شوشان - غلامرضا جعفری :
برخی حرفها به قول صادق هدایت مثل خوره می افتند به جان آدم، روحش را میجوند و حتی به تفاله روحش حرمت نمیگدلرند، عین قصه ما مردم اهواز و انتخابات و نمایندگان باسمهایمان!
در چند روز گذشته سخنانی از خانه محلی ملت به گوش مردم از جمله نگارنده رسید که توان هضم و ادراکش ظرفیت هستهای میخواست، از همان جنس اعلایش که حق همگی ماست!
کسی در فضای فیلتر شده توییتر نقدی میزند، اهوازی است و البته کوچ کرده، و از جمله بدبیاریهای ما اهوازیها همین که حتی کوچمان شبیه کوچ نیست، و همگی انگار مصداق همان شعر معروفیم که حضرت سعدی فرمود: *هرگز وجود حاضر غایب شنیدهای؟/من در میان جمع و دلم جای دیگر است*
القصه این شخص کوچیده به تهران هنوز علقهها و علاقههایش را به اهواز سفت چسبیده، گاهی نیز از درد دل و از دل درد در توییتر محبوس به فیلتر متنی منتشر میکند که گاه به گاهی در نقد مدیریت شهری است. آنچنان که می بینیم تا اینجا امری غیر طبیعی اتفاق نیفتاده اما در ادامه حدوث اتفاق را شاهد خواهیم بود.
اتفاق اینکه نماینده شورای شهر به توییترنویس تهران نشین انگ عقده سیاسی میزند و از جمله افتخارات خود را هزینه کرد فقط پنج میلیون تومان در انتخابات شورا اعلام میکند!
هزینه ای که حتی در مقیاسی حداقلی به معجزه شبیه تر است و به واقع جای افتخار دارد! از آنکه حتی هزینه تبلیغات در روستاهای دورافتاده کشور نیز به گمانی بیشتر است، اما جالب تر از هزینه اعلام شده این است که شخص نماینده در ادامه گویا متوجه شور شدن حلیم انتخاباتی و نوع هزینهها میشود و ناگزیر نقبی به موضوع پر از ابهام انتخابات در اهواز میزند و میگوید اگر هم خللی هست برگزار کننده باید پاسخ بدهد! پاسخی البته منطقی اما پرسش پرسشگران امروز و خاصه فردا تنها شامل حال برگزار کنندگان نخواهد بود!
امروزه روز عموم اهوازی ها و حتی غیر اهوازی ها نسبت به این چند دوره انتخابات با نگاهی پر از تردید مینگرند و با هر کیل و معیاری حس میکنند یک جای کار نه! بلکه به اندازه سیزده جای کار و حتی بیش چیزی میلنگد و صندوقهای رای به شکل عجیبی زبان نفهم شدهاند! یعنی با هر زبانی صندوق را صدا بزنی؛ معلوم نیست صندوق چه میشنود و خروجیاش چه خواهد بود! اما در این میان یک چیز را همگی نباید از یاد ببریم؛ اینکه صندوق بشنود نشنود، بگوید نگوید و برگزار کننده بازیی بر سر صندوق درآورد یا نه! مهم نیست، مهم نخست این است که همگی مان باور داریم و یا حداقل به ظاهر باور داریم که رای مردم حق الناس است و بازی با حق الناس! نعوذبالله از چنین فعلی! اما فرض کنیم که چنین شده و اگر فرض صحت بگیریم آیا تنها برگزارکننده پاسخگوست؟!! خاصه اگر پاسخگویی در دادگاه عدل الهی منظورمان باشد! در این میان نقش کسانی که در اثر خبط و خطای برگزار کننده بر کرسی وکالت نشستهاند چیست؟!! وظیفه آنها چیست؟ خاصه وقتی نام شهود و مومنین و کلماتی با معانی سنگینی چنین، در برابر چشم خواننده ردیف میشود! به گمانتان این خواننده فرضی از خودش نمیپرسد چگونه میتوان از شهود و از مومنان بود و در برابر خبط و خطای برگزار کننده انتخابات سکوت کرد و حتی بدتر از سکوت مماشات و حتی بدتر از آن منفعت برد؟!!
بگذارید خلاصه کنم آنچه خلاصه نمی شود و بگویم کسی نگران ما مردم اهواز نباشد که ما چند دورهای است شاهد عشقی شدن صندوقهای رای هستیم و هر بار به خودمان امید میدهیم که این بار کسی به قصد قتل صتدوقهای بیچاره قدم برنمیدارد اما باز هم … و چه اندازه کریه است شکستن غرور این صندوقهای چوبی اهوازی، صندوقهایی که هر بار و بعد از پایان راند اول بازی،باید چند هفته عین بچه یتیمها اشکشان بر گونهشان جاری شود!
و پرسش نهایی؛ نه آقا پرسشی نهایی باقی نمانده فقط ای کاش کسی آدرس این بچه اهوازی کوچ کرده را میداد تا ما هم به جایی برویم که صندوق هایش یتیم نباشند.