شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۰۸۲۴۱
تاریخ انتشار: ۲۸ بهمن ۱۴۰۰ - ۱۸:۴۱
شوشان - زمان بابادی شوراب:

(کتک خوردن من از نیروهای حکومت نظامی)

بسمه تعالی

در خاطرات قبلی گفته شد که تظاهرات ما تقریبا مشابه بازی گرگم و گله می برم بود، ولی این گرگها بندرت از گله می بردند.

یک روز که مطابق معمول برای تکرار سوژه(تظاهرات بر علیه شاه)با دوستان قد و نیم قد(البته همه مذکر بودند)در حال شعار مرگ بر شاه که هم مختصر و هم رایج بود از خیابان یک حصیرآباد به سمت خیابان اصلی کارون حرکت کردیم، ما فکر می کردیم که مامورین در طرف دیگر خیابان مستقر هستند، به همین دلیل به خیابان اصلی بیش از حد نزدیک شدیم، که ناگهان نیروهای حکومت نظامی به ما حمله کردند، متاسفانه من که زیاد جلو بودم توسط یک مامور مورد اصابت یک ضربه دست به پشت گردن قرار گرفتم.

بخاطر شدت این ضربه، کنترلم را از دست داده و با سر رفتم توی جوی رو باز فاضلاب که تمام لباس هایم و سر و صورتم کثیف و سیاه شدند، طوری که مامور مورد نظر از قیافه و شکل من، چندشش می شد و بدلیل احتمال کثیف شدن خودش حاضر به ادامه کتک زدن من نشد، قیافه ام مانند بومیان آفریقایی البته با بوی بد(حالا من هی بگویم بابا من هم بخدا خسارت دیده انقلابم کی قبول کند؟)طوری که مامورین کاری به کار من نداشتند، شاید بدلیل سن کم ارزش دستگیری نداشتم و یا نمی خواستند من را دستگیر کنند.

البته کمتر کسی را هم دستگیر می کردند، تنها به کتک کاری او اکتفا می کردند و بعد از ظهر هم در پایان تظاهرات، آزادش می کردند، ضمنا اینها مگر چند نفر را می توانستند دستگیر کنند؟

در بین ما رهبر و سردسته ای وجود نداشت، اگر کسانی هم مدعی بودند آن دست اب در حال و هوای خودشان بودند و ما آنها را نمی شناختیم، فقط یک رهبر آن هم مرحوم امام بود که بدلیل ذکر زیاد نام او توسط مردم و رادیوهای بیگانه، بعنوان رهبر انقلاب برای ما جا افتاده بود.

نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار