شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۰۶۲۵۲
تاریخ انتشار: ۲۷ تير ۱۴۰۰ - ۱۵:۱۶
بخش دوم؛
شوشان - ملک محمد مکوندی:

دربخش اول با ارائه دلایل مختلف داخلی و بین المللی ذکر شده بود که رئیسی نمی تواند دنگ شیائوپینگ ایران باشد.

دراین بخش به گورباچف و شرایط داخلی و بین المللی درزمان اجرای دکترین دوگانه گلانوست که از فضای بازسیاسی حرف می زند و پرسترویکا که تمرکز بر اصلاحات اقتصادی دارد، اشاره ای می نمایم و مقایسه ای خواهیم داشت با شرایط فعلی ایران و رییسی.

دکترین تحولات اقتصادی و اجتماعی گورباچف با شیوه تحولات اقتصادی و اجتماعی دنگ شیائو پینگ و شرایط زمانی و محیطی انها کاملا متفاوت بود.

دنگ شیائو پینگ با حفظ شاکله اصلی حزب کمونیست و عدم توسعه سیاسی و ازادی های فردی و اجتماعی و حقوق مدنی و رسانه های ازاد صرفا درراه توسعه اقتصادی گام برداشته بود.

امادکترین گورباچف از هر حیث یک تحول بزرگ و بدون خون ریزی و یک حرکت همه جانبه در زمینه های اقتصادی، اجتماعی ، سیاسی، فرهنگی و ابتکار بزرگی در روابط بین المللی بود.

تفاوت اساسی دیگر که بین گورباچف ودنگ شیائو پینگ وجود داشت این بود که دنگ ازابتدای تاسیس حکومت کمونیستی  در چین، در کنارمائو بود و از رهبران‌ اصلی حزب محسوب می شد.

"اگر چه مدتی مورد بی مهری قرار گرفته بود."اما  گورباچف نخستین رهبر حزب کمونیست شوروی بود که انقلاب اکتبر 1917 به رهبری لنین و ترو تسکی را ندیده بود زیر او درانزمان پراشوب هنوز بدنیا نیامده بود.

به همین جهت است که دنگ شیایوپینگ به ارمان های حزب کمونیست چین در زمینه های سیاسی و اجتماعی و اختناق و دیکتاتوری در داخل پایبند بود و تنها راه توسعه اقتصادی را پیش گرفت و دروازهای خود را بر روی سرمایه گذاران غربی باز نمود.

اما دکترین گورباچف حقا و انصاف یک انقلاب بزرگ در همه زمینه های سیاسی، اجتماعی،فرهنگی، اقتصادی و بین المللی بود.

او با دکترین دو گانه گلاسنوست که از فضای باز سیاسی حرف می زند و پروستریکا که تمرکز بر اصلاحات اقتصادی دارد نقش کلیدی درپایان دادن به سلطه کمونیسم در شوروی ایفا کرده است. 

گلاسنوست برای نخستین بار پس از 70 سال به ازادی مطبوعات و ازادی بیان در بازتاب مشکلات و بدبختی های اجتماعی تاکید داشت گورباچف راه مذاکره مفیدو سازنده با غرب را می گشاید.

به جای فیگورهای بی خاصیت  دیپلماتیک می کوشد که ارتباط فرهنگی و بازرگانی با اروپا و امریکا را در میان کار گزاران کشورش نهادینه نماید.

با بسیاری از رهبران کشورهای غربی همچون مارگارت تاچر بانوی اهنین انگلیس،  هلموت کهل صدر اعظم المان غربی و رونالد ریگان روابط حسنه ای بر قرار کرد‌ه بود،و در فهرست 100چهره تاثیر گذار تاریخ بشری جای می گیرد.نوشته ای بر روی دیوار برلین با جمله ممنون گوربی(گورباچف) برای همیشه درتاریخ ماندگار شده است.وی اخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی وازشناخته ترین سیاستمداران جهان به شمار می رود که تلاش هایش در خصوص اصلاحات سیاسی و اقتصادی در اواخر دهه 80 تا اوائل دهه 90 میلادی گرچه باعث پایان جنگ سرد شد، اما بدلیل خیانت یلتسین و برخی از نظامیان و رییس جمهور وقت اوکراین در اعلام استقلال کشور روسیه و کشور  اوکراین نتوانست از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی جلو گیری کند. سیاست های گلاسنوست و پروستریکای او در چارچوب اتحاد جماهیر شوری تعریف شده بود  

عوامل گوناگونی در عدم موفقیت برنامه های گورباچف وجود داشت که علی رغم اقدامات موثر داخلی و بخصوص سیاست های نوین بین المللی نتوانست تحولات سیاسی و اقتصادی خود را تحقق بخشد.

اول وجود رهبران مسن در حزب کمونیست که سالها به همان وضعیت و موقعیت و جایگاه ثابت عادت کرده بودند و ایجاد تحول اقتصادی و اجتماعی برای انها قابل هضم نبوده است و در مقابل طرح های گورباچف مقاومت کردند و مانع تحقق انها حداقل در عرصه داخلی شده اند.

دوم اقتصاد متمرکز و پوسیده شوروی که قبل از انکه اقتصاد بازار ازاد شروع به فعالیت کند، دچار فروپاشی شده و منجر به کمبود اقلام غذایی و دارویی و گران شدن قیمت ها و در نتیجه نارضایتی مردم گردید.

سوم اینکه او بر خلاف تصوراتش از سوی دیگر روسای جمهورهای شوروی سابق به رهبری بوریس یلتسین و رییس جمهور اوکراین تنها گذاشته شده بود.

چهارم عدم همراهی بخش زیادی از مردم انزمان که از نظر فرهنگی به وضعیت موجود عادت کرده بودند. بستر مناسب و اماده ای برای اجرای  تحولات اساسی تحت عنوان گلاسنوست و پروستریکا وجود نداشته است.

چرارییسی نمی تواند گور باچف ایران باشد،!

اول اینکه گورباچف انقلاب 1917 را ندیده بود و با افکار، چهره و شخصیت هایی همچون لنین و تروتسکی بعنوان رهبران انقلاب بلشویکی اشنایی نزدیک نداشته است و اصولا در انزمان هنوز متولد نشده بود.

در حقیقت جز نسل دوم انقلاب اکتبر روسیه محسوب می شود. بنابراین خیلی متاثر از شخصیت و نوع اعتقادات  نسل اول نبوده است.

حتی در زمان استالین و خروشچف هم هیچ جایگاهی در راس هرم قدرت شوروی نداشته است.رشد سیاسی اودر زمان برژنف اغاز شده بود.

در حالیکه رییسی رهبران انقلاب 1357 را دیده و از همان اوائل انقلاب در رده های میانی و عمدتا در رده های عالی سمت داشته است و در شرایط حاضر از ریاست یکی از مهم ترین قوای کشور به ریاست جمهوری رسیده است و در حقیقت متاثر از شخصیت، منش اهداف رهبران انقلاب است و جز نسل اول انقلاب محسوب می شود و از نظر شخصیتی نمی تواند جدای از رویه گذشته حرکت نماید.

دوم، رییسی در سمت ریاست جمهوری شخصیت دوم کشور محسوب می شود و اختیارات مهم و اساسی در حیطه وظایف مقام رهبری است و محدوه ی اختیارات کلیدی رییس جمهور بسیار محدود است.

در حالیکه گورباچف دبیرکل حزب کمونیست و شخصیت اول روسیه محسوب می شد و اختیارات کلیدی در دست ایشان بود.

سوم اینکه گفتار و سخنان رئیسی طی چند روز گذشته چه در دیدار ویا در مکاتبات با مقامات سوریه، فلسطین، لبنان، یمن و عراق و موضع گیری او در مورد اسراییل نشانه ای از ادامه همان روند قبلی در سیاست های منطقه ای است که  با منافع سایر کشورهای مهم منطقه  از جمله عربستان، مصر، امارات و اردن در تعارض است و از طرفی هیچ نشانه ی مثبت و محکم و استواری در رابطه با ارتباط قوی و استراتژیک در زمینه های اقتصادی و سیاسی با کشورهای اروپایی و امریکا وحتی اقدام قوی در رابطه با برجام از سوی ایشان تا کنون دیده نشده است.

چه بسا با توجه به فشار گروه های تندرو در محلس و یا خارح از مجلس، توافق برجام به بن بست برسد.درحالی که گورباچف در همان اوائل رهبری در راستای اهداف تحول گرای خود با هلموت کهل صدر اعظم المان بر سر وحدت 2 المان شرقی و غربی به توافق رسید.

اودر سال 1988 میلادی در سازمان ملل خبری اعلام می کند که رهبران دنیا را شگفت زده می کند.

وی اعلام کرد که اتحاد جماهیر شوروی بطور یک جانبه زرادخانه هسته ای خود را کاهش خواهد داد. و مهم تر از ان نیروهای نظامی اش را از افغانستان خارج می کند.پیمان نظامی کاهش سلاح های اتمی را با امریکا امضا کرد. روابط حسنه با تاچر و ریگان برقرار نموده بود.
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار