ادوارد شواردنادزه" وزیر خارجه امپراطوری شوروی سابق در سن 88 سالگی درگذشت...این خبر قاعدتا نباید برای من و ملت ما خبر تاثرانگیزی باشد.
نویسنده:دکتر علیرضا مخبر دزفولی
ادوارد شواردنادزه وزیر خارجه امپراطوری شوروی سابق در سن 88 سالگی درگذشت...
این خبر قاعدتا نباید برای من و ملت ما خبر تاثرانگیزی باشد.
پیرمردی کمونیست مُرد ! چه ارتباطی به ما دارد ؟!
اما خیلی ها وقتی شنیدند ادوارد شوارد نادزه رهبر اسبق گرجستان (که او هم اسیر انقلاب های مخملی غرب شد) درگذشته است شاید مثل من گفته باشند آخی !
این تاسف نه برای او که برای یادآوری خاطره ای نوستالژیک در ذهن ملت ماست.
خاطره ای پیچیده در زرورقی از اقتدار و مظلومیت !
مظلومیت ملتی که یک تنه در برابر دنیای استکبار، 8 سال تمام سینه سپر کرده و ناجوانمردانه زخم خورده بود و مجامع بین المللی که لبخندی بر لب، سکوت کرده بودند،سکوت مرگ،سکوتی به دور از شرافت انسانی...
و مردی عباپوش که از درون خانه ای محقر دنیای استکبار را تحقیر کرد و نماد عزت اسلام و جهان اسلام شد.
وقتی حدود 50 روز بعد از پیام عجیبش به گورباچف رهبر وقت شوروی سابق، وزیرخارجه ابرقدرت شرق در یازدهم دی ماه 1367 وارد محله جماران شد تا به دیدار سیاست مدارترین عارف جهان و یا شاید عارف ترین سیاست مدار جهان برود هیچ کس گمان نمی کرد آن صحنه باشکوه برای همیشه در تاریخ بماند.
وزیرخارجه شوروی با تصوری از دیدارهای بی شمارش با سران کشورهای جهان و خصوصا سران بعضی کشورهای مثلا اسلامی که سنگ توالت شان از طلا است ! وارد جماران شد و ناگهان با خانه ای محقر و مردی این بار حتی بدون عبا و عمامه و با قبایی مشحون از مرحمت کبریا و عرق چینی، گوشه بر سحاب زده، مواجه شد که حتی به او هنگام ورود نگاه نکرد !
روی کاناپه نشست و ملافه ای شاید شوشتری بر روی پاهایش و سر به زیر افکند...
و بیچاره وزیرخارجه ابرقدرت شوروی داشت پیام گورباچف را می خواند که امام بت شکن لحظه ای سر به بالا آوردند و فرمودند:" به ایشان (گورباچف) بگویید که من می خواستم جلوی شما یک فضای بزرگ تری باز کنم !
من می خواستم دریچه ای به دنیای بزرگ، یعنی دنیای بعد از مرگ که دنیای جاوید است را برای آقای گورباچف باز نمایم و محوراصلی پیام من آن بود. امیدوارم بار دیگر ایشان در این زمینه تلاش نمایند..."،
وبلافاصله برخاستند و دوباره بی اعتنا به او که مظهر یکی از بزرگ ترین قدرت های مادی بود، اتاق محقرشان را ترک کردند و شواردنادزه تا دقایقی مات و مبهوت نظاره گر این صحنه بی نظیر بودند.
نظاره گر اقتدار مردی به خدا پیوسته، که قدرت های مادی در نظرش هیچ هیچ بودند،مردی که قرن ها باید بگذرد تا عظمت شخصیتش بر ناقصان ظلمت خاک هویدا شود.
آری آن حسرت از مرگ شواردنادزه ،نه برای درگذشت یک سیاست مدار کمونیست، که دریغی بر یادآوری خاطره مردی بود که ساده زیستی را با ابهت،فریاد را با نجابت،سیاست را با صداقت و درایت را با صراحت توأمان داشت و این چنین بود که نام خمینی برای همیشه در تاریخ ماندگار شد...
www.dralirezamokhber.blogfa.com