طرفداران احمدینژاد ناگزیر هستند با تندکردن فضا، بخش معتدل اصولگرا را در شرایطی قرار دهند که ناگزیر از همراهی آنها و تندادن به ائتلاف با جبهه پایداری بهعنوان حامیان تندروی شیوههای احمدینژادی شوند.
حامد طبیبی
تا جایی که به اصلاحطلبان مربوط است، همچنان به همگرایی بهعنوان اصلیترین عامل پیروزی این جریان سیاسی مینگرند. شورای مشاوران رئیسجمهور دوران اصلاحات و سایر شوراهای مشورتی و نمایندگان احزاب و تشکلهای اصلاحطلب، شرایط اجماع در مواجهه با پدیدههای سیاسی کشور را فراهم کردهاند و تلاش میشود خلاف این مسیر عمل نشود. انتخابات هم یکی از این پدیدههاست و بهتدریج، فضای انتخابات مجلس دهم و خبرگان پنجم، کشور را فرا خواهد گرفت.
محمد کیانوشراد، استاد علوم سیاسی و نماینده اصلاحطلب اهواز در مجلس ششم در گفتوگو با «شرق»، به برخی مسائل مطرحشده پیرامون ایجاد محدودیت برای اصلاحطلبان در انتخابات پیشرو پاسخ داد که در ادامه میآید.
هرچه به آغاز نیمه دوم سال نزدیک میشویم سخنگفتن از دغدغههای انتخاباتی میان فعالان سیاسی بیشتر خواهد شد. به نظر میرسد دغدغه اجماع میان اصلاحطلبان بهنسبت گذشته تا حد زیادی مرتفع شده و بیشتر موانع بیرونی، ذهن آنها را به خود مشغول کرده است. پیشفرضشدن مسئله اجماع، واقعی است یا حدس میزنید اختلافاتی هم بروز کند؟
انتخابات ریاستجمهوری سال ٩٢ و موفقیتی که حاصل شد، این برداشت واقعی که عقلانیت و ائتلاف میتواند عامل موفقیت باشد را میان اصلاحطلبان تقویت کرد. صرفنظر از حواشی مربوط به انتخابات در ادوار گذشته، گاهی اشتباه یک جناح عملا عامل موفقیت و امتیاز برای رقیب شده است. بدینترتیب اشتباه اصولگرایان گاه به پیروزی اصلاحطلبان و بالعکس کمک کرده است. بدیهی است عالم سیاست عالم تزاحم و کشاکش بر سر منافع عینی درخصوص پاداشهایی است که افراد انتظار دریافت آن را دارند.
از هماکنون کموبیش این احساس وجود دارد افرادی که در ستادهای آقای روحانی فعال بودهاند بهعنوان بخشی از جریان کلی اعتدالگرا و اصلاحطلب، راه متفاوتی را از جریان اصلی اصلاحات با رهبری رئیسجمهور دوران اصلاحات طی کنند. البته ورود دولت به انتخابات به مصلحت دولت نیست و مهمترین وظیفه آنها حتی در صورت عدم موفقیت، اجرای انتخابات مبتنی بر مر قانون و رایزنی بهمنظور جلوگیری از ورود فراقانونی دستگاههای دیگر است. این مهم با انتخاب صحیح هیأتهای اجرائی و نظارت بر استانداران و فرمانداران میتواند تحقق پیدا کند.
درعینحال دولت درصورت ایفای کارکرد مثبت دستگاههای اجرائی خصوصا در استانها میتواند شرایطی را فراهم آورد که طیفهای سیاسی همسو و حامی دولت با اقبال عمومی مواجه شوند. دولت در این جهت ظاهرا با خوشبینی و انعطاف بیشازحد برخورد کرده است اما این هم مشکلساز نیست. اگر جریان هواداران دولت با مجموعه طیف اصلاحطلبان در یک تعامل منطقی به سر ببرند، میتواند این امید را ایجاد کند که اصلاحطلبان از یک همبستگی منسجم منتج به نتیجه برخوردار شوند اما هرگونه مسیر دیگری، کار را با مشکلاتی مواجه خواهد کرد.
منظورم از سؤال، صرفا اصلاحطلبان بود و عنصر دولت یا حامیان غیراصلاحطلب آن، مدنظر من نیست. اگر نظر رهبران شناختهشده گفتمان اصلاحطلبی امروز برای همه طیفهای درونی قابلپذیرش باشد، آنگاه همان دغدغه مسائل نظارتی و اجرائی انتخابات باقی میماند.
در اینکه نحوه مدیریت و راهبری مجموعه اصلاحطلبان به چه شیوه و مکانیسمی انجام شود، البته میان اصلاحطلبان همچنان گفتوگوهایی در جریان است اما من تصور میکنم در آینده با نزدیکترشدن انتخابات، در شهرهای بزرگ ما قادر خواهیم بود فهرستهای مشترک مورداجماع ارائه دهیم. اما نباید از این نکته غافل شد که در صورت شکلگیری جریان موسوم به هواداران دولت و حضور مستقلانه آنها از یک سو و شکلگیری جریانهای دیگر که تلاش میکنند خود را اصلاحطلب معرفی کنند اما چندان در چارچوبهای متعارف و شناختهشدهای که امروز پیرامون رئیسجمهور اصلاحات که با عنوان شورای مشاورین و شورای راهبردی مطرح است، قرار ندارند، شرایط ممکن است آنطورکه شما مطرح میکنید پیش نرود.
تشخیص برند واقعی از برند تقلبی، برای مردم و حامیان اصلاحات بسیار ساده شده است؛ ضمن اینکه موضعگیری اصلاحطلبان شناختهشده و مورداعتماد مردم در مورد جریانات غیرواقعی، به نظر کافی خواهد بود.
در طیف حامیان دولت، احتمال اینکه با سه فهرست انتخاباتی مواجه باشیم، وجود دارد. در نتیجه بدون آنکه بخواهم با بدبینی به گفتوگوهای درون تشکیلاتی نگاه کنم، اما خوشبینی بیشازحد هم میتواند اشتباه در شیوههای عملی انتخاباتی را رقم بزند. تحقق این اشتباه میتواند بهعنوان برگ برنده برای طرف مقابل موردارزیابی قرار بگیرد.
هدف اصلاحطلبان کمک به تداوم اصلاحطلبی با ابزارهای مختلف است که دولت روحانی هم تا حدی در این مسیر حرکت میکند. مجلس دهم در دورهای شکل میگیرد که تندروی و ادبیات آن بیش از همیشه موردانتقاد است و هدف بخشی از نیروهای سیاسی کشور، شکلگیری مجلسی برای تداوم اصلاح شیوههای غلط هشت سال دولت قبل عنوان میشود. با این تحلیلی که ارائه کردید، باید تحقق این هدف را دشوار ارزیابی کنیم؟
خیر. نگاه من بیشتر زدودن خوشبینی مفرط و آسیبزاست. نباید کار را تمامشده فرض کرد. در مجموع به اعتقاد من با توجه به فضای عمومی که در کشور شاهد آن هستیم، تصور میکنم مجموعه حامیان دولت در مجلس آینده شکل خواهد گرفت اما تا چه حد با توجه به مکانیسمهای توافق درونی و تضییقات بیرونی میتوانند مجلسی منسجم و قوی شکل دهند، این را میتوان با تأمل موردبحث قرار داد.
اخیرا یکی از چهرههای طیف پایداری که با ادبیات خاص شناخته میشود اعلام کرده بود اصلاحطلبان خط قرمز شورای نگهبان هستند که واکنشهای گستردهای در پی داشت. حتی سخنگوی شورای نگهبان هم به گفتههای این فرد پاسخ داد. نظر شما در اینباره چیست؟
طرفداران احمدینژاد ناگزیر هستند با تندکردن فضا، بخش معتدل اصولگرا را در شرایطی قرار دهند که ناگزیر از همراهی آنها و تندادن به ائتلاف با جبهه پایداری بهعنوان حامیان تندروی شیوههای احمدینژادی شوند. اما به اعتقاد من عقلای اصولگرا میدانند مؤمن دو بار از یک سوراخ گزیده نخواهد شد.
رجوع اصولگرایان به طیف حامی احمدینژاد به این معنا است که این بار خود را در معرض تیر خلاصخوردن از سوی این طیف قرار دهند. این جریان درصورتیکه بخواهند به حامیان احمدینژاد رجوع کنند -که بهعنوان نماد دولت غیرسازنده در تاریخ معاصر ایران از آن میتوان نام برد- در واقع خود را در معرض آسیب جدی قرار دادهاند. آنها باید با شهامت و با تغییر در برخی مبانی فلسفه سیاسی بتوانند راه خودشان را از جریان احمدینژاد جدا کنند؛ این بخشی از ماجراست.
چرا طیف پایداری که همچنان از احمدینژاد حمایت میکنند و روی دیگر سکه حامیان وی هستند، برخلاف فضای کلی کشور که نوعی آرامش در اظهارنظر نیروهای سیاسی با سابقه در آن فراگیر شده است، عمل میکنند؟
با وجود اینکه همچنان در برخورد با برخی رهبران و چهرههای اصلی اصلاحطلب تغییر چندانی دیده نمیشود، اما برخی اصولگرایان درصدد جبران موضعگیری تند در قبال اصلاحطلبان هستند تا به ایجاد فضای باز در کشور کمک کنند. نکته مهم این است که اگرچه این رویکرد احتمالی خوشایند جریان اصلاحطلب نخواهد بود و همچنان نسبت به محدودیتها انتقاد دارد اما اصلاحطلبان هم باید با هوشمندی و درک شرایط فعلی و با تحلیلی مبتنی بر نگاه تاریخی به حوادث پیرامون خود، موضع هوشمندانه و واقعبینانهای اتخاذ کنند تا دولت بتواند با مجلس توانمند، که درک درستی از منافع و نیازهای ملی دارد، کشور را از این مقطع عبور دهد.
اشاره کردید طیفی از اصولگرایان اظهارنظرهای تند و غیرسازنده را کنار گذاشتهاند. بههرحال تنشهایی که ناشی از رفتارهای مخرب احمدینژادی بود، هوشمندانه کاهش پیدا کرده است. در انتخابات ریاستجمهوری یازدهم، مقام معظم رهبری از همه افراد دعوت به شرکت در انتخابات کردند و فضای قابلقبولی ایجاد شد. جریان تندرو تا چه زمانی فضا در اختیار خواهد داشت تا برخلاف فضای عمومی کشور عمل کند؟
پایداریها میدانند با تندترشدن فضا امکان مانور بشتری در طیف اصولگرا خواهند داشت. از سوی دیگر اصولگرایان هم میدانند مشکل اصلی آنها در رقابت، اصلاحطلبان هستند و بهلحاظ ابزاری، نیروهای پابهکار جبهه پایداری بهعنوان فرصت نیز برای اصولگرایان ارزیابی میشوند. درواقع اصولگرایان سنتی با دست میرانند و با پا پیش میکشند تا از ظرفیت پایداری استفاده کنند. این تناقضی است که دورن اصولگرایان وجود دارد و فائقآمدن به آن نیز کار چندان سادهای برای رهبران این طیف نخواهد بود، چون اصولگرایان سنتی هم بعضا همان اشتباه پایداریها را تکرار میکنند و همچنان، مشکل اصلی را اصلاحطلبان میدانند و بهاینترتیب احتمال ائتلاف این دو جریان وجود دارد؛ اما همانطور که اشاره شد رجوع مجدد اصولگرایان به این شیوه، یعنی تندادن به فردی مانند احمدینژاد. آنها سال ٨٤ هم فکر میکردند با هر روشی و هر کاندیدایی که مانع رأیآوردن اصلاحطلبان شود، برد کردهاند، اما در سال ٩٢، نتیجه آن را هم برای کشور و هم سرنوشت سیاسی خودشان دیدند.
اساسا چرا باید یک جریان رقیب، رقیب خود را به رد صلاحیت تهدید کند. این در کجای رقابتهای سیاسی دنیا تعریف شده است؟
این امر عجیب و تازهای نیست. تازمانیکه فصل ممیز مردمسالاران با غیرمردمسالاران، قبول حاکمیت رأی مردم و حاکمدانستن واقعی رأی مردم باشد، این اتفاق رخ میدهد. اصلیترین مشکل بخشی از اصولگرایان این است که به رأی مردم از باب مماشات و ضرورت یا به شیوهای تزئینی برای پیگیری برخی اهداف خود مینگرند. این مشکل حتی در میان بخشی از اصلاحطلبان هم وجود دارد و شکلگیری بخشی از اختلاف در گذشته در این طیف هم گاهی از وجود چنین نگاهی برمیخیزد؛ اما بههرحال اصولگرایان تا تکلیف خودشان را با رای مردم به شکل واقعی مشخص نکنند، همچنان دچار این مشکل خواهند بود که در هنگامه رقابت نه بهعنوان ابزار که بهعنوان حق مشروع استفاده کنند. در همه جای دنیا رأی واقعا متعلق به آحاد مردم است و رقابتها بر این اساس شکل میگیرد؛ البته در همهجا برخی دخالتها متداول است، اما شیوه آن در کشوری مثل آمریکا با نگرش به انتخابات توسط برخی جریانات فکری اصولگرا ماهیتا متفاوت است.
مشکل اصلی طیف اصولگرا همچنان به قوت خود باقی است و اصولگرایان هم در گفتوگوهای درونگفتمانی خود به این نکته دست یافتهاند در صورت برگزاری انتخابات با رعایت همه نرمهای قانونی، به احتمال بسیار بالا، رأی اکثریت را کسب نمیکنند. بههمیندلیل، همواره نسبت به بهرهگیری از رانتهای سیاسی بهصورت آشکار و پنهان اشتیاق نشان میدهند. اگر آنها نگاه سیاسی خود را بهروز کنند، با تأکید بر همان ماهیت اصولگرا هم میتوانند به رقابت بپردازند، اما چون این اتفاق نیفتاده است، همواره نگران نتیجه انتخابات هستند.
شورای نگهبان در دوره فعلی هم در معرض مباحث سیاسی قرار خواهد داشت. در دورههای گذشته، مواردی داشتهایم که دو شب مانده به انتخابات اعلام کردهاند صلاحیت فلان نامزد بالاخره احراز شد، اما آن کاندیدا عملا انتخابات را از دست داده است. بهترین روش برای جلوگیری از تکرار این مسائل چیست؟
شورای نگهبان همواره بر صحیح عملکردن و موضعگیریهای مطابق قانون اصرار کرده است. در انتخابات مجلس هفتم که برخی نمایندگان مجلس ششم و تعدادی از شخصیتهای اصلاحطلب رد صلاحیت شدند، موضع شورای نگهبان این بود که فردی را بهدلیل سیاسی و جناحی رد صلاحیت نکرده است. امروز پاسخدادن سخنگوی شورای نگهبان به نماینده طیف پایداری درباره نبودن نگاه سیاسی در این شورا را مثبت ارزیابی میکنیم، اما حتما برای عملیشدن، باید منتظر فرصت بررسی صلاحیتها بود. ما معتقدیم «احراز صلاحیت» اگر بهصورت «احراز شرایط ذکرشده در قانون»، یعنی استعلام مراجع چهارگانه صورت گیرد و تفسیر کشدار از عدم احراز صورت نگیرد، میتوان یک گام به جلو برداشت. براساس مصوبه مجلس و آنچه مجمع تشخیص مصلحت تأیید کرد مراجع چهارگانه باید درباره وضعیت نامزدها نظر دهند. توجه داشته باشیم هیچیک از اصلاحطلبان نگفتهاند یک فرد دزد و جنایتکار یا چهرهای که پرونده فساد مالی و اخلاقی دارد، تأیید صلاحیت شود؛ اما ابتداییترین اصل حقوقی نزد همه ملت «برائت» افراد است. اگر نظر مراجع چهارگانه ملاک عمل قرار داده شود و اگر میخواهیم شرایط موجود بهگونهای رقم نخورد که عملا انتخابات به حالت دومرحلهای، یعنی یک مرحله بررسی صلاحیتها و دیگری روز اخذ آرا تبدیل شود، باید اصل مشخص قانون اساسی یعنی «اصل بر برائت است» را ملاک عمل قرار دهیم. برای سپردن مسئولیت نمایندگی به افراد، بهترین تضمین همان شرایط مطرحشده در قانون است. در صورت پذیرفتن چنین امری، میتوان با آسودگی به ادامه روند روبهبهبود انتخابات در جامعه ایران نگریست.
یکی از پیشنهادات موجود این است که اصلاحطلبان با توجه به گستردگی نیروهای کارآمد و شناختهشده، بیشتر از «ژنرالها» که سابقه وزارت، معاونت رئیسجمهور و بعضا حضور در سه، چهار دوره مجلس را در کارنامه دارند، استفاده کنند. این مسئله حساسیتها را هم کاهش خواهد داد و مجلس قدرتمندی شکل میدهد. نظر شما درباره این ایده چیست؟
قطعا استفاده از هر روشی که بتواند اصل جریان اصلاحات را زنده نگه دارد در اولویت است. ما حتما باید به اهداف بنگریم نه افراد و حتما باید از روشهایی استفاده کنیم که تنش را -حتی اگر بهدلیل سوءتفاهم برخی جریانها ایجاد شده باشد- کاهش دهد. اصلاحطلبان از روشهایی استفاده میکنند که از رویاروییهای آشتیناپذیر میان اصلاحطلبان و ساختار رسمی و اصلاحطلبان و اصولگرایان دوری کند. همانطور که پیشتر اشاره کردم، ما نیازمند این هستیم تا با نگاهی به آسیبشناسی گذشته و نوعی آیندهنگری، وضعیت حال خود را در بستری اینچنین تبیین و مواضعی اتخاذ کنیم که در آینده و هنگام ارزیابی، خود را متهم به تندروی یا کندروی نکنیم. میتوان با تأمل بیشتر در واقعیتها، موضعی را انتخاب کرد که ما را یک گام دیگر به جلو سوق دهد.
رایزنی با شورای نگهبان توسط چهرههای شناختهشده کشور و خود نامزدها، چقدر میتواند در تغییر موضع نهاد ناظر بر انتخابات مؤثر باشد؟
واقعیت این است که مطابق قانون اساسی صرفا مسئولیت نظارت بر انتخابات برعهده شورای نگهبان است اما مفهوم نظارت قابلتفسیر است. در شرایط فعلی، هیأتهای اجرائی صرفا کار اجرا را انجام میدهند و برخی دیگر از وظایف قانونی آن بهدرستی انجام نمیشود. در این شرایط، گفتوگو و رایزنی با نهاد ناظر بدون تردید تأثیر دارد. البته تجربه نشان داده زمانی که فضای عمومی کشور، فضای غالب در جهت اهداف سیاسی مشخص و کلان بوده، شورای نگهبان هم انعطاف نشان داده بدون آنکه مذاکرهای صورت بگیرد.
مواردی داشتهایم که افرادی در دورهای رد صلاحیت و در دورهای تأیید صلاحیت میشدند. با این حال این مانع آن نیست که دولت خصوصا از هماکنون با حساسیت بهدنبال رایزنی با مقامات کشور و نهادهای مختلف باشد. ایران دارای شرایط متفاوتی نسبت به دو سال قبل در جهان است. دولت بهعنوان مجری قانون اساسی از هماکنون میتواند نهادهای مختلف را دعوت به برگزاری انتخابات با حضور همه سلایق کند و فکر میکنم با توجه به تحولات سیاست خارجی و مسائل منطقهای، این زمینه ایجاد خواهد شد. واقعیت آن است که ما نیازمند تثبیت روشهای موردقبول اکثریت جامعه هستیم و این اصلیترین مؤلفه تقویتکننده امنیت ملی کشورمان است.
منبع : روزنامه شرق - چهارشنبه 21 مردادماه 1394