اینستاگرام شوشان
شوشان تولبار
آخرین اخبار
اینستاگرام شوشان
شوشان تولبار
کد خبر: ۲۴۶۲۲
تاریخ انتشار: ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۵:۳۴

وقتی وارد خانه می شوی، اولین چیزی که تو جهت را به خود جلب می کند، انبوه دارویی است که دور تا دور میزی را گرفته که گوشه ای از اتاق پذیرایی را اشغال کرده است.

مدت اندکی بود که از بیمارستان مرخص شده بود. این اواخر هر شب به دیدنش می رفتم ، چرا که تنها زندگی می کرد. طبق معمول هرشب ، بعد از در زدن وارد خانه شدم و یا الله گفتم. روی تختخوابی که روبروی در قرار داشت، یعنی جای همیشگی اش، نبود. بلندتر گفتم یاالله، بازهم جوابی نشنیدم ، نگاهی به آشپزخانه و سپس به سمت اطاق هایی که معمولا در آن ها بسته بود، انداختم ، ولی نبود. در حالیکه سرم را می چرخاندم ، سفیدی دستش نظرم را جلب کرد، پشت میز افتاده بود، سراسیمه دویدم به زحمت توانستم او را از پشت میز بیرون بکشم. چند سیلی به صورتش زدم، تکان نخورد، قفسه ی سینه اش را فشار دادم، فایده ای نکرد، با اورژانس تمام گرفتم. نبضش نمی زد، گوشم را به سینه اش چسباندم، به نظرم می آمد قلبش خیلی ضعیف کار می کند، برای چندمین بار صدایش کردم اما انگار به خواب عمیقی فرو رفته.

سرهنگ عبدالرضا قلاوند، جانبازی که قلبش، نه بهتر بگویم جانش را فدای میهن اسلامی کرد، قلبش فقط پانزده درصد سالم بود که البته همان پانزده درصد هم دچار مشکل بود. سال شصت و پنج در جبهه ی اروند کنار مجروح و شیمیایی شده بود. او که برخلاف خیلی های دیگر که حتی رنگ جبهه و جنگ را ندیده اند ولی استفاده های فراوانی از بنیاد شهید و امور ایثارگران می کنند، راضی نمی شد از حداقل ها استفاده کند و به قول خودش بیمه ی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بود، پس از بیست و شش سال تحمل دردهایی که یادگار ترکش ها و عوامل شیمیایی در بدنش بود، سرانجام در اواخر اسفندماه نود و یک و در شبی که استان شهید پرورمان خوزستان، میزبان هفتاد و سه لاله ی تفحص شده بود، به استقبال هم رزمان شهیدش رفت و به آن ها ملحق شد. روحش شاد – آری ، آن شب، شبی بود که تا سحر در فراقش اشک ریختم.

نکته اینجاست ، به راستی بنیاد شهید و امور ایثارگران نمی تواند توجه بیشتری به قلاوندها نموده تا در دو رنج را کمتر احسای کنند؟ 

نام:
ایمیل:
* نظر:
اینستاگرام شوشان
شوشان تولبار