نقاش، نقاشیاش را از روی زمین برداشت و رو به قیصر امینپور با ناراحتی گفت: اگر شما برای این اثر ارزش قایل بودید این گونه نمیشد که قیصر دوبیتی معروفش را در آن هنگام سرود.
شوشان: سید حبیب
حبیب پور از شاعران کشورمان به مناسبت فرا رسیدن سالروز درگذشت قیصر امین
پور خاطرهای از محمد حسین قانعی درباره یک شعر معروف قیصر نقل کرده است.
این خاطره به شرح زیر است:
در یکی از روزهای آغازین جنگ تحمیلی در
جمع تعدادی از هنرمندان از جمله شادروان دکتر قیصر امین پور شاعر و
نویسنده متعهد و انقلابی در امور تربیتی شهرستان دزفول نشسته بودیم و بوی
رنگ و گواش و پارچههای خطاطی در اتاق پراکنده بود. یکی از هنرمندان مشغول
کشیدن طرحی بود که در آن بال سیمرغی با رنگ آبی و در کنار آن لاله ای به
زیبایی تمام، با رنگ قرمز، نقاشی می شد. او پس از تکمیل نقاشی اش رو به
قیصر کرد و گفت: آیا می شود برای این تصویر شعری بسرایید؟ آخر این طرح یکی
از آن دو بیتی های زیبای شما را می طلبد. قیصر با همان تواضع و ادب همیشگی
و با اندکی شوخی گفت: شعر و مطلب شیر آب نیست که هر موقع دلت خواست باز
کنی و روان شود. باید جرقه ای در ذهن زده شود و اصولأ راز ماندگاری شعر در
همین مسأله نهفته است که تا لطف و مدد الهی و الهامی صورت نگیرد، شعر
ماندگاری نیز آفریده نخواهد شد.
نقاش طرح خود را روی میز گذاشت و هر
یک به کاری مشغول بودیم که ناگهان باد کاغذ نقاشی شده را بر زمین انداخت.
در همان لحظه یکی از بچه ها که در حال گذر بود متوجه نشد و پایش بر روی
نقاشی رفت. نقش کفش و شیارهای پر از خاک، روی لاله و بال سیمرغ نقش بست.
صاحب اثر آن را برداشت و رو به قیصر امین پور و با ناراحتی گفت: اگر شما
برای این اثر ارزش قایل بودید این گونه نمی شد.
قیصر هم که از این حادثه ناراحت شده بود، مکثی کرد و همان جا این دو بیتی معروف خود را فی البداهه بر زبان جاری ساخت که:
مبادا خویشتن را وا گذاریم
امام خویش را تنها گذاریم
ز خون هر شهیدی لاله ای رست
مبادا روی لاله پا گذاریم