شوشان - قاسم آلکثیر:
با توجه به اینکه شخصا اهوازی هستم، قصد دارم در این یادداشت چند مسئله اصلی که معترضان نسبت به آن سخن و نظر دارند، بازگو کنم.
در ابتدا باید گفت، اینکه عدهای برداشتهای مختلفی از کنشهای مردم میکنند، هیچ ربطی به مردم ندارد. مردم در حال دیدن زندگیشان هستند که از بین میرود. مردم داد میزنند که آب میخواهیم.
اینکه شرق، غرب، گروه و جریانی چه برداشتی از این فریادهای مردم میکنند رابطهای با مردم ندارد. همه شعارها هم حول همین محور است و بدترین اتفاق هم میتواند وقتی رخ دهد که حجم بالای نیروهای بازدارنده در مقابل مردم حاضر شوند که در چنین مواقعی به اعتقاد بسیاری از جامعهشناسان جز اینکه مسئله را هیجانیتر و روح مردم را حماسیتر میکند و در مقابل، شعارها نیز از حالت محیطزیستی به حماسی تبدیل میشود نتیجه دیگری حاصل نمیشود و در نهایت کنترل ماجرا را نیز سختتر میکند.
بهترین راه این است که مردم به حال خودشان باشند، مشکلات را بیان کنند و مدیران تصمیمِ آنی بگیرند. اتفاقی افتاده و لازم است حل شود.
همانطور که برای سیلاب گذشته منطقه تصمیماتی گرفتند که بالاخره از حالت خطرناکش خارج شد، الان نیز راهی پیدا کنند. آب رها کنند. آب برسانند و عمل کنند و مشکلات کنونی را حل کنند. مهمترین مسئله آب است. خشکی یا خشکسالی است که سلامت و زندگی و حیات استان را تهدید میکند. اکنون بهترین حالت آرامشبخشیدن است. صحنه لازم است از هر آنچه باعث هیجانیشدن میشود خالی شود.
مسئله دیگر غیر از آب شرب، آب مورد نیاز محیط زیست است که ثروتهای طبیعی را تهدید میکند و به طور غیرمستقیم زندگی مردم را به خطر میاندازد. مسئله دیگر، معیشت مردم است. مسئولان گفتند، بخوانید دستور دادند برنج نکارید. خب مردم برنج نمیکارند اما چه کار کنند؟ آنها میگویند باید به مردم مابهالتفاوت داده شود تا این بحران رد شود.
سیستم آبیاری منطقه همچنان بدوی است و وزارتخانههای کشاورزی و نیرو هیچ گام جدی در این خصوص در میدان عمل برنداشتهاند. نه آموزش میدهند و نه حمایت.
محصول کشت باید تغییر و محصولات کشت جدید بهصورت تضمینی از کشاورزان خریداری شود تا این حالت به یک پایداری برسد. اما تنها کاری که از سوی متولیان میبینیم، دستور پلمبکردن پمپهای آبی کشاورزان است. اگر پمپ کشاورز پلمب شود مسئله معیشت این کشاورز چه میشود؟ اقتصاد آنها اقتصاد معیشتی است. نمیشود این اقتصاد را از آنها گرفت.
مسئله دیگر پایینبودن شناخت از آلام و دغدغههای مردم و خصوصا خوزستانیهاست. نیاز به شناخت شهودی و تجربی نسبت به یکدیگر داریم. خوزستان تعهد و ادای تکلیف انسانبودگی مردم کشور را میطلبد. ما از همدیگر بیگانه هستیم. در رابطههای ما یعنی مرکز با پیرامون نباید نویز وجود داشته باشد.
اینکه شعار محیطزیستی عربی در منطقهای با نام عربی را از زبان هموطنان در گوشهای از کشور بشنویم نباید تعجب کنیم. بیگانهنبودن از دیگری یعنی فهم دیگری یعنی برتریبخشیدن دیگری نسبت به خود که معنای ایثار میدهد. ما نباید انسانبودگی نخستینمان را از دست بدهیم. حتی با طبیعت بیگانه هستیم و اگر اینچنین نبود اکنون طبیعت بر ما غلبه نمیکرد.