شوشان : نتايج يك پژوهش توسط يك تيم از محققان بينالمللي در حوزه خشكسالي در سال 2018 نشان ميدهد كه بسیاری از سدها و مخازن به طور متناقض می توانند کمبود آب را که قصد کاهش آن را دارند، بدتر کنند. اين پژوهش در مجله Nature Sustainability منتشر شده است. (لينك دسترسي به مقاله)
سدها و مخازن بزرگ یکی از رایج ترین شیوه های مقابله با کمبود خشکسالی و آب است. هدف ساده است: مخازن می توانند آب را در دوره های ترسالي ذخیره کنند، و سپس در طول دوره های خشک آنها را رهاسازي كرده و در اختيار مصرفكنندگان و متقاضيان قرار دهند. اما نتايج پژوهش اخير نشان ميدهد كه افزايش ظرفيت ذخاير آب و ايجاد مخازن هر چه بزرگتر ميتوانند در درازمدت اثرات ناخواستهاي را در پي داشته و حتي كمبود آب را تشديد كنند.
نویسندگان اين پژوهش چنين استدلال ميكنند كه در هنگام برنامهريزي براي احداث مخازن جديد، دو پديده ميبايست در نظر گرفته شود؛ اول، چرخه عرضه و تقاضا و دوم اثر مخزن.
چرخه عرضه-تقاضا بر اين امر ناظر هست كه افزايش منابع آبي در دسترس منجر به افزايش تقاضاي آب شده و اين مسئله بهسرعت هزينههاي سرمايهگذاري اوليه صورت گرفته براي احداث مخازن ذخيره را جبران ميكند. چنين چرخههايي را مي توان به عنوان يك اثر بازگشتي مشاهده نمود. در اقتصاد محيطزيست اين نوع مسائل تحت عنوان پارادوكس ژوون ( Jevon's paradox) شناخته ميشوند. چرا كه آب بيشتري در دسترس هست، لذا مصرف آب نيز روند افزايشي خواهد داشت. از طرف ديگر كمبود آب جديد مي تواند با توسعه بيشتر مخازن جديد براي ذخيرهسازي و دسترسي به آب، باعث افزايش مصرف آب تا كمبود بعدي شوند. به همين ترتيب چرخه عرضه و تقاضاي آب به سرعت به سمت بهرهبرداري بيشتر از منابع آب و تخريب محيطزيست منجر ميشود.
اثر مخزن نيز ناظر بر اين مسئله هست كه وابستگي بيش از حد به مخازن، آسیب های بالقوه ناشی از خشکسالی و کمبود آب را افزایش می دهد. چرا كه، توسعه مخازن در اغلب موارد انگيزههاي لازم براي كسب آمادگي و انجام اقدامات سازگاري را كاهش داده و لذا تاثيرات منفي كمبود آب را افزايش ميدهند. افزون بر این، دوره های طولانی تامین آب فراوان، که توسط مخازن پشتیبانی می شوند، می توانند وابستگی بیشتری به منابع آب ایجاد کنند که به نوبه خود آسیب پذیری های اجتماعی و آسیب های اقتصادی را در زمانی که کمبود آب در نهایت رخ می دهد، افزایش می دهد.
نویسندگان اين مقاله پژوهشي چنين استدلال می کنند که تلاش برای افزایش عرضه آب برای مقابله با تقاضای رو به رشد آب، از پايداري لازم برخوردار نيست. از این رو، آنها معتقد به اتخاذ سياستهاي مبتني بر وابستگی کمتر به زیرساخت های بزرگ آب مانند سدها و مخازن و تلاش های بیشتری در حوزه اقدامات حفاظتي در بخش آب ميباشند.
در نهایت، نویسندگان معتقدند که افزايش دسترسي به آب براي پاسخ به تقاضاي رو به رشد آب امري فراگير در نقاط مختلف ميباشد، چرا كه خلاءهاي زيادي در حوزه شناخت و مطالعه ديناميك حاكم بر تعامل آب، جامعه و زيرساختهاي بخش آب وجود دارد.
پپيشنهاد اين تيم، ايجاد يك برنامه پژوهش بينرشتهاي براي بررسي و تحليل اثرات درازمدت به ويژه پيامدهاي ناشناخته و ناخواسته ناشي از توسعه انواع مخازن و زيرساختهاي تامين آب بر مبناي توزيع مكاني عرضه و تقاضاي آب ميباشد.
پ.ن : بهنظر ميرسد كه اين پارادوكس در ايران نيز رخ داده هست و يكي از رويكردهاي كليدي حاكم بر مديريت بخش آب در چند دهه اخير بوده است. شايد بتوان گفت بخشي از تبعات و آثار شديد خشكسالي امسال به ويژه در استان خوزستان نيز ناشي از چنين پارادكسي باشد.