شوشان - عبدالرحمن نیک سرشت :
می شود یک داستان خیلی ساده نوشت بدون آنکه محتوای داستان مورد نظر سیاسی، اجتماعی، فرهنگی یا چالش برانگیز باشد اما مخاطبان از دل آن داستان، بتوانند با زیرکی، مقاصد سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی مورد درخواست خود را برداشت کنند و دقیقا هنر نوشتن و مزایای خواندن در همین مقولات است.
الغرض، آنچه در دیار ما می گذرد یک جهد العاجزی بیش از سوی جریان نومانکلاتوری(مدیران امتیازخوار دولتی) نیست که مدام در حال تکرار شدن است عده ای در این چهل سال و اندی در حوزه ی سیاست و مدیریت اجرایی بطور کلی ناکارآمدی خود را بارها به اثبات رساندند و از قرار معلوم تجربه اندوزی هم به درد کار آنها نمی خورد و به شکل زننده ای درپی مزایای قدرت بدون خروجی مثبت هستند که البته صدق این مدعا را می توانید در دلایل استعفای فرماندار اهواز بوضوح دید.
*فلاحی افزود: نبود مدیریت واحد و دخالتها در امور فرمانداری را مانعی برای خدمترسانی به مردم میدانم و با این رویه نمیتوان مشکلات را بر طرف کرد.*
اکنون با این حساب دیگر کم و بیش می توان گفت، نفسی از سینه ی خوزستان بر نمی خیزد و ما ساکنین آن مثل بومیان جزیره ای پراز گنج شده ایم که فاقد هوای تنفسی هستیم.
به هرحال بقول دوستی که گفته بود مشکل دیار ما این است که شکارچی ماهر به اندازه ی کافی ندارد و در عوض گرسنگی به سیاق لاشخوری الا ماشاالله!؟