ولایت فقیه به عنوان یک هدایت الهی بر جامعه بشری استمرار بخش راه روشن اولیای الهی است که رهایی گر همه ی اعصار بشریت ازگمراهی و کج روی ها به سمت آینده مشخص و مبرهن است. ولایت فقیه به عنوان نقطه ی عطف تاریخ ایران که با ظهور و طلوع خود در قامت اندیشه خمینی کبیر، جغرافیای اندیشه را نه تنها در دنیای اسلام بلکه در جهان دو قطبی آن زمان مقهور قدرت خویش ساخت.
انقلاب اسلامی عرصه ی تجلی ثابت قدمی مردمی مومن به ارزشهای دینی به رهبری مردی فرزانه بود که در نهایت به ایجاد حکومت اسلامی منجر شد که این به مثابه پاداش الهی برای مومنان صادق بود. انقلاب ایران که با ریل گزاری اسلام مبین و سوزن بانی مردان آسمانی در قرنی که عرصه ی جبلان اندیشه های مادی بود با هسته ای الهی و دینی بر قلب مردم ایران نازل گردید و مردم با آغوش باز و از سر اعتقادات قلبی آن را پذیرفته و همراهی کردند. اما بقای انقلاب اسلامی مطابق سنن الهی حاکم بر این جهان قابل تفسیراست و همین بینش است که می تواند ما را در آسیب شناسی انقلاب یاری رساند.
پدیده انقلاب اسلامی در طول زندگانی خویش تا به امروز با افتان و خیزانها و بحرانها و شادکامی های بس زیادی روبرو بوده است که نشان از جوان بودن و سرزندگی و حیات روبه رشد و رهایی جوی این طلیعه الهی است که هر داور منصفی و حتی دشمنان کینه شتری این انقلاب نیز بر آن معترف بوده و صحه می گذارند. ولی نباید این کاستی ها و مشکل ها، ذهن های مشوش را به خیال خامی بیاندازد و حرکت رو به پیشرفت انقلاب نادیده گرفته شود و سخن از ریل گزاری متفاوت از گذشته به میان آید. چرا که ریل حرکتی قطار انقلاب منطبق با خط مستقیم ولایت فقیه که امتداد نور هدایت گر انبیا الهی است، می باشد. در نظام اسلامی صعود و سقوط افراد و پدیده ها به اندازه زاویه و حدفاصلی است که از این منبع لایزال الهی صورت می گیرد، تعریف می شود.
انقلاب اسلامی هر چند به نوبه ی خود پدیده نو و بدیع در بین همه ی انقلابات دنیاست ولی مشابه هر انقلابی برای استمرار زیست انقلابی خود نیازمند اصلاحگری در روشها و ساختارهای موجود خود برای نیل به فلسفه حکومتی خود می باشد. فلسفه حکومت دینی تامین خیر و سعادت افراد جامعه در بعد مادی و معنوی از طریق نشر معارف دینی و اجرای قوانین قران و سنت می باشد.
انقلاب اسلامی ایران در سال 57 درمقابل بهت و حیرت تمامی نظریه پردازان در دوران افول دین و دین داری پا به عرصه حکومت داری گذاشت و حکومتی ایدئولوژیک و خدا محور و مدافع حقوق مردم و حامی پابرهنگان به رهبری امام بنا گردید. ماهیت ایدئولوژیک و وجود عناصری چون معنویت ، رهبری دینی و فرهنگ ظلم ستیز شیعه به عنوان عمود انقلاب ایران به یکباره بر تمامی تئورهای روزگار خط بطلان کشید و افرادی چون تدا اسکاچ پل نظریه پرداز عرصه علوم اجتماعی را به تجدید نظری در اندیشه های خویش وادار نماید.
این نظریه پرداز که بر ناآگاهانه بودن تحولات ، علت بیرونی و ساختارهای جبرآلود را معلول انقلابات می دانست وقتی با محکمات دینی انقلاب ایران مواجهه گردید، مجبور به تغییر بسیاری از اندیشه های خود گردید. جالب است اینگونه اندیشمندان غربی علت العلل انقلاب ایران را بنیان های فرهنگی و ایدئولوژیکی و وجود شبکه های دینی همچون مساجد می دانند، حال پس از 4 دهه ظهور موفقیت آمیز حکومت دینی در عرصه های حکومت داری از اقتصاد تا سیاست، عده ای باوجود شواهد مبین بر جنبه ایدوئولوژیکی این نظام، به این قضیه به عنوان نقیصه نگاه داشته و آن را دشواری توصیف می کنند.
حال آنکه جستاری ساده در نظرات سایر نظریه پردازن همچون میشل فوکو که وی نیز بر برتری ایدولوژیک این نظام به عنوان تفاوت استثنا بخش این انقلاب نسبت به سایر انقلابات اشاره دارد، متوجه می شویم فوکو این نظریه پرداز پست مدرنیسم که با عینک غربی به پاردایم قدرت می نگرد در برابر عظمت انقلاب اسلامی سر تعظیم فرود آورده و وجود روح معنویت با دو بال شهادت و مهدویت را به عنوان عناصر قدرت بخش و استمرار بخش نظام اسلامی اشاره می کند.
این انقلاب دینی همچون حکومتهای دیگر مستثنی از اصلاح گری نیست و به بیان شهید مطهری (ره) اصلاح گری یک روحیه اسلامی است و هر مسلمانی به حکم اینکه مسلمان است خواه ناخواه اصلاح گر یا لااقل طرفدار اصلاح گری است زیرا که اصلاح امور یکی از مصادیق امربه معروف و نهی از منکر می باشد.
شایان ذکرست بر خلاف آموزه های تفکرغرب، از نظر اسلام , انقلاب و اصلاح طلبی مقابل هم تعریف نمی گردد بلکه جنبش اصلاحگری همواره در خدمت انقلابات بوده و نقش تکمله ، تعمیق بخشی و بالندگی را برای انقلاب ها ایفاگر بوده است. پس به ذات این پیش فرض دگراندیشان که اصلاح طلبی فرصتی برای تغیر ریل انقلاب است، حرفی نسنجیده و مغرضی است که به نوعی اجحاف در حق نهضت اصلاح گری در ایران که بزرگ سردمدار آن بحق امام (ره) و اکنون رهبری بزرگوار است، می باشد.
به بیان رهبری عزیز "اساساٌ تئوری انقلاب اسلامی در ذات و جوهر خود به اصلاح امر می کند و اصلاح طلبی در کشور ما یک حقیقت ضروری و لازم است و باید در کشور انجام گیرد. و اصلاحات در کشور ما از سر اضطرار نیست و یک فرضیه است".
البته به نگاه دیگر اهتمام رهبری به عنوان اولین شخص نظام به فرضیه اصلاحات، نشان از اهمیت قائل شدن انقلاب بر اصلاحگری در امور است. انقلابیون همواره مصلحون واقعی بودند و مصلحان متعهد وفادارترین به ارزشهای انقلابی می باشند. اما بطور مصداق می بینیم متاسفانه این فرضیه حتمی ملعبه ای می شود برای ایجاد فتنه زهرآگین 88 برای تخریب انقلاب . مشاهده می گردد در فتنه 88 برخی در قامت اصلاح طلب به چنگ اندازی به چهره معصوم انقلاب مبادرت میکنند و اصلاح طلبی را که باید ترمیم گر نواقص انقلاب باشد وارد بازی براندازنه برای ایجاد تزلزل در نظام کرده و به دنبال ایجاد یک نسخه ضعیف شده و امریکایی نشان از انقلاب به جامعه بین الملل می باشند که ظلم بزرگ در حق اصلاح طلبی است. چرا که اصلاح طلبی نمی تواند در مقابل نظام تعریف گردد و هیچ مصلحی نمیتواند با زیرپاگذاشتن قانون اصلاح گری کند. مثلا خودجوش دعوت کردن به راهپیمایی غیرقانونی که حرفی پاردوکسیال است، نماد آشکار جهل و جنگ با قانون است.
در قسمت دوم این مقاله انشاا..به سایر جنبه های عینی اصلاح گری در کشور ایران اشاره خواهیم کرد.
2- بعد فحش دادن به اصلاح طلبان داخلی را شروع کرده اید تا آتش دامن شما را نگیرد ولی خیلی بی انصافی کرده اید و ناسزا گفتید.
3- باید پاسخ گویید حکومتی که منتقدان را به هر شکل بر نتاید چگونه می تواند خود را اسلاح کند؟