شوشان ـ لفته منصوری :
امروز دوست من، دکتر علی بختیارپور تماس گرفت و گفت که دست ۳۰ دخترِ زباله گرد اهوازی را گرفته و به دست رفیق دیگر من، بهزاد شیخی سپرده که برای آنها از محل مسئولیتهای اجتماعی شرکت نفت، کلاس کامپیوتر بگذارند؛ تا کاری آبرومند دستوپا کنند؛ تا ناموس من و تو قامتش را در سطل زباله خم نکند و عرش خدا را به لرزه نیندازد!
این یک قطعه پازل است. این یک ریزنهاد است. این یک بازی دستهجمعی و همکاری مولد و خلاق بین چند نوع نفر اهوازی است.
دیروز دشتِ اول مشاور اجتماعی استاندار خوزستان در ملاثانی رخ داد. دو برادر سعید و حمید حمیدیان مقدم طرحی برای رشد و توسعه ملاثانی به من دادند. طرح را بهدقت خواندم؛ نکات قوت و ضعف آن را استخراج کردم. از من خواستند در جلسهای که با حضور جوانان نخبهی ملاثانی در کتابخانه عمومی شهر تشکیل میشود، حضور پیدا کنم و من به این جلسه رفتم و دیدگاههای شگرف و ارزشمندی را دریافت کردم.
این یک تعامل و همکاری غیر الزامی و داوطلبانه است. این ارتباط غیرمتمرکز، شبکهای، چندجانبه، غیر عمودی و غیر بوروکراتیکِ کنشگران فعال اجتماعی، برای ساختن فردای یک شهر است.
این دو رخداد توسعهای مبتنی بر یک گرامر اجتماعی (دستور زبان اجتماعی) ارتقاءیافتهای هستند که در حین عمل اجتماعی و از طریق مشارکت در پایهایترین سطوح حیات جمعی، مانند همسایگی و هممحلگی و همشهریگری آزموده و آموختهشده و میشوند.
علی بختیارپور و بهزاد شیخی یک تجربه موفق خلق کردند که میتواند تلنگری برای استان خوزستان و کل کشور شود. اگر این قطعه پازلی که این دو نفر ساختند، با دیگر قطعات پازل کنار هم بنشیند و یک اثر هم افزایندهی بزرگ تولید کند، گرامر اجتماعی محلی تعمیم پیدا میکند و تبدیل میشود به گرامر اجتماعی استانی و ملی.
سعید و حمید حمیدیان مقدم یک تجربه موفق حکمرانی شبکهای ساختند. این دو برادر سعی میکنند نخبگان جامعه ملاثانی را متشکل کنند و سپس حکمرانی شبکهای را با همه سختیهایش بهپیش ببرند. آنها میخواهند ائتلاف نامتقارن حاکمیت و جامعه مدنی را تجربه کنند و مسائل ملاثانی را که روی آنها توافق دارند، حل کنند و از حجم بحرانها بکاهند.
من از این دو تجربه یاد میگیرم که در حوزهی «امکانها» و نه حوزهی «آرمانها» حرکت کنم. من یاد میگیرم موفقیتها، دستاوردها و تجربههای جدید جمعی کوچک، موردی و محلی را اگر در ظرفِ یک ساختار شبکهای فعال اجتماعی قرار بدهم؛ تعمیم مییابد و امیدوار میشوم تا ریز نهادها گسترش یابند و در کلان نهادها تأثیر بگذارند و قطعات پازل توسعه به هم متصل شوند. اینجا استراتژی متولد میشود.
بنابراین برای افق گشایی در مسائل اجتماعی استان ما نیاز به شبکهسازی بین نهادهای حرفهای، صنفی، علمی برای کمک به حکومت داریم. این یعنی ائتلاف نامتقارن با حکومت.
برای اینکه تولیدات کوچک جمعی در یک ساختار شبکهای جواب بدهد؛ الزاماتی برای توسعه باید در نظر گرفت.
۱- تشکلیابی و تشکلسازی بهویژه در حوزههای حرفهای و علمی معطوف به مسائل استانی.
۲- مراجعه فعالانه (نه انتظار برای دعوت) از طریق استانداری یا سازمانها و ادارات دولتی برای مشارکت در حل مسائل استانی.
۳- یافتن مسائل مشترک بین دولت و جامعه در آغاز و پرهیز از مواضع یا موضوعات اختلافی.
۴- حفظ صبوری در صورت پسزده شدن، بایکوت شدن یا به بازی نگرفته شدن توسط دستگاههای دولتی.
۵- بازسازی تشکیلاتی در صورت از بین رفتن یا تخریب یا انحلال.
۶- جستجوی همیشگی روزنههای همکاری موفقیتآمیز با دولت.
۷- شبکهسازی با سایر تشکلهای حرفهای و علمی و سیاسی.
۸- اتخاذ رویکرد همدلانه و مسئولانه بهجای منتقدانه یا امتیاز خواهانه.
۹- تغذیه اطلاعاتی دولتمردان و مدیران دستگاههای دولتی با ارائه گزارش / بازخوردهای راهبردی.
۱۰- ذخیرهسازی و اشتراکگذاری تجارب با سایر تشکلها و شکلدهی شبکهی جامعه یادگیرنده در سطوح محلی، شهرستانی و استانی.
به نظر شما چه تدابیر، زمینهها، شرایط و مقدماتی برای توسعهی این استراتژی لازم است که اتخاذ کنیم؟ چگونه میتوانیم شبکهسازی اجتماعی متشکل از نخبگان داوطلب را برای کاهش آسیبهای اجتماعی روستاها، شهرها و استانمان انجام بدهیم؟ چگونه میتوانیم موفقیتهای کوچک محلی خودمان را به کل استان و کشور تعمیم بدهیم؟ چگونه میتوانیم دولت را از نقش مزاحم به نقش تسهیلگر، بسترساز و مشوقپرداز تغییر جهت بدهیم؟
خواهشمند است نظرات خود را به ایمیل اینجانب به نشانی: Laftehmansoori@gmail.com یا به شماره 09163115684 از طریق تلگرام، واتساپ، ایتا، سروش و بله ارسال بفرمایید.
لفته منصوری
مشاور اجتماعی استاندار خوزستان