45 روز کامل از جنگ غزه و اسرائیل میگذرد و این اندازه آسیب انسانی و مادی با جنگهایی که میشناسیم، قیاسپذیر نیست.
شوشان ـ حسین دلیر :
45 روز کامل از جنگ غزه و اسرائیل میگذرد و این اندازه آسیب انسانی و مادی با جنگهایی که میشناسیم، قیاسپذیر نیست. هرلحظه که میگذرد برشمار قربانیان این درگیری افزوده میشود. حجم ویرانی زیرساختها و سکونتگاههای غزه در باور نمیگنجد. بیش از 43 هزار واحد مسکونی بهطور کامل ویران شده و 230 هزار واحد دیگر نیز خسارت دیدهاند. تقریبا همهی زیرساختهای ضروری، زیر بمباران و یورش هدفمند توپخانه ارتش اسرائیل از میان رفتهاند.
درهم کوبیدن شریانهای انتقال برق، آب و فاضلاب و حتی شبکهی جادهای، هرلحظه سلامت انسانها را بیشتر به مخاطر میاندازد. مردم 42 روز کامل در بیبرقی و بیآبی به سر میبرند و همین چالشها؛ آنها را به زیستی بدوی کشانده است. به یککلام، اسرائیل طی این شش هفته معادل شش بمب اتم در مقیاس هیروشیما، انواع بمب، خمپاره و موشک را بر سر غزه ریخته است.
فراتر از اینها باید به نابودی یا بمباران دیگر مکانهای عمومی، آموزشی و حتی درمانی در این باریکه اشاره کرد. بمباران و نابودی 97 مرکز و ساختمان دولتی؛ 64 مدرسه و بیش از 200 ساختمان آموزشی؛ 25 بیمارستان و 52 مرکز مراقبتی و درمانی؛ 20 نانوایی؛ 55 آمبولانس؛ 3 کلیسا و 166 مسجد؛ برخی هدفهای میدانی اسرائیل در اجرای سیاست جنایت جنگی علیه غزه و مردم آن به شمار میروند. مکانهایی حیاتی که با خروج از چرخه خدمترسانی، مقاومت ساکنان این باریکه را طاقتفرساتر میکند. بهویژه با رسیدن فصل سرما در آن ناحیهی مرطوب مدیترانهای که میتواند رنج تازهای بر این مردمان باشد. بیراه نیست اگر غزه را از حیث تعداد ساختمانهای ویران، اینک بزرگترین مخروبه شهری در جهان بنامیم.
و مهمتر از همهی این آسیبهای مادی؛ جان باختن 13 هزار و 300 انسان و زخمی شدن 31 هزار نفر دیگری است که تا آستانهی نگارش این یادداشت بهطور رسمی اعلام شدهاند. فاجعهی واقعی در این است که بیش از 5600 کودک و 3550 زن -69 درصد-، سهم اصلی کشتهشدگان این چهلوپنج روز به شمار میروند. بهترین گواه تا جهان ببیند کودکان و زنان، قربانیان اصلی جنگها هستند! کشته شدن 201 نفر از کادر درمان، 22 امدادگر و 60 خبرنگار و همچنین مفقود شدن بیش از 2 هزار مرد و 4 هزار زن و کودک فلسطینی زیر آوار ساختمانها که بهاحتمالزیاد همگی یا بیشترشان تا این لحظه جان باختهاند، عمق این فاجعهی ضد انسانی را بیشتر هم میکند. واقعیتی دلخراش که با همه تلخیاش، سندی عینی برای جهان است تا به ادراک بهتری از خوی خونریز صهیونیستها برسند.
در این یک ماه و نیم که کندتر از هرماه دیگر گذشت، متوسط کشتههای روزانه غزه، 295 نفر بود. نرخی نگرانکننده که شبیهتر به نسلکشی کینهتوزانه است تا تلفات جانبی جنگ! طی هشت سال جنگ ایران و عراق بهطور متوسط، هر روز 78 هموطن ما به شهادت رسیده و بیشتر این افراد، رزمندگان حاضر در میدان نبرد بودهاند تا شهر و محل سکونت!
این دادهها و ادعاهای آماری به نظر برای احساس همدردی کافیاند. مخاطب میتواند با همنوع خود که آسیبپذیر و بیدفاع است بهاندازهای از همذاتپنداری برسد. ولی ناگزیر بهدوراز میدان نبرد، هر چه درباره این جنگ از رسانهها دریافت کنیم ما را به فهمی عمیق از جنایت جاری نمیرساند.
به بهانهی این نوشتار میکوشم مقیاسپذیری ما از جنگ غزه اندکی افزایش یابد؛ که تنها بر پایه شناخت میدانی و مقیاسپذیر کردن دادهها، مسیر ادراک ذهنی هموار میشود. برای مثال بدانیم این حجم آتش و تهاجم، بر چه جغرافیایی متمرکز است؟
از «غزه» در جنوب غربی و «کرانه باختری» در شرق سرزمینهای اشغالی بهصورت دو محدوده جدا افتاده به نام «فلسطین» یاد میشود. سرزمینی که روزگاری به وسعت کل مناطق اشغالی بود و با دسیسه قدرتهای جهانی به صهیونیستها هبه شد. از آن سرزمین تاریخی، اینک کمتر از 15 درصد در اختیار فلسطینیهاست و همین اندازه را اشغالگران قدس برنمیتابند.
غزه، ناحیهای نوارگونه در ساحل شرقی دریای مدیترانه است که از نظر جغرافیایی و جمعیتی شرایطی استثنایی و بیهمتا در جهان دارد. جغرافیایی کوچک –کمی بیش از 1 درصد کل سرزمینهای اشغالی- با مساحت ۳۶۴ کیلومترمربع که با جمعیت دو میلیون و 230 هزارنفری، متراکمترین نقطه جمعیتی جهان محسوب میشود. 6 هزار و 126 نفر در هر کیلومترمربع این باریکه زندگی میکنند. به همین خاطر سازمان ملل در گزارش سال 2018 آورده بود: «غزه دیگر درخور زیست نخواهد بود!»
بهواقع هیچ تناسبی میان بعد جمعیت و مساحت در این منطقه فوقمتراکم وجود ندارد. همین تراکم انسانی و وسعت ناچیز در روزهای گذشته، دلیل اصلی افزایش شمار قربانیان تهاجم وحشیانه اسرائیل تفسیر میشود.
غزه را اگر شبیه به یک شهرستان بدانیم، از شهرهای کوچک و بزرگ تشکیل شده است. غزه، رفح و خان یونس شهرهای اصلی و دیر البلح، بیت حانون، بیت لاحیا، جبالیا و عبسان، شهرهای کوچک این باریکه محسوب میشوند که به شهرک یا محله شبیهترند. باریکهای که نام خود را از بزرگترین شهر این منطقه اقتباس میکند.
برای درک مساحت اندک و جمعیت فشرده این محدوده محاصره شده، آن را با آبادان و خرمشهر مقایسه میکنم. هر یک از شهرستانهای آبادان و خرمشهر بیش از 6 برابر غزه وسعت دارند. بهطور دقیق میتوان در حریم این دو شهرستان، 12 نوار غزه را جای داد و البته همچنان مقداری فضا باقی میماند!
طول منطقه غزه 41 کیلومتر معادل فاصلهی تقریبی آبادان تا اروندکنار یا شلمچه است. عرض این باریکه نیز بین 6 تا 12 کیلومتر متغیر و کمتر از درازای اتوبان آبادان – خرمشهر میباشد.
پراکنش جمعیت در آبادان و خرمشهر به ترتیب 131 و 74 نفر در هر کیلومترمربع است. متوسط تراکم انسانی این دو شهرستان حدود 102 نفر برآورد میشود. نسبت تراکم مردمی که در غزه زندگی میکنند 60 برابر مجموع آبادان و خرمشهر است. محدودهای معادل یک دوازدهم این دو شهرستان که 60 برابر، تراکم جمعیتی بیشتری در تحمل میکند! بخشهایی از همین سرزمین کوچک نیز بهعنوان منطقه حائل میان غزه و سرزمینهای اشغالی برای ساکنان فلسطین قابل استفاده نیستند تا تراکم واقعی همچنان بیش از آمارهای کاغذی باشد.
غزه را اگر بزرگترین زندان جغرافیایی روباز میدانند به دلیل همین مولفههاست. مردمان پرشماری که در مساحتی ناچیز، 17 سال را در محاصرهای خفقانآور به سر بردهاند. نرخ بیکاری 80 درصدی بهعنوان بالاترین نرخ بیکاری در جهان، روایتی خطی از وضع معیشت و اقتصاد این زندان شهری ارائه میدهد. وضع وخیمی که طبق اعلام آژانس «آنروا»، 1.7 میلیون ساکن در غزه را در این روزها مجبور به تغییر مکان زندگی کرده و همین جابجایی فرصتی دست میدهد تا آوارگان، سادهتر توسط مهاجمان از آسمان و کمینگاه، شکار شوند!