پاسخی به مطلب بازخوانی علمی یک درخواست.....
ایشان می دانند آقای آلبوشوکه در چند دوره حضور خود در کسوت نمایندگی مردم،نشان داده که جویای حقوق شهروندان است
رضا قاسمی - باور کنید فقط در اهواز می توان شاهد چنین داستان هایی بود؛ جایی که نماینده مردم بپرسد و پاسخی نه و کسی جواب دهد و سوالی در میانه نباشد. باور کنید فقط در شهر ما است که می توان خود را علامه ای نشان داد ، مدارکی و عناوینی پر از آب و رنگ را کشان کشان عیان کرد و از هزار راه نرفته گفت و هراسی از نگاه تیز مردمان دانا نداشت.
من چندی است پذیرفته ام در این شهر می توان تا سرحد انفجار کسی را باد کرد و از انفجار نا به هنگام ترسی به دل نداشت، می توان مترسکی را در جایی نشاند و به دستش قلمی داد و در برابرش کاغذی،و او را مدیری برجسته خواند و آب از آب تکان نخواهد خورد، می توان مقاله ای نوشت و بر سر نامش با افتخار عنوان نقد علمی نهاد اما دریغ از روش علمی ...
چندی پیش نماینده ای از شورای شهر اهواز، سید مهدی آلبوشوکه،در پی نگرانی برخی مردم،از شهردار خواست تا پاسخ این نگرانی را بدهد، پاسخ اما داستان دیگری است.
آقای نیک سرشت که اتفاقا عضوی از نهاد شهرداری است ، زحمت پاسخ گویی را بر عهده گرفت،البته پیشتر از او کسان دیگری در ذیل خبر که در سایت شوشان منتشر شده، به ناشناس حرف ها و کامنت هایی را زده بودند،اما ایشان نام خود را انگار به جانشینی از شهردار ، بر سر برگ مقاله نهاده است و همین نیز جای شکر دارد و تقدیر دارد، در شهری که شهردارش لزومی به رفع نگرانی شهروندان نمی بیند.
ایشان که خود را مردی دانا و اهل ذوق می داند، با آغاز مقاله یعنی در همان مرحله نامگذاری راه خویش را از راه نوشته های علمی علیرغم ادعا و عنوان مطلب جدا کرد، گویی با اصرار بر نامی چنین: باز خوانی علمی یک درخواست ؛ می خواهد نگاه تیز منتقدان آگاه را به جای دیگری حواله دهد و یا آبی باشد بر آتش درون.
در جای جای مطلب زخم پیشداوری،کاهنده جان مقال است، وی می نویسد: نگارنده در این نوشتار از جنبه های علمی در صدد نقد گفتار جناب آقای سید مهدی آلبوشوکه بدون موضع گیری های جانبدارانه بر می آید.
گویی وی با خطابه ای چنین، خواسته خیال خواننده را راحت کند، فارغ از آنکه خواننده آگاه به این همه تاکید بر دانش روایی شک می کند، چرا که آگاهان می دانند نقد علمی روشی دارد که "خویش معرف" است ، همان طبله عطار که باید خود ببوید ، و گرنه مشکی که دیگران حکایت کنند ،بویی ندارد به ویژه اگر این دیگران به جز شخص عطار نباشد.
از سوی دیگر آوردن کلمات کلی نویسنده ای دیگر در راس مقاله دلیل اتصاف نوشته ای به صفت علمی نخواهد بود، چرا که مقالات علمی از روشی خاص برخوردارند و جای چنین مقاله هایی البته در فضای رسانه های عمومی نیست و مخاطب چنین مقاله ای نیز کسی دیگر است.
نویسنده در این نوشته به فقر مفرط روش دچار شده و روش شاهدی است که بینش نگارنده را عریان می کند؛ و در این عریانی است که گاه در نوشته ای جان فرشته ای عیان می شود و در نوشته دیگری فقدان چنین جان زیبایی.
از مسایل دیگری که ایشان مطرح کرده؛ موضوع عدم ورود رسانه های عمومی شهر در مسئله مورد مناقشه است، گویی نبود فضای رسانه ای خاصه در این موضوع، فضیلتی است که باید بدان متصف بود، فضیلتی که به زعم وی نماینده شورای اهواز فارغ از آن است؛ چرا که وی در جایی که خبرنگاران و رسانه ها لزومی در مطرح کردن موضوع نمی دیدند ، مسئله اي مطرح کرده، انگار حق نمایندگی مردم کمتر از رسانه ای و خبرنگاری است،با همه احترامی که به این قشر شریف و زحمتکش جامعه می گذاریم.
ایشان توجهی به این موضوع نداشته که رسانه، خالق خبر و ماجرا نیست و تنها منعکس کننده رویداد است، و در اینجا رویداد پرسشی است که نماینده شورا از شهردار پرسیده و به حق ، رسانه ای چون شوشان مبادرت به انتشار آن کرده، و این عین رویداد است.
نکته دیگر آنکه رسانه نباید به جزیی از خبر تبدیل شود بلکه باید آینه ای باشد شفاف تا بتواند ماجرا را به درستی منعکس کند به ویژه اگر به دنبال استانداردهای حرفه ای باشد،آنچنانکه به نظر می رسد شوشان در جستجوی آن است.
ایشان به نمایندگی از جمعیتی صحبت می کند و یا به عبارتی ذهن خوانی می کند که هر کدام تفکر خاصی را دنبال می کنند، حال آنکه همه رسانه ها و خبرنگاران را یک کاسه و تکلیف شان را مشخص کردن؛ جایی در بحثی علمی ندارد .
استفاده از صفات مبهمی، همچون فعال و صاحب رزومه ، از مواردی است که به فقر روش در این مقاله دامن زده، استفاده از صفت مبهم فعال برای شهردار بدون مشخص کردن کیفیت این فعالیت در کجای مناسبات علمی قرار دارد؟! و یا صاحب رزومه بودن ، چه چیزی را برای خواننده مشخص می کند؟ در اساس رزومه و یا سابقه ایشان چه بوده؟ آنچه در متن وجود دارد کمکی برای فهم موضوع نمی کند.
از نکات طنازانه این متن که البته بسیار است؛ اشاره به آینده نیامده سیاسی بازیگران صحنه است، تو گویی آینده سیاسی آمده هم وجود دارد؟! آنچه که هست حال است و آنچه متعلق به بعد از این لحظه، آینده.
در جای دیگری ایشان از نیت آقای آلبوشوکه پرده برداری میکند؛ انگار دانای کلی است که نشسته و بر روی میزش نیت ها را تقسیم می کند و می گوید: با این حساب این گمانه به حقیقت نزدیک تر است که جناب آلبوشوکه از وقوع این مطلب یعنی شرکت آقای شهردار در انتخابات آتی مجلس بسیار ناخرسند است.
گاه کلمات ناخواسته حقیقت چیزی را نشان می دهند، در اینجا نیز نگارنده از وقوع شرکت آقای شهردار سخن رانده، و حقیقت همین است که در نگاه ناظری آگاه شرکت شهردار در انتخابات بیشتر وقوع است و حادثه ای که تلفات آن شهر است و حقوق شهروندی، و این همه نگرانی کسانی است که خواستار پاسخ آقای شهردار هستند، کسانی که نگران استفاده از ظرفیت های خاص شهرداری نه در خدمت مردم، بلکه در راه رسیدن کسی و یا گروهی بر مسندی ویژه هستند ، آن چنانکه تاریخ شهرداری اهواز بیانگر موضوعی است که نمی توان بدون اشاره به آن مطلب را ادامه داد.
در چند دوره گذشته، احدی از شهرداران اهواز با همین نگاه در حدود یک سال و اندی بر مسند شهرداری نشست و تمام فعالیت هایش در راستای رسیدن به صندلی درخشان مجلس بود، ایشان راه رسیدن به آرزویش را در ارایه خدمات مناسب و توسعه متوازن شهری دنبال نکرد، چرا که این راه نتیجه ای برق آسا نمی دهد، وی با طرح موضوع «نهضت آسفالت» که از جمله مشکلات همیشگی این شهر است؛ توانست رای شهروندان اهوازی را در پای صندوق ها از آن حود کند؛ در عوض اما آنچه نصیب شهر شد ؛ آسفالت هایی بود که بدون زیر ساخت های مناسب و یا حتی غیر مناسب، بر روی خاک ریخته شدند تا خیابان ها چندی چهره مرتبی بیابند و آقای شهردار به مراد خود برسد، مرادی که در نهایت بار کجی بود و سرانجامی ناخوش داشت.
نتیجه دیگر فعالیت های باسمه ای شهردار مذکور ، بدهی انبوهی بود که تن لاغر و نحیف شهرداری را دو تا کرد، و این اندکی از آن حکایت تلخ است ، حال آیا نگرانی عضو محترم شورا و مردمی که این پرسش را از وی داشته اند، باز هم نگرانی نامفهومی است؟!
شاید به نظر ،این پرسش نگارنده منطقی باشد، اینکه در لحظه انتخاب شهردار چرا به این موضوع توجهی نشد؟ نکته در این است که هیچ کدام از اعضای شورا همانند نویسنده محترم قدرت نیت خوانی ندارند و در کلام شهردار چیزی که مدلول دالی به نام تخته پرش شهرداری باشد نیز نبوده،مهم تر آنکه آقای شهردار به برنامه هایی که به اعضا اعلام کرده بود هم پایبند نماند چه برسد به آنچه که در میانه قرار نداشت.
نویسنده در چند جای مطلب از گزاره "خود ارجاعی" استفاده کرده است، اما بیشتر گزاره هایی که خود وی به کار برده به هیچ کجا ارجاع نداده است، اکثر احکام ایشان با شاید و باید و اگر و احتمالا آغاز می شود، گزاره هایی که از ذهن نویسنده آغاز می شوند و در همان جا درجا می زنند و هیچ مرجعی در میان نیست تا این گزاره ها را مستند کند:
"شاید با کاندیداتوری ایشان ممکن است کسی دیگر سر کار بیاید که موقعیت فعلی آنان را تغییر دهد و یا هر معادله دیگر منفی یا مثبتی که هر مخاطبی می تواند به ظن خویش یار آن شود؟!"
گذشته از ادبیات غریب متن و جمله فوق، نگارنده در اینجا به سر حد اعجاز رسیده و غیب می گوید! طبیعی است که در نبودن شهردار فعلی کس دیگری به جای ایشان بنشیند، اما مدیر بعدی نیز برای نشستن بر مسند مذکور رای اعضای شورا را نیاز دارد، پس نمایندگان مردم در شورای شهر نگران چیزی که آقای نویسنده مدافع شهردار می گویند نیستند؛ اما اینجا دیگر بحث علم و دانش و علامه بازی نیست، بحث انصاف است و اخلاق.
ایشان خوب می دانند که آقای شهردار در حال حاضر با کدام جماعت مرتبط است! [...] ایشان می دانند آقای آلبوشوکه که اتفاقا از رای دهندگان به آقای موسوی است، تا به حال درخواست شخصی از ایشان نداشته، مهم تر آنکه در چند دوره حضور خود در کسوت نمایندگی مردم،نشان داده که جویای حقوق شهروندان است نه منافع گروهی و شخصی،اما گفتن این مطلب از نویسنده محترم اندکی بعید بود، گیریم که [...]، برادر عزیز انصاف تان را که دیگر [...]
کمی به اطراف شهردار نگاه کنید، به عزیز کرده های ایشان در سازمان عریض و طویل شهرداری، کدام یک از نزدیکان و دوستان آقای آلبوشوکه را در میانه می بینید؟ تمام آنچه گفتید ، باور کنید باعث کدورت نبوده، اما این تکه از مطلب جانم را به درد آورد، با این همه هنوز دل به صفای شما که اهل ذوق و قلم هستید دارم، با خود گفتم: معذورات است شاید،اما یادمان باشد انصاف آدمی در همین انتخاب ها خود را نشان می دهد؛ انشاالله.
لینک مطلب مورد نقد در شوشان :
http://shooshan.ir/fa/news/18253/%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D9%85%DB%8C-%DB%8C%DA%A9-%D8%AF%D8%B1%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%A8%D9%87-%D8%A8%D9%87%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%B4%D9%81%D8%A7%D9%81-%D8%B3%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D8%A7%D9%85%D9%88%D8%B1-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C
حالا کی باید جواب اینهمه سرمایه هدر رفته مردم رو بده/آقایون حداقل از نسخه بدل ها حمایت نکنند تعجبم از[...]
بنام آزادی برعلیه آزادی.سیدخلف بزرگ سادات .پدر سیدخلف مرد بزرگی بود.مرداصیل وبااصالت.باید به این شخص بی اصالت بگویم برو کشکت رابساب.
کتانباف گفت من سرباز انقلاب و آقا هستم.نه قصد استاندار شدن دارم ونه نماینده شدن.او گفت من همین کار فقط بلدم هرجا باری سرزمین افتاده باشد شانه ام را برای کشیدنش پهن کنم.کتانباف مرد خدای است
باور کنید فقط در اهواز می توان شاهد چنین داستان هایی بود؛ جایی که نماینده مردم بپرسد و پاسخی نه و کسی جواب دهد و سوالی در میانه نباشد. باور کنید فقط در شهر ما است که می توان خود را علامه ای نشان داد ، مدارکی و عناوینی پر از آب و رنگ را کشان کشان عیان کرد و از هزار راه نرفته گفت و هراسی از نگاه تیز مردمان دانا نداشت.
.................................................
من چندی است پذیرفته ام در این شهر می توان تا سرحد انفجار کسی را باد کرد و از انفجار نا به هنگام ترسی به دل نداشت، می توان مترسکی را در جایی نشاند و به دستش قلمی داد و در برابرش کاغذی،و او را مدیری برجسته خواند و آب از آب تکان نخواهد خورد، می توان مقاله ای نوشت و بر سر نامش با افتخار عنوان نقد علمی نهاد اما دریغ از روش علمی ...
.....................................................
خیلی بد است کلماتی مثل مترسک و باد کنک و ترکیدن.
من مقاله ی مودبانه نیک سرشت را خواندم .او با احترام با آلبوشوکه گفتمان داشت.اما این آقا خیلی بد حرف میزند.
امید حلالی پست بهت نداد یا آگهی که سوختی.
شوشان رو از بازدید تحریم میکنم
چرا از نقد میترسیم چرا به منتقد فحش میدهیم این همان دردی است که نویسنده گفته اینکه در اهواز چنین است و چنان و شما آقایان فقط حرف نویسنده را مستند کردید
در نوشته من مخاطب توهینی نمیبینم ایشان به نوشته ای که نامش نقد علمی بوده انتقاد داشته انتقادش که درسته فرضا که مخالف ما هم باشه
این بنده خدا کی گفته آقای نیک سرشت آدم بیسواد یا با سوادیه گفته مدعی نقد علمی نشو وقتی داری حرف روزمره سیاسی میزنی ضمنا کی گفته که همه آدم های باسواد حتما نویسندگان خوبی هم هستند
اینو میگم برای روز قیامت
جناب آقای نویسنده مطلب مدافع شهردار اگر طرفدارای شما همینها هستند که دیدیم باید [...] سیاسی رو یک بار دیگرمطالعه بفرمایید
فقط کم مونده مثل [...] کنند
بابا نویسنده که فحشی به کسی نداده تحمل نکردید همین قدار رو و از [...] هم دم میزنید
اصالت متعلق به امام جعفر صادق (ع) است که در مجالسش حتی ملحدین هم توان پرسش و حتی مناظره داشتند
اگر شیعه هسبید خداییش اقایونی که با ادبیات زشت کامنت گذاشتید حلالیت بطلبید
من نه با شهرداری هستم نه با شورا و یا شوشان ، من مخاطب هستم و یکی از مردم که این آقایون مدعی خدمت به اونها هستند اگر خدمت اینه که کمر مردم را با عوارض بشکنید و بعد هم خدای ناکرده....این چند نقطه کار خودم است
اگر نخواهیم اینطوری به ما خدمت کنید باید چه کار کنیم؟!
بابا جان یک سایت در میان خیل سایتهایی که خبرهای ریز و درشت شما رو منتشر میکنند جرِئت کرده ،داره حرف دل مردم رو میزنه شما چطونه که اینطوری داغ کردید.
شوشان بهت تبریک میگم و خواهش میکنم همین مسیر رو ادامه بدهید خسته شدیم از بسکه خبرهای الکی و فعالیت های بی محتوا رو به خوردمون دادند
تا یادم نرفته هم بگم به خدا قسم من هم اون مطلب رو خوندم هم این مطلب رو و به نظرم از روی نوشته اگر باید به کسی استاد گفت اون آقای قاسمی خواهد بود،اگر کسی منصف باشه غیر از این نخواهد گفت به ایشان هم بابت قدرت قلم و منطقشون تبریک میگم چون من کارشناس ادبیات هستم و قلم ایشون رو تا سرحد استادی میدونم و فقط غبطه خوردم که کاش خدا به من هم چنین قدرت قلمی میداد.
کسانی باید [...] که یک روز با این ویک روز جای مقابلش هستند نه شما که ارزش قلمتان رو [...] و البته سایت شوشان که دارد ما مردم را امیدوار می کند به خصوص ما کارکنان شهرداری را که خداییش غناق گرفتیم از بسکه دیدیم ولال بودیم امیدوارم خدا هم شما هم سایت شوشان ومسئولينش را حفظ كند باور کنید راهتون کاملن درسته فقط نوشته ها مدافع رو بخون و ببینید که به قول جناب قاسمی در حال [...] هستند
[...] جواب مردم رو بده [...]
الله مع الصابرین
این همه حرفایی که زدید جوای سوال اساسی ایشون نیست:
حال آیا نگرانی عضو محترم شورا و مردمی که این پرسش را از وی داشته اند، باز هم نگرانی نامفهومی است؟!
من این وسط دارم نگاه میکنم طرفداران کامنت گذار نتونستند جواب منطقی به ایشون بدهند اما فکر نمی کنم مهم باشد چون ایشون کار درست رو کرده نباید نگران باشه
فکر کنم یه آقایی گفته این اسم نویسنده نیست خب با این ادبیات شما طبیعیه اگر اسم خودش رو نگذاشته باشد چون فکر کنم اگر دست این آقایون بهش برسه [...] دومن اصلن لزومی نبود به نظرم اسم نویسنده باشد یا نباشد و یا حتی مستعار باشد ما در فرهنگی بزرگ شدیم که امام به ما یاد داد به حرف نگاه کن نه به گوینده اگر دروغی گفته با مدرک رسواش کنید اما اگر [...]
آقای قاسمی من کارمند همین [...] هستم و شهادت میدهم [...] همه حرفات درسته امیدوارم خداوند این شهادت ما رو در آن دنیا قبول کند چون کار دیگه ای از دستمون برنمیاد
همه کامنتهای آقایون رو جمع کنی به اندازه این جمله مطلبت قابلیت ندارند:
آسفالت هایی بود که بدون زیر ساخت های مناسب و یا حتی غیر مناسب، بر روی خاک ریخته شدند تا خیابان ها چندی چهره مرتبی بیابند و آقای شهردار به مراد خود برسد، مرادی که در نهایت بار کجی بود و سرانجامی ناخوش داشت.
من بازنشسته شهرداری هستم و این شهردار رو خوب میشناسم و عاقبتش رو هم یادم هست عاقبت کسایی که فقط دم از خدمت میزنند اما دعا میکنم سید خلف اینطوری نباشه اما باز هم میگم ای ول داری ولک