شوشان - دکتر غلامرضا جعفری :
وقتی همه چیز ایدئولوژیک میشود تاریخ هم بی نصیب نمیماند. از ویژگی نگاهی اینچنین دیدن به شکل صفر و صدی است و آنچه امروزمان بدان مبتلاست همین ایدئولوژیزه کردن همه ابعاد اجتماع است.
دانش به طور عمومی شاید یکی از مهمترین قربانیها در قربانگاه ایدئولوژی است. حتی دانش تجربی که بر پایه امر ملموس و قابل آزمایش تعریف شده گاه اسیر نگاهی چنین میشود تا آنجا که بینش کج و معوج ایدئولوژی را به طور مضحکی در آزمایشگاه اثبات میکند چیزی که به طور ماهوی در تضاد با هر گونه تجربه و آزمایش است. خاصه که ایدئولوژی بنیادی پی افکنده بر متوهمات ذهنی است و نخستین فرضش ثابت بودن بنیادهای معرفتی است. همان دگماتیسم معروف که محصول قصهای تاریخی است.
در واقع آزمایشگاه در این جهان جزمی ایدئولوژی زده همان تخت معروفی است که پادشاهی ابعاد آن را معرف انسان کامل میدانست و دشمنان فکری و غیرفکریاش را در این تخت مینهاد و میگویند اگر شخص مادرمرده! قدی بلندتر از تخت داشت با ابزار مرتبط پاهایش را کوتاه می کردند و اگر کوتاهتر بود چنان میکشیدند تا استخوانهایش کشیده شده و به انسانی کامل شبیه شود! همان صورت ذهنی پادشاه از انسان درست و حسابی.
این داستان شاید تاریخی باشد،شاید فسانه و اسطوره حتی؛ اما بشریت در دوران آلمان نازی و با ایده نژاد برتر شاهد بازآفرینی تخت سلطان بود و یاری رسان ایدئولوژی مزخرف نازی همان علوم تجربی بود که در آزمایشگاهها میخواست امر مقدس هیتلر را اثبات کند. و البته دانشهای بنیادینی چون فلسفه نیز به کار جماعت میآمد و هنوز هم یکی از نقاط تیره فلسفه و فیلسوفان آن دوره آلمان همکاری معرفتی با تفکری فجیع است. با این همه بشریت گویی از بازتولید قصههای ایدئولوژیک لذت مضاعفی میبرد که مدام در پی تولیدی چنین است.
در جایی که علوم تجربی مسخره امور ایدئولوژیک می شوند خاصه اگر با قوه قاهره و دولت ممزوجشان کرد از علمی چون تاریخ و ... نمی توان انتظاری دیگر داشت. برای مطالعه تاریخ نباید به ظواهر امر اکتفا کرد و نباید تنها با شنیدن و خواندن یک منبع در خصوص حوادث تاریخی قضاوتی ساخت. بلکه باید متن را بر علیه متن به کار گرفت، باید گوشه ها و دخمه های پنهانی در متن را کاوید، باید مثل یک کاراگاه حرفه ای به دنبال سرنخهایی بود که متون رسمی در پی پنهان کردنش هستند.
تاریخ قرائت ماست از دیروز آدمی. دیروزی که ما تنها از طریق زبان، انواع زبان، در ارتباط با وقایعش هستیم. زبانی محدود به الفبا، معدودی سازه و مشتی استخوان. تنها وسیله ای که ما را با گذشته اجدادی آشنا می کند و شوربختانه اینکه آلوده شدن زبان با پیشداوریها به دور شون از امر واقع منتهی میشود.
خطر نگاه ایدئولوژیک خطری است که همه ما را تهدید می کند. خطری که معرفت را تبدیل به بازی با کلمهها و توهم حقانیت می سازد و در چنین حالتی هر حکمی که میدهیم آلوده با پیشداوری ایدئولوژیک است. چرا که ایدئولوژی مخصوص ذهن تنبلی است که به جای کنکاش فقط نیاز به باور دارد.