شوشان - زمان بابادی شوراب :
حکایت :
خالهِ ایران، زن پولدار، زیبا و با آرزوهای فراوانی بود، افراد مختلفی به طمعِ مال وی به سمت او می آمدند و به شکل های مختلفی گوشش را می بریدند و مالش را می خوردند.
خاله ایران با عمو محمود، جوان ناشناخته، که بنظر می رسید آدم خوبی باشد و معتمدین محل هم زیاد از او تعریف می کردند، ازدواج کرد، از این وصلت، صاحب چند فرزند شد.
خلاصه عمو محمود هم شوهر خوبی از آب در نیامد و برخلاف وعده قبل ازدواج که به خالهِ ایران داده بود، عمل می کرد.
دست بزن داشت، فحش می داد، هر روز توی محله مشکلی ایجاد می کرد، مردم محله را خس وخاشاک می دید، خلاصه آدم شری بود.
خالهِ ایران به هر شکلی بود، از عمو محمود طلاق گرفت و پس از چندی به مش حسن قصه ما شوهر کرد، به امید اینکه زندگی بهتری برای خود و فرزندانش رقم بزند.
از شانس بدِ خالهِ ایران، مش حسن هم شوهر خوبی از آب در نیامد.
خلاصه بگم اونم هرروز یک مشکلی برای خاله ایران ایجاد می کرد و با زبان چاپلوسی و چربی که داشت حرکات خودش را با شوهر قبلی خالهِ ایران یعنی عمو محمود مقایسه می کرد و کاری که نمی کرد که هیچ، همش عیب و ایراد عمو محمود را به رخ خالهِ ایران می کشید.،
خاله ایران کم کم متوجه شد مش حسن نه اینکه دست کمی ازعمو محمود ندارد، بلکه خیلی بدتر هم هست.
از همه مهم تر مش حسن فامیل دزد و غارتگر بسیار داشت که با سیاست و کمک مش حسن به مال خالهِ ایران دست اندازی و غارت می کردند.
مش حسن و فک و فامیلش کاری به خاله ایران کردند که مشکلات خودش را با عمو محمود فراموش کرد و آرزوی این داشت که ای کاش زن همان عمو محمود می ماند،
و درصدد بود تا طلاق بگیرد و به همان عمو محمود مجدد شوهر کند.
واقعیت :
دکتر محمود احمدی نژاد که بعنوان نامزد اصول گرایان وارد میدان شد و با سابقه قبلی مسئولین و نارضایتی مردم از آنها در عین اینکه چهره ناشناخته بود رای آورد و بر صندلی ریاست جمهوری ایران نشست، ابتدا همه چیز خوب بود، کم کم آقای احمدی نژاد چهره واقعی خودش را نشان داد، طوری که مردم ایران از رفتار و لحن گفتگوی ایشان با مردم خودش و دنیا متنفر شدند و طوری شد بجز چند کشور غیرمعتبر دنیا، مابقی با کشور ما دشمن شدند و عدم رابطه حسنه با دنیا، مشکلات زیادی برای مردم ایجاد کرد و مردمی که به ایشان رای داده بودند، پشیمان شدند.
در انتخاب بعدی، مردم ایران سکان هدایت کشور خود را به دکتر حسن روحانی که بسیار وعده می داد و برای تضمین وعده هایش قسم می خورد، دادند،
که طی هشت سال ناخدایی ایشان، کشتی کشور حسابی به گل نشست و بسیاری از مردم به انحای مختلف از این بی تجربگی ساختگی و تصمیمات منفعت ساز برای خودش و اطرافیانش،ضربه خوردند و سرمایه های مملکت به باد رفت، و با اینکارها در طی هشت سال ریاست خود، باعث محبوبیت بیشتری برای احمدی نژاد شدند.
نکته آخر
آقای احمدی نژاد بعد از اتمام مسئولیت خود نشان داد که آدم رازداری برای سران حکومت وجناح های موجود در قدرت نیست و هر چیزی از هرکس ( اصولگرایان و اصلاح طلب) بدانند رازدار نبوده و برای پیشرفت و جاه طلبی شخصی، از افشاء کردن آنها برای جامع ابایی ندارد، بی شک ایشان در گروه های سیاسی وصاحبان قدرت جایگاهی ندارد، ولی اگر ایشان ردصلاحیت نشود، یکی از آرزوهای مردم بی بضاعت کشور ایران است، که او دوباره مجدد رییس جمهور شود.