امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
ساعت 16 هفتم اسفندماه سال گذشته ماموران پلیس آگاهی اسلامشهر در جریان جنایتی هولناک در یک باشگاه سوارکاری قرار گرفتند.در ادامه تیمیاز کارآگاهان همراه بازپرس جنایی در محل قتل حاضر شده و با جسد زن میانسالی روبهرو شدند که با ضربههای چاقو به قتل رسیده بود. پیکر نیمه جان دختر مقتول نیز در آن محل قرار داشت که بلافاصله به بیمارستان انتقال یافت.یکی از کارگران باشگاه سوارکاری که موفق به دستگیری قاتل شده بود در تحقیقات گفت: متهم به قتل به نام داود پس از این جنایت با من تماس گرفت که من به او گفتم هیچ اتفاقی نیفتاده و برای حل مشکلتان به باشگاه بیا. وقتی او به باشگاه بازگشت با کمک دیگر کارگران دستگیرش کردیم.با انجام تحقیقات مقدماتی داوود به اداره آگاهی منتقل شد و در جریان بازجوییها با اعتراف به جرم خود گفت: یکسال قبل با دختر مقتول به نام زهرا آشنا شده و همراه خانوادهام به خواستگاری او رفتیم. مادر زهرا از من خواست پولهایم را جمع کنم تا بتوانم با دخترش ازدواج کنم. سه روز قبل مقتول به نام نجیبه با من تماس گرفت و گفت تا وقتی که با زهرا عقد نکردهای به خانه ما نیا، رفت و آمد تو به این خانه باعث مزاحمت برای ما شده است. این حرفها باعث شد به رفتار آنها مشکوک شوم و پس از پرس و جو متوجه شدم زهرا خواستگار دیگری دارد و مادرش موافق ازدواج با او است. روز قبل از جنایت به خانه دختر مورد علاقهام زنگ زدم که نجیبه گفت که زهرا همراه خواستگارش به گردش رفته است. این موضوع مرا عصبانی کرد به خاطر همین روز حادثه به باشگاه سوارکاری رفتم. نجیبه مدعی شد زهرا تا چند روز دیگر با خواستگارش ازدواج میکند و آنها موافق ازدواج دخترشان با من نیستند. این موضوع مرا عصبانی کرد به همین خاطر با کارد چند ضربه به نجیبه و زهرا زده و از محل فرار کردم.پس از دفاعیات متهم و بازسازی صحنه قتل و گزارش پزشکی قانونی در خصوص علت مرگ مقتول و همچنین سلامت روانی متهم به قتل بازپرس پرونده برای داود قرار مجرمیت صادر کرد که با تایید قرار مجرمیت و صدور کیفرخواست پرونده برای محاکمه به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.در ادامه جلسه محاکمه متهم در شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران و به ریاست قاضی اصغرزاده برگزار شد.متهم در این جلسه با قبول اتهام خود گفت: آن روز ساعت دو بعدازظهر بود که کارم را رها کردم و نزد «نجیبه» رفتم تا درباره «زهرا» با او صحبت کنم. پس از اینکه نزد «نجیبه» رفتم، ابتدا با ازدواج مخالفت کرد ولی بعد از اینکه با اصرارهای من مواجه شد، شرط ازدواج را تغییر داد و گفت که اگر 15میلیون تومان پرداخت کنم، اجازه میدهد با «زهرا» ازدواج کنم. اما این شرط درحالی بود که پیش از این قرار 10میلیون تومانی برای ازدواج گذاشته بود.وقتی که شرط 15میلیون تومانی را برای ازدواج با «زهرا» شنیدم عصبانی شدم و با چاقویی که از قبل تهیه کرده بودم سه ضربه به شکم «نجیبه» زدم.پس از آخرین دفاعیات متهم قضات دادگاه برای صدور حکم وارد شور شده و داوود را به قصاص و پرداخت دیه محکوم کردند.با اعتراض متهم حکم مجازات برای رسیدگی به دیوان عالی کشور فرستاده شد که قضات دیوان عالی کشور حکم قصاص و دیه را تایید کردند.