امروز مادر شهید عبدالله حمیدی رخ در نقاب خاک کشید. این زن مومن، آرام و صبور بر اثر ابتلاء به بیماری کرونا و پس از ۱۵ روز در حالت اغماء جان به جان آفرین تسلیم کرد. این زن پرهیزگار دارای آرامش و طمأنینهی خاصی بود.
در سال ۱۳۸۵ در سفر حج تمتع؛ من، مادرم و همسرم در کاروان حاج ابراهیم افتخار در خدمت این بانوی دیندار و با سکینه و وقار بودیم. خاطرهای از صفحه ۱۳۰ کتاب «از میقات تا میعاد سفرنامه حج» اینجانب نقل میکنم:
طواف مادر شهید حمیدی
زیارت امروز عصر مرا بهوجد آورد. به همسرم گفتم که ما حاجخانم حمیدی، مادر شهید حمیدی که یکی از افراد ویلچریهای کاروان است – مادری مهربان و مومن – را جهت انجام اعمال به مسجدالحرام ببریم و شما و مادر هم، از فرصت استفاده کرده طواف مستحبی یا ورود به حجر اسماعیل و دو رکعت نماز در آن مکان مقدس را انجام دهید.
مادرم خیلی خسته بود و در حال استراحت. من، همسرم و دختر حاجخانم حمیدی، ایشان را به مسجدالحرام بردیم. اول تصور میکردیم میتواند بدون ویلچر در طبقه همکف مسجد ولو به آرامی طواف کند.
ولی ازدحام جمعیت و فشار آن، قدرت حرکت را از ایشان سلب کرده بود. لذا وی را با آسانسور به طبقه دوم برده و در آنجا که مخصوص ویلچریهاست، طواف دادیم. در هنگام طواف لکههای خونی را بر زمین دیدم که ظاهراً از پای یک نفر دورتادور محل طواف ویلچررانان را نجس کرده بود.
به مأموران آنجا تذکر دادم. ولی آنها علیرغم اینکه جواب مثبت دادند، خیلی دیر شروع به تمیز کردن محل کردند. من، همسرم و دختر خانم حمیدی [حاجیه معصومه حمیدی] با کمک یکدیگر حاجخانم را طواف داده و بعد در همان طبقه سعی بین صفا و مروه را انجام دادیم.
حاج عبدالامام حویزاوی که خود مدیر کاروان است، چند نفر از پیرمردان و پیرزنان کاروان خود را برای انجام طواف و سعی آورده بود و خیلی خسته بهنظر میرسید. پای ایشان هم زخمی شده، ولی با توکل و امید به خدا عاشقانه کار میکرد.
حویزاوی از انسانهای مومن و فداکار استان ما است که همواره در خدمت اهل بیت عصمت و طهارت علیه السلام پا بهرکاب است.
از یکی از علما پرسیدم که آیا طواف طبقه دوم برای حاجخانم کفایت میکند؟ ایشان گفتند: خیر! باید یک نایب در طبقه همکف برای ایشان اعمال را انجام دهد.
به دخترشان [حاجیه معصومه] عرض کردم، شما بروید برای مادرتان در طبقه همکف طواف کنید و من و همسرم بقیه اشواط را کمکش میکنیم.
پای همسرم خیلی درد گرفت و دیگر نمیتوانست ادامه بدهد؛ در گوشهای نشست و از بالا کعبه را تماشا میکرد.
نکته جالبی که در طبقه دوم دیدم، وجود ماشینهای کوچک برقی بود برای افرادی که نمیتوانستند سعی بین صفا و مروه را انجام دهند و بدین ترتیب آنها سعی بین صفا و مروه را با آن ماشینهای برقی بدون هیچ دغدغه و ملالی انجام میدادند.
و اینگونه اعمالْ ظاهری [کلیشهای] میشوند و آن اضطراب هاجر و آن هروله ایشان رخت برمیبندد.
هاجری که ۲۶۴۳ متر سعی بین صفا و مروه را طی کرد، آنهم مضطرب! تنها و هنگامی که مأیوس میشود، رحمت الهی از زمین میجوشد. حالا با خودروهای برقی این نقش ایفا میشود.
در پایان [اعمال طواف و سعی بین صفا و مروه]، به حاج خانم حمیدی و دخترشان گفتیم که ما به پایین میرویم تا دو رکعت نماز در حجر اسماعیل بهجا آوریم.
من برای همسرم به اتفاق دو تن از حجاج تهرانی زنجیر گرفتیم که نمازش را بخواند. بعد این دو نفر برای من فضایی درست کردند که نمازم را بخوانم.
خداوند در یک روز سه بار به من توفیق اقامهی نماز مستحبی در این مکان مقدس داد. پس از این توفیق الهی، دیوار کعبه را لمس کرده و بهاتفاق حاجخانم حمیدی و دخترشان در ساعت ۱:۵۰ دقیقه بامداد روز دوشنبه ۸۵/۹/۲۷ به منزل برگشتیم.
این گزارش را در حالی به پایان میبرم که دوست ارجمندم حاج عبدالله حمیدیان پور تماس گرفتند و گفتند مادر شهید عبدالله حمیدی را در قطعه ۷ والدین شهداء در بهشت شهدای اهواز و در جوار فرزند شهیدش به خاک سپردند. روحش قرین رحمت و مغفرت الهی.