شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۰۹۷۲۸
تاریخ انتشار: ۲۲ آبان ۱۴۰۱ - ۱۵:۲۳
جستاری در حوزه ایده‌ی ایران :
شوشان - امین مسعود نیا : 
 بیان مسئله :
در میان مفاهیمِ برکشیده‌ی ایرانشهر جدا از زبان، مذهب و سلطنت که کم و بیش نقش وحدت‌دهنده‌ی ایرانیان تحت لوای حکومتی سراسری داشته‌اند، ایده و جغرافیا نقش تعریف حدود ایران را بازی کرده‌اند. 
در این میان و به‌طور کلی دو نظر در میان نحوه ارتباط  ذهنیت و جغرافیای ایران وجود داشته است. یکی تعامل و در راستا بودن هر دو در تداوم وجود ایران و دیگری بر خلاف آن بر تقابل ایده و جغرافیای ایران و شدت موضوعیت یکی در غیبت و ضعف دیگری در شرایط خاص دوران‌های مختلف تاریخی تکیه دارد. در این جستار هر چند خلاصه و نحیف به هر دو می‌پردازیم.

۱. تعامل :
 در تعریفی هم‌دلانه ایده ذهنیت وجود ممالک محروسه ایران ایده‌ای بوده که حدود وجود و مرزهایش در طی تاریخ بر جغرافیا و اقلیم فلات ایران متغییر بوده است.
گویی برای نقاشی آن ذهنیت در طی تاریخ، به فراخور توان حکومت‌ها و مردمان ایران جغرافیا بومی بوده با رنگ‌ها و ابعاد مختلف! داستان و روایتی بر مبنای وجود همیشگی جغرافیا در اجرای ایده‌ی ایران! داستانی که معمولاً روایتگران‌اَش حکومت‌های رسمی مدرن ایران از قاجار به این سو (البته اگر دولت قجری را مدرن بدانیم!) و روشنفکران متمرکزگرای وابسته به آنان می‌باشد. در کنار آن ذهنیت ملّی‌گرای اکثریت ملت ایران هم معمولاً این روایت را در بیان هویّت یکپارچه خود باور و از بر دارد.
حتی با وجود نفی حکومت‌های پیشین توسط حکومت بعدی که قصه تکراری تاریخ سیاسی ماست. دوران مدرن و  غیرمدرن هم ندارد. اما این روایت همه‌ی داستان ارتباط ایده و جغرافیای ایران‌زمین نیست! خوانشی دیگر هم دارد: خوانشِ تقابل!
۲. تقابل :
از داستان خوش‌بینانه ایده و واقعیت وجودی ایران با همه‌ی طرفدارانِ آن  که بگذریم، نظر و بررسی برخی  اندیشمندان تاریخی نشان از سویه‌ای دیگر در این ارتباط دارد. از مثال‌های معروف «برنارد لوئیس» (۲۰۱۸ـ۱۹۶۱) در کتاب شهیر «خاورمیانه» است که تأکید دارد که امپراطوری ایران میان پرده‌ای ایده‌پردازانه در تاریخ بوده که حدود وجودی (جغرافیا) آن الزاماً همیشه به واقع نپیوسته است! 
از این نتیجه‌گیری سختگیرانه‌ی لوئیس که بگذریم «سارا استیوارت» در مجموعه آثار خود تأکید بر خاطره بودن کشور ایران حدأقل از قرن  ۴تا ۱۰ هجری‌ (حدّ فاصل حکومت غزنویان تا صفویه) دارد! چه در آن زمان تنها مسئله مهم برکشیدن قدرت ایلی ترکان با استفاده و توجیه خلافت عباسی و اسلامی بوده است.
از نظریه‌پردازان گذشته نام کلمه ایران در مهمترین آثار دوران میانه غایب است و هرچه بوده امت وخلافت اسلامی است. چه در مهمترین نثر ادبی آن دوران «تاریخ بیهقی» نام ایران فقط و تنها فقط یک‌بار برده شده و آن هم از زبانی فردی غایب! در نظم شعری هم هر چه بوده توصیف بزم دربار و سلطنت اسلامی و طبیعت بوده و دیگرهیچ! حتماً خواننده در پاسخ  به اثرسترگ همه دوران ایران، شاهنامه فردوسی، اشاره می‌نماید. درست! اما یادمان باشد شاهنامه هم در غیاب جغرافیای ایرانِ در بندِ حکومت ترک غزنوی و در خطر ازسوی قراخانیان ماوراء نهر، خلافت بغداد، دعوت جهانی اسماعیلیان فاطمی و نزاری و... به احیای ذهنی ایران و شکوه گذشته آن پرداخته است. همانگونه که «دکتر سیروس شمیسا» در کتاب «شاهِ نامه‌ها» بر آن مُهرِ تأیید نهاده است: «آن‌چه شگفت‌آور است ذهنیت خود فردوسی است که در عصری که دیگر کشور ایرانی وجود ندارد، به ایران می‌اندیشد.» و این گزاره جدا از اثبات نبوغ راقمِ شاهنامه بر حدّ بالای  وجودِ ذهنیت ایران در غیاب جغرافیای آن و در بند حکومت‌های بیگانه دارد. مطلبی که بیشتر موید نظریه تقابل ذهنیت و جغرافیاست تا هم‌راستایی آن‌ها! 
شاید همین مطلب بود که حکومت‌های قاجار و پهلوی اول را واداشت پس از شکست در توسعه‌گرایی روی زمین و عدم موفقیت در وسعت بخشیدن به جغرافیای ایران (در مورد قاجارها پس از شکست در جنگ‌های روس و عدم توفیق در دستیابی به هرات و در پهلوی اول پس از ناکامی در قرارداد نفتی۱۹۳۳) به وسعت ذهنیت آن پردازند. یکی با احیای هرچند کم نمادهای ایرانی توسط دو صدراعظم‌اش: قائم مقام و امیرکبیر و دیگری  با برگزاری هزاره فردوسی و ساخت مقبره یادبود آن حکیم عزیز. 
تا نظر متخصصان و اندیشمندان این حوزه چه باشد؟!

نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار