شوشان - دکتر حسن دادخواه:
برای ارزیابی از عملکرد دولت های جمهوری اسلامی بی گمان روش های علمی و آماری که مورد اتفاق همه متخصصان این حوزه است، وجود دارد و طبعا در کنار استفاده و بهره جویی از بررسی های آماری، شناخت برهه زمانی و وضعیت بحرانی و ثبات سیاسی در هر دولت، در این ارزیابی ها نیز مورد توجه قرار دارد.
اگر از دولت موقت زنده یاد مهندس بازرگان و دولت های دوران سخت و دشوار منتهی به روی کار آمدن دولت زنده یاد هاشمی رفسنجانی، به جهت ناپایداری وضعیت آن برهه ها بگذریم، ولی از روی کار آمدن دولت موسوم به دولت سازندگی یعنی از سال ۱۳۶۸ تا پایان دو دولت آقای روحانی در ۱۴۰۰، به دلیل ثبات نسبی اوضاع سیاسی کشور، عملکرد دولت ها، قابل ارزیابی است.
در این ۳۲ سال، چهار رییس جمهور، هر کدام به مدت هشت سال، یعنی دو دوره چهار ساله، سکان امور اجرایی را در دست داشتند و وظایف قانونی رییس جمهوری را اجرا می کردند.
ناگفته نماند تا پیش از سال ۱۳۶۸ و تا چند سالی پس از آن، به رغم ناپایداری اوضاع کشور و هشت سال جنگ تحمیلی،ولی فضای عمومی کشور و نظام مدیریتی کشور از مزیت هایی چون همگرایی ملی، وجود زیرساخت های نسبتا مطمئن در بخش نیروی انسانی برخوردار بود و به رغم فشار زیاد اقتصادی بر مردم، ولی سلامت سیستم اقتصادی و توزیع عادلانه امکانات، موجبات رضایتمندی نسبی مردم را فراهم آورده بود.
در دولت های پیش از ۱۳۶۸، فقط در دولت موقت و دولت زیر نظر آقای بنی صدر، اصول و سیاست های مورد تایید انقلاب، به چالش کشیده شد و نزاع های سیاسی برآمده از آن، دولت های یادشده را به بن بست و شکست کشاند. در دو دولت های شهید رجایی و مقام معظم رهبری به جز مواردی غیر قابل اعتنا، نزاع و دعوای سیاسی بنیادینی مشاهده نگردید.
با پایان یافتن جنگ تحمیلی و روی کار آمدن دولت سازندگی و پس از آن، روی کار آمدن هر سه رییس جمهور بعدی، با تنش های سیاسی و اختلاف نظر میان دو جناح اصول گرا و اصلاح طلب همراه بود. این اختلافات و دیگر تحولات حاصل از تغییرات جمعیتی، بروز مطالبات جدید و تغییرات اجتماعی از جمله متغیرات تاثیرگذاری بود که به ناچار باید مورد قبول قرار گیرد و قابل نفی و رد نیست.
نیک روشن است که هر دولت وارث دستاوردهای مثبت و منفی دولت قبل از خود است و کارهای اجرایی چنان در هم تنیده است که فی الواقع نمی توان عملکرد هر دولت را بطور انتزاعی و بدون آنچه به ارث برده است، مورد ارزیابی دقیق قرار داد.
در هر حال، به نظر می رسد که جناح های موجود در کشور و عموم مردم.، از عملکرد دولت ها آنطور که انتظار می رود، رضایتمند نیستند!
برای پاسخ به این پرسش که چرا از دولت ها، رضایتمند نیستیم؟ باید از یک سو، اختیارات دولت و رییس جمهور، تاتیرات روابط خارجی بر عملکردهای دولت ها، نقش نهادها و بنیادهای اقتصادی بیرون از دولت بر عملکرد دولت و اسناد بالا دستی، واکاوی شود و از سویی دیگر، سیاست های کلان داخلی و خارجی، که دولت ها ملزم به اجرای آنها هستند، در ترازوی سنجش و کارآمدی قرارگیرد.
در این راستا، باید سهم دولت ها در ناکامی ها و سهم اسناد بالا دستی، سهم نهادها و بنگاه ها و بنیادهای اقتصادی بیرون از اختیار دولت ها هر کدام بطور جداگانه مورد بررسی قرار گیرد.
اخیرا جناب حجت الاسلام رییسی، رییس جمهور در یک جمله کوتاه بیان داشت که وضعیت زندگانی در ایران، شایسته مردم نیست.این جمله کوتاه و درست حاکی از درد مزمن عدم رضایتمندی مردم از دولت ها دارد.
در پایان باید اعتراف و اقرار نمود که " دولت داری" ، نیازمند تخصص و بهره جویی از تجربه های انباشت شده است. در ایران، ما با فقر" دولت داری" مزمن روبرو هستیم. هر دولت، دولت پیش از خود را بطور کلی نفی و رد می کند و کادر مدیریتی اختصاصی برای خود بر کارها می گمارد و همه چیز را از صفر شروع می کند. فقدان تربیت و رشد" دولت داری"، جز هدر دادن فرصت و انرژی مردم و کشور هیچ دستاوردی به دنبال نداشته است.