شوشان ـ جعفر دیناروند :
نقد به عنوان فعالیتی انسانی و انتخاب شده به وسیله ی او،می تواند موفقیت های فراوانی را در رشد و تعالی آدمی داشته باشد.رفع نیازها و رسیدن به آرامش و آسایش،اساس اولیه این کوشش است.در مهم ترین نکته این فعالیت باید به بعد انسانی آن اشاره نمود.این نشان می دهد که آدمی،پایه و بنیان این تلاش است و صرف نظر از ویژگی هایی که باید داشته باشد اما،پوششی کلی نسبت به نوع بشر دارد.در این فعالیت،هیچ برتری نژادی یا جنسیتی مطرح نیست.سن در موارد خاصی مداخله گر است و در مورد سایر خصلت های آدمی نیز،کاهش و فزونی،قابلیت بررسی دارند.
در این میان،مطرح کردن جنس خاص برای موفقیت،چندان قابل قبول نیست.آدمی به عنوان موجودی که می تواند نقدکننده،نقدپذیر،نقدگریز یا ستیز باشد، مورد نظر است و اینکه جنسیت چگونه می تواند این موارد را دون یا افزون کند؟بسته به جنسیت خاص نیست بلکه مواردی است که باید مد نظر قرار گیرند.ما این مورد را تنها در تفاوت های فردی نه جنسی می یابیم.
برای پرداختن به موضوع باید دو کلمه نقد و جنس را در کنار هم قرار داد.سئوال اساسی این است،آیا مردان قادرند که این فعالیت را انجام دهند؟آیا این فعالیت از عهده زنان بر می آید؟طبیعی است که پاسخ مثبت است.یعنی،هم زنان و هم مردان قادرند تا فعال این کار باشند اما نکاتی در این میان مطرحند که نشان دهنده تفاوت های جنسیتی است و ممکن است میزان فعالیت ها را و نیر نوع آن را مورد خطاب قرار دهد.
به طور مثال،اگر نقد کردن در خانواده امری ضروری باشد،پدران نسبت به مادران تفاوت هایی دارند.عواطف مادران در این میان ممکن است سد راه باشد در حالی که در پدران این چنین نیست.البته که هر دو جنس دارای هوش کافی، قوه ی تفکر ضروری و نیز رشد عقلانی، کافی بوده و همین موارد برای ایجاد جو نقدی کافی است.
برای بررسی بیشتر باید، تفکر و تعقل را تجزیه و تحلیل نمود و تفاوت هایی که در دو جنس ایجاد می شود را مد نظر قرار داد.برای توضیح بیشتر، می دانیم که در فرایند تفکر، احساس ها تاثیر گذارند.این مهم در خانم ها برتری دارد و ممکن است چنان مسلط بر فرد گردد که در مواردی نتواند نقد را اجرایی نماید.به طور مثال، نقد رفتار فرزندی که مادر عاشق اوست ممکن است چندان ساده نباشد.این بدان معنا نیست که مادر مخالف نقد کردن است یا اینکه این فرایند را قبول ندارد بلکه نوعی تاثیرپذیری، درون را مانع می داند.
در مورد عقل نیز همین نکته غالب است.در مردانی که از قدرت تسلط بر احساس ها برخوردارند، ممکن است، خانم یا فرزند خود را راحت تر نقد کنند در حالی که حتی زنان علاوه بر عدم نقدژ نوعی دفاع احساسی را بر پا دارند.
در مورد ویژگی های دیگر نیز می توان نوعی ارتباط یافت.شجاعت که در مردان نوعی استعداد خاص است و البته در زنان نیز وجود دارد اما تحت تاثیر جو و فضای حاکم قرار می گیرد،ممکن است نقد را با چالش روبرو سازد.به زبان ساده، در نقدهای سیاسی که لازمه ی تغییرات آن است، نوعی شجاعت و حتی قدرت درگیری لازم می آید که مردان بیشتر از زنان از آن برخوردارند.خطرهایی که در این میان برای مردان حاصل می شود، قابلیت تحمل را دارند اما برای زنان، به خصوص، موضوع عفت و نگه داری آبرو، موثرتر است.
در بسیاری از موارد، زنان برای حفظ خود، از نقدکردن،کناره گیری می کنند.این حرکت، نوعی دفاع از خود می باشد که در ماهیت زنان نهفته است.
نقدگریزی و نقدستیزی نیز رابطه ای مستقیم با تحمل دارد که برای مردان در خارج از خانه، بیشتر از زنان است.زنان تحمل و صبر را در درون خانه و خانواده بیشتر از مردان دارا هستند.
در مورد فضای علمی و آزادی بیان و اندیشه، به خصوص،در مراکز علمی و دانشی، هیچ برتری موجود نیست.همانطور که مردان می توانند موفق باشند، زنان نیز این چنین خواهند بود.رشد علمی که رابطه ی مستقیمی با هوش و ذکاوت دارد،در هر دو جنس،موجود است و تا این لحظه، هیچ تحقیق علمی نشان دهنده ی برتری جنسیتی نبوده است.شاید در مواردی بتوان، میان مردان و زنان در نقد کردن، برتری زنان را یافت.
ظرافت زنان در مشاهده ی مسائل، یکی از این نکته هاست.به طور مثال، تنش های روانی که در مردان برای کمک به همنوعان ایجاد می شود، بسیار ضعیف تر از زنان است.
به زبان ساده،خانم ها سریع تر از آقایان تحت تاثیر مسائل انسانی و نوعدوستی قرار می گیرند،هر نوع فشاری را بر همنوع سریع تر می پذیرند و لذا بلافاصله خود را آماده ی نقد کردن نموده تا بتوانند وضعیت را مطلوب کنند.
در مورد موضوع های نقدی نیز مسئله ای خاص قابل قبول است.ما این نکته را که میان ورود مردان به موضوع با زنان تفاوت هایی است،می پذیریم.به طور مثال در موضوع های اجتماعی ورود زنان بیشتر از مردان است در حالی که در موضوع های سیاسی و تنش زا،حضور مردان در تمام فعالیت های نقدی، فراوان تر است.شاید این هم به دلیل تفاوت های روحی و روانی باشد که معمولا هست.
بسیاری از انتظارها در مورد ورود زنان به صحنه های نقدی به این دلیل است که توانایی های جنسیتی را برای نقد کردن، دخیل مستقیم نمی دانند.به زبان دیگر، منظور این است که تلاش نقدی نمی تواند به تنهایی،خاص جنس مرد باشد.
نقد کردن به هر شکلی که باشد باید با هدف تغییر پذیری و بدون تنش صورت گیرد که اگر باشد، بدون شک ورود زنان را افزایش می دهد.ما موارد چهارگانه ی نقد را برای جنسیت انسان ها تنها در کمتر یا بیشتر بودن می یابیم و هرگز نفی کلی را قبول نداریم.
بنابراین می توان این موضوع را چنین توضیح داد که فعالیت نقد برای هر دو جنس قابل پذیرش است و در اساس آن هیچگونه نفی قابل قبول نمی باشد.همانطور که مردان می توانند در این فعالیت وارد شوند زنان نیز قادرند تا خود را نشان دهند.زنان و مردان نه به دلیل انسان بودنشان بلکه نوع تفاوت های جنسیتی خود می توانند تفاوت داشته باشند و این شخص است که با توجه به ویژگی های جنسیتی می تواند در هر چهار شکل نقدی فعال باشد.
گاه زنان در نقد کردن موضوع های اجتماعی برترند.زمانی در نقد پذیری، زنان، بیشتر گریزانند.در مواردی در نقد ستیزی، زنان و زمانی مردان، غالب تر هستند و گاه، در نقد گریزی، هر دو مانند هم هستند.
باید در این مورد، فضاهای حاکم بر کشورها و جوامع را نیز مهم دانست.شاید جایگاه جنسیت در میان مردم نیز بتواند این مشکل را به نحوی حل کند.
پذیرش هر دو جنس در جوامع به عنوان انسان های همنوع، البته با تفاوت های فردی و جنسی می تواند، روند نقد را اصلاح و یاوری بزرگ برای تغییرات درونی انسان ها و در نتیجه، رسیدن به رشد و تعالی باشد.