شوشان ـ شهاب زمانی :
حمله موشکی اسرائیل به کنسولگری ایران در دمشق در روز دوشنبه، ۱۳ فروردین، که منجر به شهادت هفت تن از مستشاران نظامی ایران در سوریه گردید، نشان دهنده نقض قوانین بین المللی از سوی تل آویو و تشدید بی سابقه تنش و رویارویی مستقیم با تهران بود؛ مسئله ای که حاکی از عزم بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، برای آزمایش میزان واکنش احتمالی ایران، نسبت به این تجاوز آشکار به ساختمان دیپلماتیک خود و در پیش گرفتن «استراتژی جدید» در مقابل ایران، جهت خروج از استیصال داخلی و بین المللی ناشی از بحران غزه بود.
طی شش ماه گذشته و پس از آغاز عملیات طوفان الاقصی در ۱۵ مهرماه ۱۴٠۲، اسراییل به دفعات مواضع مستشاران نظامی ایران را در سوریه، مورد حملات گسترده قرار داد، که منجر به شهادت تعدادی از آنها گردید؛ این در حالی بود که، دفاع هوایی سوریه و روسیه نیز، در مقابل این حملات، اثر بخشی چندانی نداشتند؛ اما، حمله به کنسولگری ایران در دمشق و شهادت سردار محمدرضا زاهدی و شش تن دیگر از نیروی قدس سپاه، روشنترین علامتی بود که تاکنون، حاکی از عزم اسرائیل برای تغییر قواعد درگیری خود با ایران و فراتر از اقدامات معمول در طول درگیری های اخیر بود.
علی رغم محکومیت جهانی، عدم محکومیت اسرائیل از سوی حامیان اصلی اش یعنی ایالات متحده و انگلیس از یک سو و بی توجه ای شورای امنیت نسبت به حمله اسراییل به یک مکان دیپلماتیک، موضوعی نبود، که جمهوری اسلامی ایران را، نسبت به آن، بی تفاوت سازد، زیرا عدم پاسخگویی صریح و متناسب به تجاوز اسراییل، می توانست، نتنها وجهه ایران را در دفاع از منافع و اماکن دیپلماتیک خود، خدشه دار کند، بلکه راه را برای تشدید حملات بعدی تل آویو به سایر مکان ها و مواضع ایران در منطقه، هموار نماید.
از این رو، برابر قوانین بین المللی و به منظور پاسخ به تجاوزات مکرر نظامی اسرائیل علیه نیروهای ایرانی و شهادت تعدادی از آنها در سوریه، حملات حساب شده، محدود و در عین حال متناسب به مواضع نظامی اسرائیل، امری اجتناب ناپذیر می نمود. هرچند که، پیش از حملات صبح یکشنبه ۲۶ فروردین، رایزنی های دیپلماتیک و گسترده ای نیز، جهت پاسخگو نمودن تل آویو و محکومیت تجاوز نظامی به کنسولگری ایران در دمشق، انجام شده بود، با این حال، عدم واکنش مناسب از سوی حامیان اسراییل و خودداری از محکومیت این رژیم، ایران را ناگزیر به واکنش نظامی نمود.
تغییر در استراتژی اسرائیل، از هدف قرار دادن گروههای مقاومت به حذف مستقیم نیروهای مستشار نظامی ایران در سوریه، ناشی از فشار روزافزون ناشی از حملات ۷ اکتبر و نارضایتی افکار عمومی داخلی و بین المللی از اقدامات غیرانسانی و نسل کشی آشکار اسرائیل در غزه است، که شکستهای استراتژی «مهار گروههای مقاومت» از سوی تل آویو نیز، بی تاثیر نبوده است.
اما از زاویه دیگر، طولانی شدن درگیری اسراییل و گروههای فلسطینی در غزه( از ۷ اکتبر ۲٠۲۳ تاکنون)، مشارکت انصارالله یمن، گروههای مقاومت در سوریه، عراق و لبنان در حملات به مواضع اسراییل و فشار مخالفان داخلی و خارجی نخست وزیر اسراییل، جنگ در سرزمین های اشغالی را فرسایشی و از سویی دیگر، امنیت را، به کالایی نادر طی این مدت، برای ساکنان سرزمین های اشغالی بدل نموده بود؛ لذا نتانیاهو، ناگزیر به تغییر استراتژی، جهت گسترش جنگ بسوی ایران و احیانا درگیر نمودن متحدین سنتی خود (آمریکا و انگلیس) در یک نبرد چند جانبه، برای تداوم حیات سیاسی خود و در عین حال، برخورداری از کمک های نظامی و اقتصادی بیشتر نمود، آنگونه که، در جریان حضور سناتورهای آمریکایی در تل آویو، وی مدعی شد که شکست یا پیروزی اسراییل در این جنگ، شکست یا پیروزی آمریکا خواهد بود، ادعایی که، بیشتر از آنکه واقعی بنظر برسد، سخنی تحریک آمیز و برای تاثیرگذاری بر افکار عمومی آمریکا بود، زیرا اختلاف نظرهای دولت دموکرات آمریکا و نتانیاهو، در سیاست های منطقه ای، موضوعی نیست که بتوان از آن چشم پوشی نمود.
با این حال، آنچه که روشن است، آمریکا خواهان کاهش تنش در منطقه خاورمیانه، باوجود جنگ حیثیتی در اوکراین است، لذا مهار نتانیاهو و سیاست های جنگ طلبانه و غیرانسانی او در غزه و منطقه، موضوعی است که، نتنها خواست سیاست گذاران آمریکا، بلکه ایران نیز به دنبال آن است.
زیرا تشدید یک درگیری منطقه ای از سوی اسراییل، فرار رو به جلو کابینه افراطی نتانیاهو از نتایج جنگ شش ماه در غزه و فشار افکار عمومی داخلی و بین المللی در این رابطه می باشد، که خطر جنگ بزرگتری را در خاورمیانه، به دنبال خواهد داشت، در همین حال، پاسخ متناسب، محدود و تلافی جویانه ایران، می تواند با اتخاذ سیاست درستی از سوی حامیان تل آویو، پایانی بر هرگونه سیاست تنش زای نتانیاهو و ممانعت از اقدامات بعدی محسوب شود.
بدون شک، حل و فصل جنگ در غزه، کلید کاهش تنش در منطقه خاورمیانه خواهد بود، لذا با توجه به این موضوع، بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای، می بایست تلاش های خود را برای پیگیری یک راه حل دیپلماتیک و بینابینی مضاعف کنند، تا منطقه و جهان، شاهد مسیر خطرآفرین جنگ بزرگتری در ادامه نباشد.