شوشان - فائزه رحیمی مقدم :
جامعه ایران در عصر معاصر شاهد صدرنشینی متخصصان و نخبگانی خارج از حوزه علوم انسانی در مراکز تصمیمگیری است که همین موضوع موجب رواج رویکردهای اثباتگرایی و تجربه گرایی گردیده است، به طوری که شاهد به حاشیه راندن دانش آموختگان علوم انسانی در سطوح تصمیمسازی و تصمیم گیری هستیم.
ترویج بی توجهی به علوم انسانی و صاحبنظران این حوزه، باعث وارد آمدن خسارات بی شماری به کشور شده است. با تکرار و اصرار بر یک کلیشه ی اشتباه مبنی بر غربی دانستن علوم انسانی _که شاید ریشه این نگاه را در فعالیت های حزب توده و جریانات چپ منتقد در اوایل انقلاب بتوان یافت_ همراهی کشور و نهادهای تصمیم ساز و تصمیم گیر نظام را از متخصصان علوم انسانی در رشته هایی همچون اقتصاد، جامعهشناسی، علوم سیاسی و روابط بین الملل، مدیریت منابع انسانی و ... دریغ شده است؛ به همین دلیل عدم باور به علوم انسانی به عنوان فصل الخطاب، موجب باز نشدن و حتی سخت تر شدن گره های کور در مسائل ریز و درشت حوزه ی علوم انسانی و اجتماعی می شود. متأسفانه دوری از مراجع حلال مسائل علوم انسانی حتی تا جایی پیش رفته که فرصت اساتید این حوزه، تهدید تلقی می شود؛ به طوری که در بحران ها عده ی اندکی از این افراد به ارائه ی تحلیل های صحیح و دلسوزانه می پردازند و بخش اعظم آنها یا به علت محافظه کاری یا ترس از اقرار به ذهب و ذهاب و مذهب خویش، سکوت اختیار می کنند و عطای روشنگری را به لقایش میب خشند.
در سیستم های حاکمیتی مشکل و مطالبه دو عنصر عادی، جهان شمول و به تعبیری دائمی هستند. در این میان نوع برخورد با مسائل و درخواست ها، عامل تمایز دهنده کشورها از نظر میزان توسعه یافتگی است. داشتن یک جامعه ی آرام با شهروندانی اغلب رضایتمند که به فرهنگ گفت و گو خو کرده است در گروی شناخت جهان، ظرائف حکمرانی و ظرفیت های علوم انسانی است.
مادامی که سطوح حاکمیت عزم راسخی بر پاسخگویی به مطالبات شهروندان نداشته باشند، بدون تردید عدم رضایت و خشم در پستوهای اذهان مردم انباشته می شود و چه توان کرد زمانی که پستوها راه به عیان بیابند؟! در استمرار فرایندهای معیوب و روندهای مختل، مسائل به قوت خود باقی می مانند و اندک عزم موجود برای رفع مشکلات نیز رنگ می بازد، در این شرایط هر زمان مردم شاهد همافزایی امکانات و منابع برای تحقق امر در جهت تحقق اراده مسئولان باشند و گام مؤثری در راستای رفع نیازها و مشکلات روزمره خود نبینند، قطعاً خود را خارج از دایره ی مورد توجه و اولویت های کشور محسوب کرده و نارضایتی تعمیق خواهد یافت. اگر عاملان حمله ی تروریستی در حرم شاهچراغ (ع)، حادثه اکباتان و کمالشهر و... باید به سرعت شناسایی و دستگیر شوند _که البته درست است_، قطعاً عاملان ناآرامی ها و مرگ برخی شهروندان نیز نیاز به پیگیری، روشنگری و تعقیب خاطیان احتمالی دارد...
شناخت و بررسی ریشه های اعتراضات که در زمین سست نارضایتی هاست بیش از هر چیز به متخصصین حوزهی علوم انسانی و قدرت آنان در مدیریت منافع ملی و همسو سازی شهروندان و حاکمیت نیاز دارد. اما این همسو سازی زمانی اتفاق میافتد که مردم مقابل خود مسئولانی دغدغه مند و پاسخگو را ببینند. تداوم هرگونه نارضایتی ثمری جز تعمیق خشم اجتماعی گسترده نخواهد داشت، سیاست های نادرست در مقابل رفع مطالبات شهروندان، عوارض دو چندانی خواهد داشت، همانگونه که در یک مورد، عمر دیوارنگارهای به کمتر از یک روز تقلیل یافت.
سخن از کاهش نارضایتی هاست چرا که از بین بردن کامل نارضایتی ها برای هیچ کشوری میسر نیست، اولین گام برای این کاستن، شجاعت در تغییر برخی الگوهای سیاست زده در بوروکراسی کشور است. امنیتی ساختن هر موضوع ساده قدرت برافکندن یک نظم را خواهد داشت.
به نظر میرسد یکبار برای همیشه باید بپذیریم که مسأله اجتماعی باید اجتماعی بماند، مسأله فرهنگی باید با الزامات فرهنگی دیده شود و … و متاسفانه مادامی که کارشناسان، متخصصان کیفی متولی حوزههای تخصصی نشوند، روندهای اجماعی برپایه کنشگری عقلای شناسنامهدار علوم انسانی شکل نگیرد و عقل سلیم ارتباطی سکاندار امور نگردد، در بر همان پاشنه خواهد چرخید و ظرائف و پیچیدگی های جامعه انسانی و اجتماعی زیر چرخ دندههای عقل ابزاری خورد خواهد شد.