. هر وقت به او می گفتند آهسته حرکت کن، می دوید و هر وقت به او می گفتند بدو، آهسته حرکت می کرد و به همین خاطر به "کریم بُدو" معروف شد. وی مار می‌گرفت و به بیمارستان شرکت نفت می‌فروخت به همین دلیل به  "کریم مارگیر" نیز شهرت داشت. او به دیدن فیلم علاقه زیادی داشت و مرتب به سینما می رفت. به خاطر قد کوتاهش همیشه در ردیف اول و دوم سینما می نشست. آن زمان فیلم هایی که در سینماهای شرکت نفت به نمایش در می آمد، بیشتر محصول سینمای هالیوود آمریکا و بعضی از آنها ساخت کشورهای انگلستان و ایتالیا بودند. 
کریم با دیدن صحنه های فیلم هیجانی می شد و سرش را به عقب برمی گرداند و خطاب به تماشاگران سینما که در سالن حضور داشتند فریاد می زد: تربیت یعنی درس و درس یعنی تربیت این کار همیشگی کریم بود و جمعیت حاضر در سینما که به این شعار وی عادت کرده بودند به شدت می خندیدند. وقتی هنرپیشه اول یا همون آرتیست فیلم به آرامی نزدیک هدف می شد، سینما در سکوت کامل فرو می رفت. در این لحظه، کریم با صدای بلند می گفت "پناه برخدا" و با این حرف همه سالن را به خنده وامی داشت. به همین خاطر به او لقب "کریم پناه بر خدا" نیز دادند. او پلک هایش را مرتب بهم می زد و هنگامی که هیجانی می شد؛ می گفت" دددددددددد". هروقت سرحال بود، آواز دشتی می خواند و گاهی وقت‌ها حرکات آکروباتیک هم انجام می‌داد. کریم در اواخر عمرش پادویی می کرد و مردم به او کمک می کردند. پایان زندگی او بسیار غم انگیز و تاثر آور بود. وی در یک حادثه رانندگی جانش را از دست داد و به سرای آخرت شتافت.

نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار