شوشان - دکتر حسن دادخواه:
برای استاندارانی که از سال ۱۳۶۷ و پس از پایان جنگ، یکی پس از دیگری، سکاندار اداره خوزستان شده اند، شاید آمدنشان در دید آنان، تازه و سرچشمه دگرگونی است اما برای ناظرانی که از بیرون، سلسله حلقه های استانداران خوزستان را در طی سی سال گذشته، زیر نظر داشته اند، این آمدن و رفتن ها و مراحل طلوع و درخشش و افول هر کدام، تکراری و مانند به یکدیگر است.
پرده اول:
هر استاندار جدیدی، اگر با استاندار قبلی خود، در یک طیف و جناح سیاسی نباشد، به خرده گیری و ناکارآمدی استاندار و مدیریت قبل از خود می پردازد و طی بازدید های میدانی از چند شهر استان و تشکیل نشست با مدیران کل دستگاه های تخصصی استان، پس از آشنایی بر کاستی ها و کمبودها به بیان عمق فاجعه و عقب ماندگی های موجود می پردازد و چند آمار و عدد و رقم چاشنی عیب جویی خود می کند و نوید تحول و تغییر و گشودن بن بست ها را در رسانه ها به اطلاع مردم می رساند.
پرده دوم:
استاندار جدید با تشکیل کارگروه انتصابات و ادعای استفاده از همه متخصصان و صاحب نظران در ماه دوم از انتصاب خود، به ایجاد تغییر در معاونان و مدیران ستادی استانداری و فرمانداران یکی پس از دیگری اقدام می کند و اینگونه گروهی می روند و گروه نزدیک به استاندار جدید می آیند.
پرده سوم:
استاندار جدید با درک عمق فاجعه و عقب ماندگی استان، آرام آرام از شعارهای تند و چکشی ماه اول انتصاب خود، می کاهد و تازه متوجه می شود که حل مشکلات به آن آسانی هایی که یک ماه پیشتر فکر می کرده ، نیست و نیازمند گذر زمان است و از این رو، می گوید که رفع مشکلات استان و اهواز نیازمند زمان است و مثلا در طی دو سال برطرف خواهد شد.
پرده چهارم:
استاندار جدید در ماه سوم از انتصاب خود، که معمولا همراه با حوادث پیش بینی نشده مانند زمین لرزه یا آبگرفتگی یا قطعی آب و برق است، میزبان وزیران و معاونان وزارتخانه ها و دستگاه های ثروتمند می گردد و می کوشد با جذب اعتبارات مازاد بر بودجه، به اصلاحات قابل مشاهده دست بزند....سپس درمی یابد که به رغم قول های مساعد وزیران، اعتبارات و کمک ها بطور کامل به استان نمی رسد.
پرده پنجم:
استاندار جدید، مدیران قبلی را برکنار و مدیران بی اطلاع و ناآشنا به یکدیگر و بعضا بی تجربه را منصوب کرده است و از این رو، مجبور است این خلا مدیریتی را ، یک تنه و با صرف انرژی بیشتر جبران کند و این فشردگی کارها، بزودی او را خسته و ناامید از به نتیجه رسیدن کارها می گرداند.
پرده ششم:
پس از گذشت چهار یا شش ماه از آمدن استاندار جدید، رسانه ها و ناظران، به دلیل ندیدن و احساس نکردن طلیعه های بهبودی، انتقادات نرم و ملایم خویش را شروع می کنند و از برخی انتصابات و ناهناهنگی ها و ایستایی بدنه دستگاه ها ابراز ناراحتی و ناخرسندی می کنند.
پرده هفتم.:
پس از رسانه ها، روحانیان هواخواه دولت نیز از فرصت تریبون داری برای انتقاد نرم از استاندار همسو با خود، استفاده و به تذکرات مهربانانه البته بسنده می کنند.
پرده هشتم:
بالاخره برخی از اقدامات و کوشش های استاندار به ثمر می نشیند ولی سطح عقب افتادگی ها و کاستی ها و کمبودها آنقدر زیاد است که به چشم نمی آید. بطور طبیعی او از عملکرد خود راضی است ولی اگر منتقدان منصفی نباشد و اگر از بد حادثه گروهی در بدنه دولت و یا بیرون از آن، بخواهند ساز مخالفت و چوب لای جرخ استاندار بگذارند، سناریو همیشگی در استان، یعنی خنثی سازی یکدیگر و تنفرپراکنی رسانه ای شروع خواهد شد.
پرده نهم:
در طول ماموریت یک استاندار بالاخره فصل برگزاری یک انتخابات و یا یک مراسم جمعی فرا می رسد و چند ماه وقت پرارزش و مهم او را به خود اختصاص می دهد و اینگونه استاندار عملا چند ماه نمی تواند امور توسعه ای استان را زیر نظر داشته باشد.
پرده دهم:
اگر استاندار جدید در انتخاب معاونان کلیدی خود اشتباه کرده باشد ارام ارام سستی و عقب ماندگی و نارضایتی در حوزه کاری آن معاون به چشم می آید. معمولا استانداران یا یک تنه جور معاون ضعیف را به دوش می کشد و او را تحمل می کند و یا در فرصت مناسب آو را عوض می کند.
پرده یازدهم:
با مشکلاتی که عملا برای دولت پیش خواهد آمد و به بن بست هایی در عمل به وعده هایش می رسد، قدرت رسیدگی به استان ها را از دست می دهد و عملا استان های هر چند ویژه از کمک های دولت ناامید می شوند.
پرده دوازدهم:
چنانچه نیروهای منتقد و مخالف در استان درک درستی از مجموعه کشور و استان نداشته باشند (که معمولا چنین است)، زمزمه ناکارآمدی استاندار بلند می شود و هر روز شایعه ای مبنی بر تغییر او در زبان ها جاری می گردد.این در حالی است که روند رو به رشد در استان هایی که از همافزایی نیروها بهره مند هستند، ادامه دارد.