امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
شوشان ـ حسین دلیر :
تیم صنعت نفت، این روزها در احتضار به سر میبرد و پذیرش این وضع برای دلباختگانش دشوار است. درباره شرایط تلخ زردپوشان آبادان میکوشم در این سطور اندکی روشنگری صورت گیرد. روزنامهنگار بهرسم همیشه، نقد را در کنایه و غیرمستقیم میزند؛ به تعبیری تیغ را درون پوششی از دیبا میگذارد. گاه ولی کار از نقب گذشته و میطلبد تیزی نقد از پرده بیرون زند.
عنوان این یادداشت در شمار پربسامدترین پرسشها طبقهبندی میشود و اشاره به هنگامهای پیش از وقوع دارد. آسیبشناسی و علتیابی موشکافانه هر مساله، هیچگاه در نوشتار رسانهای شدنی نیست و ناگزیر باید ریشهایتر آن را کاوید. بهقدر نمایاندن آنگاه پیکان را میشود اندکی بهسوی مقصود و منظور چرخاند.
«آرسن ونگر» -رئیس کنونی توسعه جهانی فوتبال- در مصاحبهای به برجستهترین رکن کامروایی در فوتبال اشاره میکند. اینکه «مدیریت در فوتبال بهمراتب مهمتر و برجسته از مباحث فنی است». دیگر بزرگان مستطیل سبز با چنین باوری؛ مدیریت را «ارجمندترین» ماموریت در فوتبال میپندارند.
این مثال را آوردم برای زنهار ماندن از سوگیری احتمالی؛ که نشان دهد نگرش نگارنده نیست و به نامآوران فوتبال تعلق دارد. چه آنکه تخریب، ناسزا و این قبیل واکنشها در برهمکنش با گزاره «نقد»؛ بهقدری مبتذل و نخنما گشته که دیگر توان حقیقتزدایی را ندارند. عدهای ناآگاهانه یا به انگیزه نفع شخصی؛ همواره منتقد را دعوت –وادار یا وامدار- به دمفروبندی میکنند. و چنین دوگانههایی میان «نقادان» و «مداحان» و کشمکش پیاپی ایشان، در فوتبال بیش از دیگر عرصهها به چشم میآیند. استدلال هم میآورند چنین مقابلههایی با همهی اخلاقگریزی گاه و بیگاه، بر گیرایی فوتبال میافزاید! صدالبته هیاهو و جنجال، موردپسند برخیها و نیز هنگامهی مغتنمی برای گریز از پاسخگویی دیگرانی به وقت پرسشگری است.
تیم صنعت نفت آبادان، مثال شایسته این یادداشت است. مجموعهای ریشهدار، برخوردار از هویت اجتماعی و پرهوادار که سالیانی بهغایت دراز، گردانندگانش بیگانه با مسئولیتپذیری بودهاند. نزاری و ناکامیهای مکرر این تیم، هرساله به چالش مالی و قانون وضع شده در برنامه توسعه گره میخورد و اینچنین گریزگاهی برای صاحبمنصبان فراهم میگردد. این دستاویز تکراری بیشتر به سرپوشگذاری بر ناتوانیهای دیگر میماند که آشکار نمیشوند.
با اين دیباچه بهتر ميتوان به پرسش يادداشت بازگشت: «چه شد كه صنعت نفت چنين شد؟» چه شد كه خوشبینترین هواداران؛ به ماندن صنعت نفت در لیگ برتر امیدوار نیستند؟! دستکم به همان آسودگی و باوری که به معجزه در هفتههای پایانی لیگ گذشته داشتند. تیم دوستداشتنی بسیاری از مردمان جنوب اینک گزینهی نخست سقوط است و شوربختانه برای زنده ماندن، باید به مرگ تیمهای هماستانی دلخوش باشد!
مرور پیشینه نشان میدهد، صنعت نفت هیچگاه در قواره تیمی قدرتمند و حرفهای نبوده که اینک داغدار از دست رفتن آن جایگاه ناپیدا باشیم. بهراستی آنچه نفت آبادان را بیش از کسب کامرواییهای فوتبالی به تیمی محبوب تبدیل ساخته، هویت برساختهاش در دههی پنجاه و اتصاف و پیوندش با جامعهشناسی فوتبال جنوب بود. همینها و برخی انگیزههای دیگر بسنده میکرد تا این تیم؛ محبوب مردمانی شود که رویاها و آرزوهایشان را در آن جستوجو میکردند.
آبادانیها با همهی بلندبایی در فوتبال، سالها سوار بر آسانسور صنعت نفت در میان دو لیگ برتر و آزادگان آمدوشد داشتند. با صعود به لیگ شانزدهم تا هماینک که در پایان لیگ 23 به سر میبرند، بارها زمین خورده ولی برخاسته و هر بار به انگیزههایی قویتر، نبرد را آغاز کردند.
این بار گویا دستاندازیهای بیرونی و بهطور نمایان تاثیر برخی سیاسیون، تیم را به ورطهای سخت کشانده است. شاید پس از هشت فصل پیاپی فوتبالی؛ نفت آبادان به لیگ پایینتر سرنگون شود! برای این سرگذشت، باید قدردان نمایندگانی بود که زمینهها و شرایط این واژگونی را فراهم کردند. گرانمایگانی که در تمام روزهای گرفتاری و درماندگی تیم؛ چنان درگیر ثبتنام، بیمناک احراز صلاحیت، رقابت انتخاباتی و اندرون شدن به مجلس آینده بودند که حتی در برهههای حساس؛ از اظهارنظر، واکنش و نمایاندن دلواپسی دریغ ورزیدند. حتی درباره مدیرانی که گماشتن ایشان، ماحصل تاثیر مستقیم و غیرمستقیم خودشان بود!
صنعت نفت در لیگ کنونی، چنان کام هواداران را تلخ کرد که موهبت تبلیغاتی مورد انتظار برخی سروران در انتخابات را هم از دست داد و طنز داستان نیز در همین است. تیمی که به بهرهی انتخاباتی مورد دستدرازی قرار گرفت، ثمرهای برای هیچ کاندیدایی نداشت!
صنعت نفت و بسیاری تیمهای دیگر ما، دچار ناتوانی مدیریتاند و از این نظر در حافظهی هواداران این تیمها، تلخیها پررنگتر از خوشیهاست. گردانندگان باشگاههای ما، کامرواییهای مقطعی را به خود نسبت میدهند و اگر تیم در دستانداز شکست و ناکامی افتد همه را جز خود مقصر میدانند! گفتن پرتکرار ضعف مالی هم میشود اسم رمز این مارپیچ سکوت، فرار از پاسخ و انحراف ادراکی. برخی از همین مدیران عادت به خودفریبی داشته و در مراحل حاد به دیگرفریبی نیز مشغولاند! در بزنگاه پاسخ نیز منکر سستی و لغزش فردی میشوند. این را نه از سر تزویر که برای ترس از مخدوش شدن نگاره ابرقهرمانی خویش انجام میدهند و بیم دارند «اتوریته» خودساختهشان کاسته شود. مدیرانی که مانع آگاهی خود و دیگران از ضعفهای جاری میشوند؛ تا آنجا که امکانی برای جبران نمیماند.
کیست نداند برونرفت از چالش، مهارتی بیش از دلربایی رسانهای میخواهد. «هنر و دانایی مدیریتی» میطلبد تا هنرمندانه و عالمانه؛ فرصت را جایگزین تهدید و ضعف را به قوت بدل گرداند. مدیریت، اینچنین معنای اصلش را بازمییابد و میتوان آن را متصف به هنر کرد. وانگهی بالیدن و نازیدن به توان مدیریت با پشتوانه و حمایت فراوان، توفیقی ندارد!
بایگانی رسانهها پر از درونمایههای مرتبط با تیم صنعت نفت است. نشانیها و نشانگان دقیقی از رخدادها و تصمیمها دارند. اشاره به آنها بماند برای چند روزی دیگر که کرکره این دورهی لیگ برتر پایین خواهد آمد. آن روزها مسابقهی حساسی در جریان نیست و میتوان بیدغدغه؛ کاوید و بهنقد همانا هر که را نیشتر زد!
به نظر میرسد دخالت بیرونی و ناتوانی کاربهدستان تیم در مدیریت راهبردنگر و تجربهی اندکشان در تیمداری؛ برهانهایی مهمتر از نزاری مالی این باشگاه باشند. در پایان، پرسشی ساده میتوان پرسید و بررسید که ناظر بر نگرانیهای این روزهای هواداران صنعت نفت باشد و هم از پیشداوریها پرهیز کند.
راهبردها و تدابیر مدیران صنعت نفت آبادان در لیگ برتر جاری چه اندازه برای این تیم سودمند بودهاند؟