شوشان ـ سید ابراهیم آلرضا :
مهاجرت به دلایل مختلفی انجام میشود. امّا مهمترین دلیل مهاجرت می تواند فرار از جنگ و ناامنی و پناه بردن به جایی دور از جنگ در داخل یا خارج کشور باشد. هر فرد ممکن است دلایل مختص خود را داشته باشد که او را به تصمیم برای مهاجرت میرساند. نگارنده قصد ندارد به صورت تخصّصی و یا دانشگاهی به بحث مهاجرت بپردازد اما به دو دلیل عمدهی آن که مصداقهای بسیار آن در کشور ما و دیگر کشورها وجود دارد به صورت کوتاه خواهد پرداخت.
قبل، حین و پس از پیروزی انقلاب اسلامی با توجه به تغییرات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی حاکم بسیاری از افراد جامعه بنا را بر مهاجرت گذاشته و از کشور خارج شدند. این گروه به طور عمده شامل سیاسیون، نخبگان، هنرمندان و سلبریتیها بودند که به لحاظ مالی متموّل بوده و امکان مهاجرت داشتند. در این میان برخی دیگر از مردم عادی جامعه نیز که این امکان برایشان فراهم نبود به صورت غیرقانونی از کشور خارج و در کشورهای دیگر پناهنده شدند. دیری نپایید که جنگ تحمیلی عراق علیه ایران آغاز و تبعات جبران ناپذیری را رقم زد و باعث ایجاد شرایط ناپایدار و ناامن در بسیاری از مناطق کشور شد و این امر نیز بار دیگر ناقوس مهاجرت را به صدا درآورد و بخشی از مردم به واسطه شرایط پیش آمده ندای کوچ را لبیک گفته تن به مهاجرت دادند. این مهاجرت ناگزیر تبعات داخلی و خارجی بسیاری داشت. پس از هشت سال پُر درد و تفریق خانواده ها از یکدیگر، در عمل شرایط به نحوی پیش رفت که عمدهی مردم که طبقهی ضعیف جامعه بودند با کوچیدن به شهرهای دیگر فرهنگ، آداب و رسوم و همهی آن چه که میراث آنها بود را گذاشتند و به این مسافرت و تبعید اجباری رفتند.
دو مقوله "انقلاب" و "جنگ" به طور واضح اثرات سوء خود را بر جامعه گذاشت و زخم کاری برجای مانده از این دو، قامت مردم را خم کرد و جامعه را به استیصال کشاند. آری، نعمت انقلاب و نقمت جنگ هر دو بنیان و اساس مهاجرت بوده و هستند و این دو موضوع برای مردم همهی کشورها یک مسئله است و یک پاسخ دارد. مردمی که در باتلاق سیاستهای اشتباه سیاستمداران و نه نخبگان جامعه دست و پا میزنند و محکوم به فنا هستند. البته مهاجرت روی خوشی هم دارد، اما شامل مردم عادی جامعه نمیشود. برخی برای بهبود شرایط اقتصادی، جستجوی بهترین فرصتهای شغلی، تحصیل در دانشگاههای معتبر و یا حتی به عنوان یک تجربه فرهنگی و زندگی بهتر مهاجرت می کنند که پرداختن به آن در این مجال نمیگنجد!