امیدحلالی
دهه هفتاد در میانه بود که یکی از دوستان به نام دکتر اکبر طالبی خوزستانی الاصل به خوزستان آمد. وی حدود 9 زبان زنده دنیا از قبیل آلمانی و فرانسه و اسپانیولی و عربی و... را می دانست و گویا در امریکای لاتین مشاور دانیل اورتگا بود. وی با خود تفکر ngo.s را وارد خوزستان کرد و بسیار تلاش کرد تا تشکل های محیط زیستی و سبز در استان شکل بگیرند - مراد سبز طبیعت و محیط زیست است - اکبر طالبی فردی جهان وطن و آرمان خواه و بوم گرا بود. از اندیشه ای که طالبی برای نخستین بار در خوزستان آن را طرح و نمایندگی می کرد متاسفانه سیاسیون وقت سو استفاده کردند چرا که اندیشه اش محمل همکاری جمعی مردمی بود و باب دندان سیاسی کاران که هر انگیزشی را به ابتذال می کشانند
یادم می آید روزی دکتر طالبی گروهی 30 نفره از دوستان را به منطقه ای حدودای چنیبه دعوت کرد که در آنجا تعدادی درخت را سوزانیده بودند و او از این باب حال خوشی نداشت و غم بار و اندوهگین بود.
در کنار همه خاطرات و فعالیت ها در طلیعه پا گرفتن بحث انتقال آب از سرشاخه های کارون - سال 81- از من درخواست کرد که تعدادی از دوستان و نخبگان را جمع کنم و امکانات پخش ویدیویی را فراهم کنم. در یکی از اتاق های نشریه وسایل را فراهم کردم و میهمانان را دعوت نمودم. اکبر طالبی تحفه ای برای ما آورده بود. فیلم مستندی به زبان اصلی که زحمت ترجمه اش با این عضو انجمن مهندسان بدون مرز بود درباره حفاظت از "رودخانه بزرگ میکونگ" در آسیای شرقی که از چین، تایلند و کامبوج و ویتنام و لائوس می گذرد و فیلم اهتمام جمعی ملت ها و دولت ها برای پالایش و حفاظت از رودخانه را نشان می داد. طالبی یکی از جهانی ترین خوزستانی های روزگار، آن روز بر ضرورت حفاظت مردمی از رودخانه و منابع تجدیدناپذیر آب شرب و آب های زیر زمینی و تالاب ها سخن گفت و به کرات تاکید کرد که :
"ارزش یک متر تالاب در خوزستان از یک حلقه چاه نفت به کرات بالاتر است"
"حیات طبیعت وابسته به تالاب هاست" و ....
شاید آن روز نخبگان ارزش این حرف مردی که لهجه ها و زبان های عجیب و غریب و تک به تک مناسک آیینی امریکای لاتین را می دانست، درک نمی کردند اما امروز حرف ها و نظریات این مرد عجیب در خوزستان به اثبات رسیده است.
اما صورت مساله ریزگردها مشخص است :
علاوه بر منشاء بیرونی ریزگردها آنچه منشاء تالابی دارد آن است که برای استحصال نفت به ناچار تالاب ها را خشک کرده اند و بین تالاب هور الهویزه -در خاک ایران - و هور العظیم - بخش گسترده تر تالاب در خاک عراق - دایک و دیوار حایل کشیده اند و با خارج کردن محیط زیست از مدار طبیعی جامعه را
به چنین بلیه ای وچار ساخته اند.
جنگ علیه تالاب ها برای استخراج انرژی فسیلی، سد سازی در بالادست و ندادن حق آبه یا هر دلیل دیگر جنگ علیه جامعه بومی و در سطحی دیگر علیه بشریت است و هیچ دلیل و توجیه و نظریه ای که منجر به خشکاندن تالاب ها می شود مقبول نیست و مستوجب پیگیری قضایی و مجازات سنگین است. اگر جنگ علیه یک نسل است اما چنین اقدامات نابخردانه ای اقدام علیه بشریت و نسل های بی سرنوشت و بد سرنوشت و سلامت به خطر افتاده مردمان در بازه ای طولانی ست.
ختم کلام انکه اگر در صرف و مطلق معنای توسعه صنعت، کشاورزی، فرهنگ و ... هر یک جداگانه لحاظ می شوند و بدون ارتباط به هم اما در توسعه متوازن کل این حوزه ها به شکل متمم و مکمل و در ارتباط ارگانیک با هم رصد می شوند و برای آنها برنامه ریزی می گردد که فعلن چنین نقیصه ای در نسخه نویسی های ملی ما وجود دارد و با این شرایط تقاص همه کم کاری ها را محیط زیست می پردازد که زبانی برای دفاع از خود ندارد و البته وقوع چنین پدیده هایی مانند ریزگردها را می بایست به عنوان اشاراتی بر استغاثه زمین شنید و باور کرد.