شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۰۶۹۳۷
تاریخ انتشار: ۰۴ مهر ۱۴۰۰ - ۱۲:۳۶
شوشان - ملک محمد مکوندی:

خروج امریکا از افغانستان وکم رنگ  شدن تدریجی حضور فیزیکی انها در خاورمیانه، عده ای در ایران را به این فکر انداخت تا اگاهانه و یا بدون تفکر عمیق و ژرف اندیشی و عدم اگاهی از تحولات جهانی درقرن بیست و یکم وتغییر در اولویت های ژئوپلتیکی و ژئواکونومی قدرت های بزرگ بخصوص امریکا،بهره برداری نمایند و با خوشحالی زاید الوصفی این خروج را نشانه اقدامات وقدرت ایران در منطقه بدانند.

انها سعی می کنند که اولا با القاء چنین تحلیل هایی سیاست های منطقه ای و هزینه های سرسام اور ایران در منطقه را به نوعی توجیه کنند. ثانیا وعده انتقام بزرگ پس از شهادت سردار سلیمانی را که مردم همچنان منتظر ان بودند را به خروج امریکا از منطقه ربط دهند و با شعار انتقال اسرائیل به الاسکا این انتقام را تکمیل نمایند.

ثالثا با بیان اینگونه حرف ها افکارعمومی را از تحولات و واقعیت های قرن بیست و یکم منحرف نمایند.

اگر این بیانات بر اینده اقتصادی، اجتماعی و روابط بین الملل کشور بی ارتباط می بود  همانند صدها مطلب دیگر از کنار ان رد می شدیم.

اما چون این دید گاه همچون گذشته بر مولفه های فوق اثرگذار است،علل خروج امریکا از افغانستان وخاورمیانه را مورد تجزیه و تحلیل قرار خواهیم داد.

 قبل از هر چیز باید گفت خروج امریکا از افغانستان و کم رنگ شدن حضور فیزیکی انها در خاورمیانه که البته به معنای رها کردن این منطقه نیست به دو عامل مهم داخلی و خارجی بر می گردد.و اقدامات ایران و سایر ملل منطقه نقش پررنگ و اساسی در این تحول ندارند.

در قرن بیست و یکم تحولات عمده  ای از نظر اقتصادی،سیاسی و ژئو پلتیکی در جهان رخ داده و منجر به ایجاد چالش های جدید گردیده  است این امر باعث شده امریکایی ها به منظور حفظ و تقویت جایگاه قبلی،وجلو گیری از افول و زوال قدرت خود و اینکه به سرنوشت بریتانیای قرن بیستم دچار نشوند با مطالعه و پژوهش های مختلف در مورد زیرساخت های داخلی و جایگاه رقبا در معادلات جهانی تغییرات عمده ای در راهبرد و استراتژی خود بوجود اورده اند.و اولویت های داخلی و خارجی خود را تغییر دهند.

 فوکویاما در تازه ترین مقاله خوددرمجله اکونومیست، تحلیلی واقعی به افول قدرت ناشی از جنگ های گران قیمت ایالات متحده بر بنیان داخلی داشته است.

توسعه بی رویه نفوذ و جنگ های بی پایان به ویژه در خاورمیانه و افغانستان پس ازحادثه یازده سپتامبر هزینه حداقل  6/4 تریلیون دلاری برای اقتصاد امریکا به ارمغان اورده است،امانکته  مهم این است که این هزینه ها با استقراض از بانک مرکزی صورت گرفته و با محاسبه سود ان منجر به افزایش بدهی سرسام اوری شده است.

بنابر این بدهی های عمومی امریکا درحال افزایش و هزینه ی پرداخت بهره های این استقراض ها درحال انباشت است، حضور امریکا  درمنطقه تاقبل ازخروج ازافغانستان  و کم رنگ شدن حضورانها درخاور میانه حدود 13 تریلیون دلار برایشان اب خورده است.

دخالت در افغانستان و عراق باعث ازدست رفتن سرمایه گذاری در زیر ساخت ها وخدمات عمومی ان کشورگردیده  است.

دولت امریکا مدتها بود صحبت خروج از افغانستان و خاورمیانه و کاهش هزینه های خود در اروپا را مطرح می نمود تا بودجه حاصل از انرا صرف بازسازی پروژه های عظیم زیربنایی، خدمات، زیر ساخت های داخلی و سایر فعالیت های اقتصادی برای مقابله با چین بنماید.

مطلبی که بارها از زبان ترامپ در مورد تامین هزینه های حضوردر خاورمیانه توسط این کشورها و همچنین تقبل بیشتر هزینه های ناتو ازسوی کشورهای اروپایی بر زبان اورده شده بود. 

داده های شورای ملی اقتصاد امریکا نشان می دهد درسایه امنیت ایجاد شده توسط امریکایی ها انهم با هزینه سرسام اور بخصوص در خاورمیانه، اسیای میانه، اسیای جنوب شرقی واروپا، چینی ها در صدد گسترش حوزه نفوذاقتصادی در این مناطق و کل جهان برامدند.

انها سالیانه بیش از 3 برابر امریکا برای بخش خدمات، و زیرساخت های داخلی هزینه نموده اند.

 بعلاوه با سرمایه و تکنولوژی ودانش امریکا و کشورهای غربی ها و افزایش تولید ناخالص داخلی و ملی و همچنین توسعه اقتصادی با نرخ رشداقتصاد خیرکننده 18درصد و 16درصد و ۱۴درصد و انباشت ثروت در تراز تجاری مثبت با تمام کشور های دنیا، با احیا جاده ابریشم قدیم تحت عنوان یک جاده، و یک کمربند دردو محور خشکی و دریا درصدد استیلا بر کل جهان هستند.

به همین دلیل دانشمندان و مراکز علمی امریکا در سال های گذشته پژوهش های متعددی برای توقف روند افول در قدرت امریکا به انجام رساندند.

مقاله دانیل بنایم و جک سالیوان در 22 می 2020 در مجله فارن افرز،پژوهش ایلان گلد نبرگ وکالینگ توماس درمرکز امنیت  امریکای نوین در 20 جولای 2020, مقاله کریس مورفی در مجله فارن افرز به تاریخ 19 فوریه2021 تنها بخش کوچکی از پژوهش های انجام شده برای مدیریت این افول بوده اند.

امریکایی ها درصددند تا میان تعهدات بین المللی و منابع تعادل ایجاد کنند در غیر این صورت افول شان قطعی خواهد بود.

در قرن بیستم دو مولفه مهم نفت و جلوگیری از نفوذ کمونیسم بعنوان دشمن اصلی نظام لیبرال دموکراسی غربی و اقتصاد سرمایه داری مهم ترین راهبردهای امریکا به حساب می امدندو به همین دلیل خاورمیانه و اروپا بعنوان با اهمیت ترین محور امنیتی و اقتصادی  امریکا درمقابل با شوروی محسوب می شدند، بنابراین ایجاد پیمان اتلانتیک شمالی"ناتو" و حضور امریکا درخاور میانه به منظور حفاظت از منابع نفتی بسیار توچیه پذیر بود.

امریکا اکنون یکی ازبزرگترین تولید کنندگان و صادر کنندگان نفت جهان است واین موضوع خود به خود اهمیت خاورمیانه بعنوان‌منبع تامین کننده نفت انها رادر اولویت بعدی قرار داده است.

 از طرفی با توجه به گستره نفوذ چین در جهان و بخصوص اسیای جنوب شرقی و به خطرافتادن منافع امریکا دراین نقطه حیاتی، حفاظت ازکشورهای متحد و دوست در اسیای جنوب شرقی و کنترل نفوذ چین در این منطقه در اولویت اول راهبردجدید امریکا قرارگرفته است، و منطقه خاورمیانه در راهبرد جدید امریکا جای خود را به اسیای جنوب شرقی داده و به اولویت دوم تقلیل پیدا کرده است‌.

از دیدگاه امریکایی ها منشا تهدید امنیتی و اقتصادی و به خطر افتادن ارزشهای لیبرالیسم و  دموکراسی در قرن حاضر از روسیه به چین منتقل شده بنابراین پیمان اتلانتیک شمالی ناتو هم اولویت اول راهبردی خود را از دست داده و این پیمان حوزه اسیا- پاسیفیک است که ازاین پس بعنوان اولویت اول درراهبرد جدید امریکا برای مهار چین در دستور کار قرار گرفته است.

ودر همین راستا امریکا با هماهنگی انگلیس بدنبال ایجاد الگوی ناتو در اقیانوس ارام است. این طرح با محوریت استرالیا و در مرحله بعد با حضورکشورهای هند،ژاپن،تایوان کره جنوبی،ویتنام، فیلیپین تحت عنوان یک پیمان دفاعی و امنیتی همانندناتو درحال شکل گیری است.

این پیمان همان اهداف مهار و جلوگیری از نفوذ شوروی در نیمه دوم قرن بیستم را که منجر به فرو پاشی ان‌ گردیده  است،در مقابله با چین در قرن حاضر دنبال می کند و  درصدد مهار و نفوذ چین و جلوگیری از اجرای طرح یک جاده، و یک کمربند ان کشور است که بیش از نیمی از کشورهای کره زمین را در بر خواهد گرفت.

خارج شدن خاورمیانه ازاولویت  اول راهبرد امریکا بدین معنا نیست که این کشور اعضای هم پیمان خود و همچنین منافع حاصله درانجا را بدون برنامه رها کند و بستر را برای نفوذ چین و یا روسیه فراهم سازد.

بلکه برعکس باتشکیل پیمان ابراهیم   که بنا به گفته تونی بلینکن علاوه بر کشورهای فعلی چیزی درحدود 20  کشور دیگر نیز اماده پیوستن به ان پیمان هستند، مسئولیت مستقیم امنیت و حفاظت از خاورمیانه را به کشورهای عضو پیمان ابراهیم به رهبری دولت اسرائیل سپرده و خود از این پیمان حمایت و پشتیبانی می نماید،از طرفی ایجاد پیمان اسیا- پاسیفیک بعنوان اولویت اول در  راهبرد جدید امریکا باعث شده اروپا احساس مسئولیت و مشارکت جدی تری نسبت به پیمان اتلانتیک شمالی" ناتو" ‌داشته باشد و انسجام خود را در جهت تقویت ان افزایش دهد. 

برخلاف انچه تصورمی شود خروج امریکا از افغانستان وایجاد حاکمیت طالبان دران کشور هزینه های سیاسی، امنیتی و اقتصادی چین و روسیه و ایران را افزایش داده و هرکدام‌ را بنحوی درگیرنموده است.

روسیه نگران امنیت اسیای میانه بعنوان حیاط خلوت و سپر دفاعی و اقتصادی خود است. چین نگران ناامنی در مسیر طرح یک  کمربند، ویک جاده است که ازاسیای  میانه وکشمیر عبور می کند.

ازطرفی باحاکمیت طالبان درافغانستان حلقه محاصره سرزمینی ایران توسط امریکا نیز تکمیل گردیده است.

ایران  نگران‌ امنیت مرزی در شرق وشمال شرق توسط طالبان و  بخصوص گروه ولایت خراسان-- در شمال و شمال غربی، باحضور اسرائیل در کشورهای اذربایجان و کردستان عراق--  در جنوب باحضور اسرائیل در کشورهای حوزه خلیج فارس است.

در حقیقت امریکا علاوه بر محاصره اقتصادی ایران، انرا در محاصره سر زمینی نیز قرار داده است،و عمق دفاع استراتژ یک ایران از یمن، لبنان و سوریه را به مرزهای کشور ما کاهش داده است.

البته  بخشی ازمحاصره سرزمینی بدلیل سیاست ها و باورهای غلط مسئولین نظام جمهوری اسلامی و برداشت های سطحی انها از تحولات منطقه اتفاق افتاده، حمایت از اذربایجان درجنگ قره باغ علی رغم علم و اگاهی از حضورو نقش پررنگ اسرائیل دران کشور که باعث شد علاوه بر به خطر افتادن مسیر  ترانزیتی ایران به ارمنستان، این کشورنیز به دامن ترکیه رانده شود.

حمایت های  نظامی، اقتصادی و سیاسی از اقلیم کردستان علی رغم حضور اسرائیل در ان اقلیم، حمایت از استقرار طالبان در افغانستان که خود منشاء اصلی ناامنی درمرزهای شرقی ایران است.
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار