شوشان - دکتر غلامرضا جعفری :
راست راستش اینکه طرفدار خرید از انواع فروشگاه های تازه به دوران رسیده نیستم، انواعی فروشگاه که امروزه به نام هایپر و مال و نامهایی اینطوری معروف شده.
ما برای خرید یاد گرفتهایم که چشم در چشم فروشنده بگذاریم، گپ و گفتی بکنیم، اوضاع جهان نامراد را برای هم روایت کنیم و بعد هم پنیرمان را بخریم، نانمان گاهی که نانوا به استراحت رفته و خلاصه آنکه رزق و روزی را به هم هبه کنیم و در برابر پولی که پرداخت میشود شاهد شنیدن کلامی شیرین و پر از امید باشیم، اینکه مثلا خدا روزیتان را بیشتر کند، برکت در مالتان و شکر و … نه آنکه به هایپری پا بگذاری که فروشنده فروشنده نباشد؛ که فضای پت و پهن هایپر و مال به دور از صمیمیت مغازه و حتی سوپر باشد و احساس برکت پول از جان مخاطب دور!
در این جغرافیای تازه فروشنده حقوق بگیر کسی است و کالا تجمیعی است از سرمایههایی که برای قلع و قمع بازارهای معمولی و سنتی و … به همراه آدمهای این بازار جبهه گرفتهاند. همان مغازههای کوچکی که نان چند نسل آدم را بر سفره خانواده نهاده و حالا عین موجوداتی رو به انقراضاند!
گفتم که چندان دلخوش از خریدی چنین نیستم اما گاه آدمی ناگزیر از سنگ زدن به قلب خود است مثل همین حالا که مشغول نوشتنم، لحظاتی پیشتر.
در اهواز قصه چنان است که حتی پروانهای اگر ببینی باید باورت شود که پروانه نیست! که این یکی پروانه و پروانهزادهها! خود محصولی از نوعی اقتصاد و اجتماع اینجایی هستند!
تعجب نکنید اگر اقتصاد ما توان زادن پروانههایی مکرر داشته باشد. پروانههایی که بال زدنشان منتهی به طوفان نمیشود اما میتواند در حساب بانکی ادمها طوفان کند و این چنین است که پروانههای اینجایی حتی میتوانند معبری را برای اختصاص خود پر از مانع و نگهبان کنند!
اگر ندیدهاید و یا نشنیدهاید به آنجا بروید و پیش از رسیدن حواستان باشد در معبر ورودیاش ولو برای لحظهای توقف نکنید که نگاهبان رهایتان نمیکند همانی که بر سر نگارنده آمد و نگارنده میدانید خود از انواع پرسش پر است و حالا اضافه بر همه مدام از خود میپرسد ما کجا و پر پروانهای کجا؟ پری پروانهای که حتی مالک معبری است آنطور که نگاهبان گفت! هواپیما و کلی خلبان و … هر چند هواپیمایش عین پر شکسته و تبسمی تیره است در خلاف هر گونه بال زدن پروانهها.
هواپیما! هایپر!ایرتور! کدام شانبی ربط است که نگارنده علامت تعجب نهاده؟ هیچ کدام اگر که بال زدن پروانهای در یک گوشه جهان میتواند به طوفانی در گوشه دیگری از جهان منتهی شود چرا پروانه و زادهای پروانهای! جایی را مزین به طیارهای پیر و فرسوده نسازد؟! و عین همان معبر اختصاصی لابد لب کارون پیر و دلشکسته امروز چندی دیگر مختص انواع پروانهها خواهد شد. پروانههایی که شهر را از رنگ و شادابی تهی میکنند تا حسابهای ارزی و غیر ارزیشان پر از ارزش باشد! ارزشی نتیجه نوعی اقتصاد که توان زادن پروانههایی بدون بال و بدون پرواز دارد، اقتصادی که حتی زادن پروانههایش مونوپولی و انحصاری است عین تولید خودرو، پفک نمکی، تخم مرغ دو زرده و …
باور نمیکنید به سراغشان بروید فقط حواستان به معبر اختصاصی باشد.